یادداشت| از «شعر عاشورا» تا «شعر عاشورایی»
رضا اسماعیلی، شاعر آیینی، در یادداشتی همزمان با اربعین حسینی، به بررسی «شعر عاشورا» و «شعر عاشورایی» پرداخته و وجه تمایز این دو نوع را برشمرده است.
خبرگزاری تسنیم، رضا اسماعیلی:
بدون هیچ مقدمه ای، در این یادداشت می خواهیم به وجه تمایز «شعر عاشورا» و «شعر عاشورایی» بپردازیم. برای بیان این وجه تمایز ناگزیر به آوردن مصداقیم. شعر زیر از «سیف فرغانی» از شاعران قرن هفتم و هشتم هجری نمونه بارزی از «شعر عاشورا» است:
ای قوم درین عزا بگریید
بر کشته کربلا بگریید
با این دل مرده خنده تا چند
امروز درین عزا بگریید
فرزند رسول را بکشتند
از بهر خدای را بگریید
از خون جگر سرشک سازید
بهر دل مصطفی بگریید
وز معدن دل باشک چون در
بر گوهر مرتضا بگریید
با نعمت عافیت به صد چشم
بر اهل چنین بلا بگریید
دل خسته ماتم حسینید
ای خستهدلان هلا بگریید
در ماتم او خمش مباشید
یا نعره زنید یا بگریید
تا روح که متصل به جسم است
از تن نشود جدا بگریید
در گریه سخن نکو نیاید
من میگویم شما بگریید
بر دنیی کم بقا بخندید
بر عالم پرعنا بگریید
بسیار درو نمیتوان بود
بر اندکی بقا بگریید
بر جور و جفای آن جماعت
یک دم ز سر صفا بگریید
اشک از پی چیست تا بریزید
چشم از پی چیست تا بگریید
در گریه به صد زبان بنالید
در پرده به صد نوا بگریید
تا شسته شود کدورت از دل
یک دم ز سر صفا بگریید
نسیان گنه صواب نبود
کردید بسی خطا بگریید
وز بهر نزول غیث رحمت
چون ابرگه دعا بگریید
اگر با دیده تأمل در جان و جهان شعر بنگریید، جز فراخوان عزاداری و دعوت به گریه، نکته دیگری از شعر در نمییابید. اینکه حسین(ع) که بود؟ چه کرد؟ در قیام عاشورا چه اهدافی را دنبال میکرد؟ و چرا باید برای او عزاداری کنیم؟ این شعر هیچ کمکی به شناخت شخصیت حضرت اباعبدالله(ع) و آشنایی با اهداف آن حضرت و بازخوانی پیام های قیام حسینی نمیکند.
به روایت تاریخ، سیف فرغانی اگر چه سنی مذهب بود، ارادت فراوانی به خاندان رسالت – به خصوص امام حسین (ع) – داشت و نامش در شمار قدیمیترین مرثیهسرایان حسینی به ثبت رسیده است. وی که در دورهٔ سلطهٔ ایلخانان و مغولان در آسیای صغیر میزیسته، شاعری انساندوست، آزاده و عدالتخواه بوده و در همه عمر از مدح حاکمان خونخوار مغول پرهیز کرده است. او با شمشیر زبان همواره بر سلسله مغولان تاخته و با برشمردن آفات «قدرت طلبی» به دنبال اصلاح امور جامعه بوده است. با این حال جای تعجب است که با چنین سیره و سلوکی، در شعری که برای عاشورا گفته است - جز دعوت به اقامه عزا - هیچ اشارهای به اهداف قیام حسینی نکرده و به چرایی و چگونگی این قیام انسان ساز نپرداخته است؛ چرا که در «شعر عاشورا» شاعر به کربلا و قیام حسینی تنها به چشم یک حادثه فجیع و دلخراش که تنها باید بر کشتگان آن گریست و سوگواری کرد نگاه میکند.
شعر سیف نمونه بارزی از «شعر عاشورا» است. شعری صرفاً «موضوعمند»، «توصیفی»، «سوگ مدار»، «حاشیه بنیاد» و غیرمستند(مبتنی بر مقاتل و منابع غیر موثق) و در مواردی «اطلاعات شفاهی» از قیام حسینی که صرفاً به دنبال ایجاد شور و تحریک احساسات مخاطبان است. شعری با این حال و هوا، بیشتر مناسب هیئات عزداری است که توسط مدّاح دم گرفته شود و در جان عزاداران حسینی شور و ولوله برپا کند. در این شعر هیچ ردّپایی از آموزههای اصیل عاشورایی که «حماسه» و «عرفان» و شعور و معرفت حسینی نمیبینید. این شعر به پازلی میماند که قطعه گمشده آن «فرهنگ عاشورایی» است. فرهنگ عاشورایی یعنی «آزادگی»، «حق طلبی»، «ظلم ستیزی»، «مظلومنوازی» و «عدالتخواهی» که در این شعر مورد غفلت قرار گرفته است.
این دقیقاً نکتهای است که استاد محمد علی مجاهدی نیز در مقالهها و گفتوگوهای خود با خبرگزاریها در تعریف «شعر عاشورا» بارها بر آن صحه گذاشته و گفته است: «شما در شعر عاشورا می توانید از گریه حضرت آدم(ع) بر شهادت امام حسین(ع) تا هر چه بوده را روایت کنید. این شعر عاشورا است که مقولههای مرتبط با این حادثه در آن آمده است... شعر عاشورا به شعری گفته میشود که با تاریخ ماندگار عاشورا ارتباط می یابد و مطالبی اعم از درست یا نادرست، گزافه یا خرافه و ضعیف یا قوی در این شعر ارائه می شود. در حقیقت صافی وجود ندارد که این مطالب از آن بگذرد؛ بنابراین این نوع شعر باید آسیبشناسی شود. در شعر عاشورا ممکن است به مطالبی حاشیه ای که ارتباط چندانی به اصل واقعه عاشورا ندارند، روبرو شویم یا شاعر بیش از حد به چنین مطالبی پرداخته باشد. در شعر عاشورا باید مطالبی که مستندات تاریخی ندارند - از گذشته تا زمان حاضر - بازشناسی و آثار این حوزه از این منظر پیراسته شوند. در «شعر عاشورا» اغلب شاعران به شنیدهها بسنده میکنند و خود به منابع دست اول روایی و تاریخی معتبر مراجعه نمیکنند و هر کجا هر مطلبی را که بخوانند یا بشنوند به تصویر میکشند. اگر مطالبی که شاعر بیان میکند از نظر تاریخی و روایی قابل استناد نباشد، به ایجاد انحرافات در اصل روایتها و بیانهای تاریخی منجر میشود. امروزه در بسیار از موارد شاهد چنین انحرافها یا کژیهایی از اصل واقعه عاشورا در سرودههای شاعران هستیم.»
(محمد علی مجاهدی، مصاحبه با خبرگزاری کتاب با عنوان: «مستندات واقعی، شعر عاشورایی را از انحراف باز می دارد»، شنبه 4 آذر 1391)
ضمناً به این نکته باید توجه داشت که «موضوعمند» بودن یا «موضعمند» بودن یک شعر هیچ ربطی به ارزشهای ادبی آن ندارد. یعنی شعرهایی که با موضوع عاشورا سروده شدهاند، میتوانند از نظر ادبی و برخورداری از مؤلفههای زیباشناختی(فرم، ساختار، تکنیک، صنعتگری، به کارگیری صنایع لفظی و معنوی و...) در کمال و در شمار فاخرترین آثار آیینی باشند؛ ولی در روایت محض و تصویرگری صورت عاشورا متوقف مانده باشند. چنان که شعر «سیف فرغانی» نیز بی هیچ تردیدی در شمار آثار فاخر ادب آیینی است.
شعر عاشورایی
و اما «شعر عاشورایی»... در یک تعریف ساده میتوان گفت «شعر عاشورایی» شعری است «موضعمند»، «مستند»، «معرفت محور»، «تبیینی، تحلیلی»، و مبتنی بر آموزههای اصیل دینی، معارف توحیدی و فرهنگ عاشورایی. آمیزهای از «سوگ» و «حماسه» و «عرفان» که به مخاطب خود «بصیرت» میدهد و جان و جهانش را با فرهنگ و حقیقت عاشورا پیوند میزند. در «شعر عاشورایی»، شاعر به کربلا و قیام حسینی به چشم یک «واقعه» حماسی، عبرتآموز و بصیرتافزا که مقدمه قیامت و رستاخیز است، نگاه میکند. واقعه سترگ و شگفتی که پیش و بیش از گریستن، باید بر آن «نگریست»، از آن عبرت گرفت و از درک و دریافت و بازخوانی پیامهای انسانساز آن بصیرت پیدا کرد.
نکته دیگر این که شعر عاشورایی بیشتر «موضعمند» است تا «موضوعمند»؛ به این معنا که ممکن است در ظاهر و صورت هیچ نشانه صریح و مستقیمی ازعاشورا نداشته باشد، ولی در باطن و سیرت سرشار از آموزههای عاشورایی باشد. وقتی استاد شهید مرتضی مطهری میگوید: «شمر زمانهات را بشناس»؛ یعنی با پیدا کردن بصیرت، فرزند زمان خویش باش و در شعر عاشورایی پیش و بیش از موضوع، موضع عاشورایی داشته باش.
آری، شعر آیینی الزاماً نباید موضوع دینی داشته و در ستایش بزرگان دینی و مناسبتهای مذهبی سروده شده باشد؛ بلکه پیشتر و بیش تر از موضوع دینی، باید «موضع» دینی داشته باشد و این موضع منبعث از معارف الهی و حقایق توحیدی و نبوی باشد. «موضوع» توقف در منزل صورت و ظاهر دین است – یعنی مدح و منقبت صرف – و «موضع» پرداختن به درونه، سیرت و حقیقت دین، یعنی بیان معارف و حقایق دینی و توحیدی. جانمایه شعر آیینی اصیل و فاخر «موضعمندی» آن است، نه «موضوعبندی» آن؛ یعنی ایستادن شاعر در جبهه «حق» و حقمداری و برائت از ظلم و باطل و زشتی و پلشتی.
شعر زیر از پروین آسمان شعر و ادب ایران، «پروین اعتصامی» هر چند در ظاهر و صورت در مورد واقعه عاشورا و قیام حسینی نیست و از آغاز تا پایان هیچ گریزی به صحرای کربلا نزده است؛ ولی از آنجا که در باطن و سیرت مُلهم از فرهنگ عاشورا و سرشار از آموزههای اصیل حسینی است (افشای زور و زر و تزویر)، میتوان بیهیچ تردیدی بر سینه آن نشان «شعر عاشورایی» زد، هر چند ممکن است بسیاری با اقامه این دلیل که شاعر هنگام سرودن شعر فارغ از دغدغه عاشورا بوده است، بر این ادعا خط بطلان بکشند و آن را از دایره شعر عاشورایی خارج کنند:
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: می باید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیده است، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
در حوزه عاشورا، شعرهایی نیز وجود دارند که هم «موضوعمند» و هم «موضعمند» هستند. بدیهی است شعرهایی از این دست، از هویت عاشورایی بیشتری برخوردارند. شعر «حسین منزوی» نمونه ای درخشان از این گونه اشعار است:
ای خون اصلیت به شتکها ز غدیـــران
افشانده شرف ها به بلنــدای دلیـــــران
جـاری شده از کرب و بلا آمــده آنگــــاه
آمیختــه با خون سیــــاووش در ایـــــران
تو اختـــر سرخی که به انگیزه ی تکثیر
ترکیــد بر آیینه ی خورشیـــد ضمیــــران
ای جوهـــر سـرداری سرهای بــریـــــده
وی اصل نمیــــرندگــــی نســل نمیـــران
خرگاه تو می سوخت در اندیشه ی تاریخ
هر بار که آتش زده شد بیشه ی شیران
آن شب چه شبی بود که دیدند کواکـب
نظــــم تو پراکنـــــده و اردوی تو ویــــــران
و آن روز که با بیـــرقــی از یک تن بی سر
تا شام شـــدی قافلـــهسالار اسیــــران
تا باغ شقــــایــــق بشوند و بشکـــوفنــــد
باید کـــه ز خـــــون تو بنوشنـــد کویـــــران
تا اندکـــــی از حـــــق سخن را بگزارنــــد
بایــــد کــه ز خونــت بنگـــارند دبیـــــــران
حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است
ای کاسته شأن تو از این معرکه گیـــــران
به عنوان حُسن ختام، شما را دعوت به زمزمه ابیاتی از شعر «علوی - عاشورایی» استاد مجاهدی میکنم و با آرزوی گام زدن در مسیر روشن عاشورا دامن سخن را بر میچینم:
قبول خاطر خون خدا شدن شرط است
نه هر که مرثیهای ساخت محتشم گردد
عزای ماست که هر سال میشود تکرار
وگرنه حیف مُحرّم که خرج غم گردد
نه هر که کشته شود میتوان شهیدش گفت
نه هر سری که به نی میرود علم گردد...
انتهای پیام/