با این ستارهها| «علی آهنی» مبارزی شجاع، دقیق و باتدبیر؛ فرماندهی که برای رزمندگان پل شد
گروه استانها- شهید علی موحددوست در دوران حضور در جبهه بیش از ده بار مجروح شد، بهگونهای که در سراسر بدنش آثار جراحت وجود داشت و رزمندگان به سبب وجود ترکشهای زیاد در پیکر وی و شجاعت بیمانند و مجاهدتهای خستگی ناپذیر، وی را علی آهنی لقب داده بودند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، آرامستان تاریخی تخت فولاد محل دفن بسیاری از علما و دانشمندان ایرانی است، در نزدیکی آرامستان تخت فولاد گلستان شهدا قرار دارد. این گلستان محل دفن افرادی همچون شهیدان حسین خرازی، احمد کاظمی، محمود شهبازی، اکبر آقابابایی، غلامرضا یزدانی، عبدالله میثمی، عطاءالله اشرفی اصفهانی و بسیاری دیگر از شهدای دفاع مقدس، مدافع حرم و مدافع وطن است. این آرامگاه در 8 بهمن 1328 و با دفن سید ابوالحسن شمسآبادی شکل گرفت.
خبرگزاری تسنیم در سلسله گزارشهایی با عنوان «با این ستارهها» به معرفی شهدای مدفون در گلستان شهدا میپردازد، در این گزارش شهید علی موحد دوست از شهدای دوران دفاع مقدس را معرفی خواهیم کرد.
علی موحد دوست؛ فرزند حسینعلی در 5 خرداد 1337 شمسی در خانوادهای متدین و کشاورز در محله کردآباد از محلات جی اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در محله کردآباد سپری کرد و در کنار برادر خود اکبر مشغول به بنایی شد و همزمان دروس حوزوی را میخواند .در سال 1355 شمسی هنگامی که مشمول خدمت سربازی شده بود، به سفارش برادرش از رفتن به خدمت خودداری کرد و با این جمله که رژیم شاهنشاهی سرسپرده است و شاه هم آمریکایی است، پس اگر سربازی بروی سرباز آمریکا میشوی، از رفتن به خدمت منصرف شد.
در عنفوان جوانی در فعالیتهای سیاسی، انقلابی شرکت میکرد و به علت فساد حاکم به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت تا جائی که به همراه برادرش دو روز در هفته کار میکردند و پیوسته در راهپیمائیها و تظاهرات شرکت میکردند و شبها مشغول پخش اعلامیه بودند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در شهریور 1358 به مدت 4 ماه برای محرومیتزدایی به مناطق محروم سیستان و بلوچستان رفت. علی با شروع فعالیتهای گروهکهای کمونیستی و جداییطلب در کردستان به آن منطقه رفت و در آزادسازی روستاها و شهرها و پاکسازی کردستان شرکت داشت. در تابستان 1359 شمسی برای آموزش یک دوره یک ماهه به اصفهان آمد و پس از گذراندن یک دوره آموزشی در پادگان 15 خرداد در شهریور 1359 شمسی به کردستان بازگشت.
با شروع جنگ تحمیلی در آبان 1359 شمسی به اتفاق عدهای از دلیرمردان گردان ضربت به جبهههای جنوب در منطقه دارخوین آمد. علی برای تأمین آب مصرفی رزمندگان، بیل و کلنگ دست میگرفت و چاه حفر میکرد و به کمک نیروهای تخریب میرفت و در خنثی کردن مین کمک میکرد و به همین سبب بر اثر انفجار یکی از مینها، از ناحیه چشم مجروح شد.
هنگامی که چشمش را پانسمان کردند، به مرخصی نرفت و با کمک دیگران سنگر میساخت و مهمات جابهجا میکرد. علی در عملیات فرمانده کل قوا که در تاریخ 13 فروردین 1360 شرکت داشت و در حفظ و نگهداری خط مقدم به همراه شهیدان رضا بالایی و محمود شالباف حماسه آفریدند.
فرماندهی که برای رزمندگان پل شد
علی در عملیات ثامن الائمه و آزادسازی شمال آبادان و عملیات طریق القدس و آزادسازی بستان شرکت کرد و در همین عملیات هنگامی که به میدان مین و سیمهای خاردار دشمن رسید، خودش را با برانکارد انداخت روی سیم خاردار و پلی شد برای عبور رزمندگان و فریاد زد معطل نکنید همه رد شوید، بچهها تک تک از روی تنش رد میشدند. هنگام عملیات تصمیم درست و قاطع میگرفت. مثلاً در عملیات بستان کنار پل رودخانه سابله، بعثیها با چندین تانک در حال عبور از پل بودند که حاج علی با آرامش، به رزمندگان گفت: شلیک نکنید. صبر کنید تا عراقیها جلو بیایند. هنگامی که به وسط پل رسیدند، دستور شلیک داد و بر اثر انفجار یکی از تانکها روی پل، راه عبور مسدود شد و دشمن مجبور به فرار شد و رزمندگان به شکار آنان مشغول شدند. حاج علی در همین عملیات زخمی و عصب دستش قطع شد.
علی پس از معالجه در عملیات فتحالمبین در منطقه عین خوش و دشت عباس با گردان خود حضور یافت و پس از پیروزی بزرگ فتح المبین و آزادسازی منطقه وسیعی از سرزمینهای اشغالی دشت عباس در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر شرکت کرد. وی در هر سه مرحله این عملیات، فرماندهی گردان امام رضا (ع) را برعهده داشت و هنگام فتح خرمشهر به اتفاق گردانش از پل نو در مسیر شلمچه به داخل شهر نفوذ کرد و مستقیماً به کنار خاکریز دشمن نزدیک گمرک شهر رفت و راه فرار دشمن را مسدود کرد و پیام پیروزی بزرگ فتح خرمشهر را برای حاج حسین خرازی فرمانده لشکر امام حسی(ع) در تاریخ3/3/61 ارسال کرد.
علی پس از عملیات بیت المقدس، در عملیات رمضان همزمان به فرماندهی دو گردان امام رضا(ع) و با حفظ سمت فرماندهی گردان موسی بن جعفر (ع) منصوب شد؛ ولی چند روز پیش از عملیات با خودرو تصادف کرد و دو پایش شکست و فرماندهی گردان امام رضا(ع) را به امرالله گرامی و فرماندهی گردان موسی بن جعفر را به حسین رضایی اردستانی واگذاشت ولی خود برای معالجه جبهه را ترک نکرد و در منطقه حضور یافت و نظارت مستقیم بر اداره دو گردان داشت.
فرماندهی، آموزش و توامندسازی بسیجیان
موحددوست در عملیات محرم در آبان 1361 شرکت داشت و فرماندهی محور عملیاتی لشکر امام حسین (ع) را برعهده داشت و تا آخر عملیات مسئول محور بود . پس از این عملیات لشکر امام حسین (ع) به سه تیپ تقسیم شد و علی معاون تیپ یکم شد. علی در عملیات والفجریک در منطقه موسیان و چم هندی شرکت داشت و فرمانده محور بود. وی در عملیات والفجر2 که در منطقه پیرانشهر و حاج عمران در تاریخ29/4/62 انجام گرفت و در عملیات والفجر4 که در منطقه مریوان و پنجوین و در تاریخ 28/7/62 تا 30/8/62 طول کشید، هم چنان فرمانده محور عملیاتی بود.
به علت نیاز رزمندگان اسلام به آموزشهای گوناگون نظامی از سوی شهید خرازی به عنوان مسئول آموزش نظامی لشکر منصوب شد. موحددوست تمام همت خود را برای آموزش نیروهای بسیجی به کار گرفت و بر آموزشهای گوناگون و توانمندسازی رزمندگان از هیچ کوششی دریغ نکرد. وی معتقد بود که باید در جنگ ترس و دلهره رزمندگان فرو ریخته شود و ابهت دشمن بعثی برای آنان شکسته شود. به همین منظور در رزم شبانه نیروهای پیاده گردانها را با دشمن فرضی درگیر میکرد. وی با صلابت به آموزش رزمندگان همت گماشت.
موحددوست در هنگام عملیات چنان دقیق و با تدبیر بود که مواظب بود همیشه سمت راست و چپ یگان وی خالی نباشد. وی برای آگاهی کامل از عوارض منطقه و آرایش دشمن شخصاً به شناسایی میرفت و مواضع دشمن را پیش از عملیات به دقت بررسی میکرد. در خاموش کردن تیربارها و شکستن خط مقدم دشمن مهارت خاصی داشت. همیشه سر ستون حرکت میکرد و هنگامی که فرمانده محور بود در آرایش رزمندگان و آمادگی و استحکام سنگرهای آنان شخصاً رسیدگی میکرد، به گونهای که در عملیات خیبر زیر آتش گلوله باران دشمن بعثی از این سنگر به آن سنگر میدوید و به رزمندگان روحیه میداد و به مجروحان و انتقال آنان به پشت خط رسیدگی میکرد.
علی در سال 1363 ازدواج کرد و ثمره آن دو فرزند دو دختر به نام زینب که هنگام شهادت پدرش یک سال و نیم داشت و دیگری فاطمه که هنگام شهادت پدر شش ماه داشت. علی پس از عقد اتاقی در گوشه حیاط پدرش ساخت و پس از6 ماه در همان اتاق عروسی کرد. هنگامی که همسرش باردار بود، وقتی به مرخصی میآمد در کارهای خانه به همسرش کمک میکرد.
سفر حج و برکاتی که برای شهید به همراه داشت
پس از اتمام عملیات خیبر، موحددوست در آموزش آبی و خاکی رزمندگان تلاش وسیعی را به عمل آورد. وی در عملیات بدر که درتاریخ 20/12/1363 در منطقه هورالهویزه و شرق رودخانه دجله انجام شد، فرمانده محور بود و در حفظ و حراست جاده خندق که به تازگی در هورالهویزه کشیده شده بود و در زیر آتش و دید دشمن بعثی قرار داشت و حفاظت آن را برعهده لشکر امام حسین(ع) قرار داده بودند، در حالی که فرمانده محور عملیاتی بود، حماسه آفرید. موحددوست در سال 1364 بر اثر اصرار زیاد فرماندهی لشکر به سفر حج رفت و پس از بازگشت، این سفر معنوی و عبادی در روحیه او آثار و برکات زیادی گذاشت و بارها دیده شد که در کنار خاکریزها با خدای خود خلوت کرده و بر اثر گریههای طولانی و آرام بدن او میلرزید.
حاج علی برای آموزش رزمندگان در عملیات والفجر8 که در منطقه فاو در تاریخ 20/11/1364 انجام شد، تلاش بسیار کرد و نیروهای لشکر را برای آموزش عملیات آبی و خاکی و شنا آماده میکرد و در خود عملیات نیز فرمانده محور عملیاتی بود. موحددوست در حفظ منطقه کارخانه نمک در فاو و شکست حمله لشکر گارد ریاست جمهوری دشمن بعثی نقش تعیینکننده داشت و نیروهای دشمن را به عقب راند. این عملیات حدود 3 ماه طول کشید و پیروزی بزرگی را برای جمهوری اسلامی به ارمغان آورد.
حاج علی در حمله عراقیها به کارخانه نمک در تاریخ 12/12/64 حضور داشت و به همراه گردان امیرالمؤمنین(ع) لشکر امام حسین (ع) آنها را دفع کرد. علی زیر آتش سنگین دشمن، سنگر به سنگر به رزمندگان سرکشی میکرد و با صلابت و دلاوری تمام در حفظ و حراست خط مقدم، کارخانه نمک در فاو، کوشش کرد. در همین جا بود که بار دیگر مجروح شد.
حاج علی طی هفت سال جهاد مقدس و با اخلاص تمام از سیستان و بلوچستان تا کردستان گرفته و تا جبهههای جنگ تحمیلی در جنوب بی وقفه در راه اسلام و دفاع از جمهوری اسلامی ایران مبارزه کرد. وی در طی این دوران بیش از ده بار مجروح شد، به گونهای که در سراسر بدن او آثار جراحت وجود داشت و رزمندگان به سبب وجود ترکشهای زیاد در پیکر وی و صلابت و شجاعت بیمانند و مجاهدتهای گسترده و خستگی ناپذیر، وی را علی آهنی لقب داده بودند.
حاج علی در اواخر عمر به دلیل جراحت زیاد پاهای خود و ضعف بنیه جسمی ناگزیر بود با عصا حرکت کند و هر روز به اورژانس فاو میرفت و پانسمان خود را عوض میکرد، ولی با وجود این هیچگاه از چالاکی و بی باکی وی کاسته نشد. وی هر شب در منطقه «یا مهدی» و کنار رزمندگان اسلام به سر می برد، تا سرانجام در حین سرکشی به خط مقدم و تحویل و تحول منطقه عملیاتی لشکر امام حسین (ع) در فاو بر اثر اصابت ترکش ریز گلولهای به قلبش که در 20متری او اصابت کرد، در تاریخ 6 مرداد 1365 به شهادت رسید و پیکر پاکش را در گلستان شهدای اصفهان، در کنار قبر برادرش و نزدیک مقبره شهید آیت الله اشرفی اصفهانی به خاک سپردند.
ویژگیهای اخلاقی شهید موحددوست
علی در یک خانواده مذهبی و متدین کشاورز و زحمتکش به دنیا آمد و از نوجوانی اهل کار و کوشش بود و به همین جهت روحیه مقاوم و استواری داشت و در خط مقدم نیز در انتقال مهمات شخصاً حضور داشت. از نوجوانی تا هنگام شهادت اهل خواندن نماز اول وقت و ذکر و دعا و راز و نیاز بود. در اوقات فراغت به خواندن قرآن و تفسیر و شنیدن سخنرانیهای امام خمینی (ره) عادت داشت. خدمت به دیگران را عبادت میدانست و به شدت به رعایت حقوق بیت المال و دیگران توجه داشت و اگر حقی از کسی ضایع میشد، پیگیر بود تا حق او را بازستاند. سیمای آرام و ذاکر او نشان از ایمان قوی و بندگی خدا را داشت.
فرازی از وصیتنامه شهید
طوفانی که انقلاب اسلامی به وجود آورد، برای چپاولگران قابل تحمل نبود و به همین جهت ساکت ننشستند و وسایل اذیت جمهوری نوپا را تدارک دیدند. حربه آنها ایجاد جنگ بین ایران و عراق بوده و ما به جهت سرکوب و خنثی کردن آن هجرت کردیم و به جبهه آمدیم و ما آمادهایم که انقلابمان را هرچه سریعتر به جهان صادر کنیم و خدا را شکر میکنیم که به ما لیاقت داد به سنگرهای اسلام بیاییم و نوکری امام زمان (عج) را بکنیم و خیلی خوشحالیم که توانستهایم اصل ولایت را پیاده کنیم.
ما با خون خود این اصل را حفظ میکنیم و پشتیبان روحانیت و خط امام هستیم. ای جوانان نکند در رختخواب بمیرید که حسین (ع) در میدان جنگ شهید شد؛ مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بیتفاوتی بمیرید که علی اکبر(ع) در راه حسین و با هدف شهید شد.
انتهای پیام/164/ی