اشعاری تقدیم به کریم اهل بیت(ع)|سوی تو فقط نگاه دارم/ یک عالمه درد و آه دارم

به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی، کریم اهل بیت(ع) چند شعر آیینی از سیدحمیدرضا برقعی، مجتبی شکریان، میلاد عرفان‌پور و سعید تاج‌محمدی تقدیم می‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 28 صفر، سالروز شهادت مظلومانه امام حسن مجتبی علیه‌السلام است. به این مناسبت چند شعر آیینی تقدیم به کریم اهل بیت منتشر می‌شود. 

سیدحمیدرضا برقعی

نشستم گوشه‌ای از سفره همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت

به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را
تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت

کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت‌هایت
حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت

دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما
دهانِ رحمه للعالمین واشد به تحسینت

تو دینِ تازه‌ای آورده‌ای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت

معزالمؤمنین خواندن مذل المؤمنین گفتن
اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت

برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون
که می‌چینند مضمون آسمان‌ها از مضامینت

بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی‌گشتند
فراخوانده خدا جبراییل‌هایش را به تمکینت

بگو تاتیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت

خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود
علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت

بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت

تو را پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند:
چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت

درون خانه هم محرم نمی‌بینی تحمل کن
که می‌خواهند، ای تنهاترین تنهاتر از اینت

تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌‌ها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت

از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت

سر راهت می‌آمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت

برای جاریِ اشکت سراغ چاره می‌گردی
که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت

به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت
چه می‌شد مثل مادر نیمه شب بود تدفینت

صدایت می‌زند اینک یتیمت از دل خیمه
که او را راهی میدان کنی با دست آمینت

هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر
در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت

کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
نمک‌نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت

دعا کن زخم غم‌هایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفره همواره رنگینت

مجتبی شکریان

ای سبزترین سلاله‌ی وحی/ زیباییِ باغ لاله‌ی وحی

ای ناب‌ترین حدیث عالم/ محبوبِ دلِ رسول خاتم

ای آیه‌ی نور، نورِ قرآن/ ای صحن و سرات طورِ قرآن

ای اصل کرم، کرامتِ محض/ ای بعد علی عبادتِ محض

ای شیفته‌ات رسول اکرم/ ارکان رسالت از تو محکم

ای معنیِ آیه‌های ایمان/ ای مهرِ تو پایه‌های ایمان

ای صورت و سیرت رسالت/ تلفیقِ امامتی و عصمت

ای چارمیِ کسای احمد/ ای لؤلؤءِ سرسرای احمد

سردار سپاهِ صدرِ اسلام/ خورشید علی و بدر اسلام

ای زینت خانه‌ی امامت/ ای دامن فاطمه مقامت

ای آیه‌ی صبر در مدیحت/ ای چادر فاطمه ضریحت

پیش تو حسین "من" نگوید/ در محضر تو سخن نگوید

در قاب جهان تو کوه صبری/ پر نورترین شکوه صبری

در کاخ شرف ستون تویی تو/ تاجِ سرِ مؤمنون تویی تو

کس پی نبرد به کُنهِ ذاتت/ جبرئیل قناریِ صفاتت

دین زنده به صلحِ آتشینت/ حق زنده به نطق دلنشینت

در خیمه‌ی دینِ حق عمودی/ روزی که کسی نبود، بودی

"ای نام تو بهترین سرآغاز"/ با نام تو می‌کنیم پرواز

با نام تو می‌رویم معراج/ ماییم به سفره‌ی تو محتاج

ای در نفس تو وحی جاری/ مشهور تویی به سفره‌داری

ای کعبه‌ی عشق و مهربانی/ محتاج توأم به لقمه نانی

سوی تو فقط نگاه دارم/ یک عالمه درد و آه دارم

آقا بِنِگر گدای خود را/ افتاده‌ی زیرِ پای خود را

ما را بنواز، دست رحمت/ داریم نیاز، دست رحمت

ای غربتِ در مدینه مانده/ فریادِ میانِ سینه مانده

ای غربت بی‌نهایت آقا/ ای جان جهان فدایت آقا

محتاج عنایتیم آقا/ مشتاق زیارتیم آقا

ای مصدر نور و تابناکی/ ای ساکنِ در مزارِ خاکی

بوده است حسین ذاکر تو/ در هر شب جمعه زائر تو

قبر تو مطاف آسمان است/ آرام دلِ پیمبران است

صد حیف که سایبان ندارد/ خلوت شده میهمان ندارد

مولای کریم ای حسن جان/ گریان توئیم ای حسن جان

مثل تو کریمِ خونجگر کیست؟/ در خانه‌ی خود غریب‌تر کیست؟

آرامش روح و جان نداری/ در خانه‌ی خود امان نداری

ای غربت و ای غمِ مجسّم/ شد کوزه‌ی آب تو پُر از سمّ

زخم از همه جای شهر خوردی/ در خانه‌ی خویش زهر خوردی

مأنوس به اشک و آه بودی/ فرمانده‌ی بی سپاه بودی

یاران تو خائن و چموش‌اند/ بی‌پرده امام می‌فروش‌اند

یک عمر تو را جواب کردند/ با زخم زبان عتاب کردند

مولای صبور خاطرت هست؟/ آن مردک کور خاطرت هست؟

آمد به کنارت ایستاد و.../ بر پای شریفت اوفتاد و...

قلب همه را که زیر و رو کرد/ بر زانوی تو عصا فرو کرد

بهتر ندهم دگر ادامه/ ترسم که بسوزد این چکامه

از روضه‌ی سخت تو عزیزم/ آخر به گریز می‌گریزم

هرچند که درد و داغ داریم/ ما چند عصا سراغ داریم

یک روز عصا به مجلسی بود/ در دست خبیثِ ناکسی بود

می‌رفت عصا به سمت بالا/ می‌خورد به بوسه‌گاه زهرا

یک روز عصا به کربلا بود/ دور و برِ شاه سرجدا بود

پیری که نه نیزه داشت نه تیر/ نه خنجر و نه عمود و شمشیر

آن کشته‌ی بی‌دفاع را زد/ بر پیکر پاره‌اش عصا زد

لب تشنه‌ی بی‌کفن حسین است/ مظلوم‌تر از حسن حسین است

میلاد عرفان‌پور

ای باطن غم تو غم کربلا حسن
میراث‌دار غربت شیر خدا حسن

ای شاهد مصیبت فرق شکافته
ای شاهد غم در و دیوار، یا حسن
 
ای زخم خورده، زخم زبان خورده از همه
سردار دست بسته‌ی قحط وفا حسن

عمری اگرچه زیستی ای زاده‌ی علی
هر روز را شهید شدی، مرحبا حسن

بخشیده‌اند مال، کریمان به مردمان
بخشیده‌ای تو آبروی خویش را حسن

هرگز نبود با تو ولی با حسین بود
هفتاد یار صادق و بی ادعا حسن

افتاد جسم قاسم و عبداللهت به خاک
شد نذر آخر تو چه زیبا ادا حسن

سعید تاج‌محمدی

تویی امیر جمل، وارث رشادت حیدر
لوای صبر و جهادی به روی دوش پیمبر

حسین هست و ابوالفضل هست و قاسم و زینب
تو را امیر مدینه! چه حاجت است به لشکر؟

به هیچ‌جا نرسیده است آنکه در همه‌ عمر
بدون عشق تو خوانده نماز و رفته به منبر

به‌پای عشق تو آنکس که سر نداده عجب نیست
که با معاویه در پای چند سکه نهد سر

ستون دینی و  قرآن ناطقی چه نیازی
به مدرک است؟ بگو مدرک از مباهله بهتر؟

صدای غرش شمشیر در غلاف، گواه است
که صلح سرخ تو با فتح و عزت است برابر

نه جام زهر، که جان تو را گرفت دمی که
شکست پیش نگاه تو گوشواره‌ی مادر

امام بی‌‌حرم! این دل همیشه بوده حریمت
دلی که بوده به نام حسن همیشه معطّر

انتهای پیام/

 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط