تقی شهرام می خواست شهید بهشتی را سال ۵۴ ترور کند/ چه کسانی از تغییر مواضع مجاهدین خلق خبر داشتند؟
احمدرضا کریمی در برنامه "سرچشمه" شبکه پنج گفت: کاری که تقی شهرام در سال ۵۴ میخواست بکند و موفق نشد، سال ۶۰ رجوی و اطرافیانش موفق شدند، ترور شهید بهشتی بود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، برنامه تلویزیونی "سرچشمه" با موضوع «تغییر ایدئولوژی مجاهدین خلق از اسلام به مارکسیسم در دهه 50» با حضور احمد رضا کریمی از اعضای سازمان مجاهدین خلق در دهه پنجاه از شبکه پنج سیما پخش شد.
کریمی در پاسخ به این سؤال که ارتباط شما با سازمان مجاهدین خلق از چه سالی و چگونه شروع شد، اظهار داشت: ما در شیراز زندگی میکردیم و در آنجا بچههای شیرازی و جهرمی که بعداً عضو سازمان شدند با خانواده ما آشنا بودند و جلسهای هم در منزل ما تشکیل میشد که در آن اغلب بچههایی که عضو سازمان بودند شرکت میکردند و از روحانیون هم مرحوم آقای مجدالدین محلاتی و آقای محیالدین حائری شیرازی به تناوب گاهی شرکت میکردند.
عضو سابق سازمان مجاهدین خلق افزود: همان زمان در سال 1343 سعید محسن هم برای گذراندن خدمت سربازیاش به جهرم آمد و آنجا را انتخاب کرد. در زندگینامهای که سازمان برایش نوشته بود، یکی از چیزهایی که عنوان کرده بودند، اینگونه نبود که رژیم او را به جای بد آب و هوا بفرستد، بلکه خودش آنجا را انتخاب کرده بود.
کریمی با بیان اینکه سعید محسن به پیشنهاد تراب حقشناس به جهرم آمد، گفت: تراب حقشناس موقعی که سعید محسن سرباز بود، پنجشنبه و جمعهها را به شیراز میآمد و این آمدنش با جلسات ماهم مصادف میشد.
وی ضمن اشاره به اینکه خیلی از بچهها چون مشکینفام و ذوالانوار از طریق سعید محسن جذب شدند خاطرنشان کرد: چون با سعید محسن و ما ارتباط نزدیک خانوادگی پیدا کرده بودیم، این ارتباط را داشتم تا وقتی که اختلافی با پدرم در مورد برخی ارتباطها ایجاد شد و من در آن اختلاف ترک تحصیل کردم و به دبیرستان نرفتم و در اولین فرصت به منزل تراب در تهران رفتم و مدتی در آنجا ماندم.
عضو سابق سازمان مجاهدین خلق با تاکید بر اینکه این جریان (مجاهدین خلق) با دانش بالایی کار خود را شروع نکرده بود، اظهار داشت: یکسری افراد مثل حنیفنژاد و سعید محسن مطالعاتشان بیشتر از دیگران بود اما مطالعاتشان در حد یک دانشجوی رشته حقوق بود اما داشتن رهبری خط فکری به اتوریته، روحیه و توانایی فرد برمیگشت در آن زمان این اهمیت نداشت که فرد مطالعاتی داشته باشد.
کریمی افزود: برای مثال نوع حرف زدن، نگاه کردن و نوع برخورد حنیفنژاد طوری بود که در افراد نفوذ ایجاد میکرد و سعید محسن، صمیمیتر بود ولی بار علمی بالایی نداشتند و بر همین اساس نیروهایی که میگرفتند با دانش خودشان متناسب بود.
عضو سابق سازمان مجاهدین خلق در پاسخ به این سؤال که در ارتباطاتی که با سعید محسن داشتید بیشتر در مورد چه مسائلی صحبت میکردید، گفت: صحبتهایمان بیشتر در مورد مسائل روز بود و برای مثال من خاطراتی از دوران بچگیام دارم که صحبت از این بود که ممکن است بین آمریکا و شوروی جنگ شود که یادم هست ما در خانه تا صبح نخوابیدیم.
وی با بیان اینکه سعید محسن از نظر اعتقادی یک بچه مسلمان بسیار متدیّن دوست داشتنی بود مثل همه بچه مذهبیهای آن زمان که دانشگاه هم رفته بودند و مطالعاتشان بیش از مطالعات یک بازاری جوان بود، اظهار داشت: دو سه تا از کتابهای آقای طالقانی خوانده میشد و معلوم بود که یکی از کتابهای ایشان زیاد مورد لطفشان نیست و آن کتاب «اسلام و مالکیت» بود. این کتاب در جاهایی به نظر ضد سوسیالیستی میآمد ولی «پرتوی از قرآن» را می خواندند و کتاب های مهندس بازرگان هم بود ولی «عشق و پرستش» و «راه طی شده» و «ذره بیانتها» بیش از بقیه خوانده میشد.
کریمی با اشاره به اینکه زمانی ارتباط من با سازمان قوی شد که برایم رابط تعیین کردند و این مربوط به اواخر سال 1348 میشود و من یکی دو سفر به خارج از ایران هم رفتم، تصریح کرد: به من گفتند تو مسئول نمیپذیری و از مسئول فرار میکنی و من میگفتم کسی که مسئول من میشود باید دانش بیشتری نسبت به من داشته باشد و من بتوانم چیز بیشتری یاد بگیرم ولی شما کسی را برایم مسئول میگذارید که من باید چیزی به او یاد بدهم.
وی افزود: من در سال 1348 در داخل تشکیلات بودم و 2-3 نفر از ردههای بالا میدانستند ولی مثلا من رابطی به نام علیرضا سپاسی آشتیانی داشتم که اول مسئول بود و بعد رابط شد که عضو حزب ملل بود و اینها با خودشان حلقه حزبالله را هم داشتند و بعداً در جریانات سازمان خیلی رشد کرد و سرتیپ طاهری را هم شخصاً او ترور کرد.
عضو سابق سازمان مجاهدین خلق با بیان اینکه سپاسی آشتیانی برخورد سختی با من داشت چون میگفت تو خصلتهای منفی و خودخواهانه داری و باید این خصلتهایت از بین برود و با این بهانه سطح ارتباط من را پایین نگه میداشتند، گفت: این چیزی بود که من به آن اعتراض داشتم و به همین خاطر برایم رابط گذاشتند و مسئول نگذاشتند؛ اما تعداد بچههایی که من با آنها مرتبط شدم زیاد بود و اینها میگفتند که باید این بچهها را با سازمان مرتبط کنم که این کار را نکردم.
کریمی در پاسخ به سؤالی در خصوص وجود رگههای ماتریالیستی، سوسیالیستی و کمونیستی در کتابها و جزوههای سازمان مجاهدین خلق و تعارض آن با شخصیتهای مذهبی حاضر در این سازمان، اظهار داشت: این کتابها به کسانی داده میشد که مرحلهای را میگذراندند و برای مثال بچههای مذهبی سازمان با نظریه تکامل داروین مخالفتی نداشتند و علتش هم این بود که آقای دکتر سحابی در کتاب «خفت انسان» مباحثی مطرح کرده بود با این مضمون که برخی آیات قرآن تحول و تکامل را تأیید کرده است؛ بنابراین وقتی کتاب تکامل را میخواندند، مغایرتی با باور اولیه آنها در مورد تکامل نداشت؛ اما ناگهان در همان کتاب به این جمله هم بر میخوردند و این در ذهنشان شکل می گرفت که «جهان یعنی ماده در حال حرکت؛ و کل جهان غیر از ماده چیز دیگری نیست» و این در ذهنشان میماند.
عضو سابق سازمان مجاهدین خلق با بیان این که اینگونه نبود که به همه کتاب «شناخت» و «تکامل» را بدهند و قشربندی کرده بودند و قشر 1 و 2 و 3 داشتند، اظهار داشت: برای مثال همین آقایان روحانیونی که از سازمان حمایت میکردند تا سال 54 که اتفاقات بسیار بزرگی افتاد، کتابهای اصلی سازمان را ندیده و نخوانده بودند.
کریمی با بیان اینکه اولین بار تقی شهرام اصطلاح التقاط را سال 1354 در بیانیه تغییر مواضع درمورد سازمان به کار برد، اظهار داشت: در آن بیانیه اعلام کرد که اعتقادات ایدئولوژی سازمان التقاطی هست و ما یک بخش بنیادین ماتریالیستی و مارکسیستی داریم و یک رویه و پوسته مذهبی داریم، بنابراین دچار دوالیسم هستیم.
وی با بیان اینکه اصطلاح منافقین را در مورد اینها اولین بار بنیصدر در جزوهای به نام «گامی فراتر در افشای منافقین» به کار برد، تصریح کرد: این جزوه جواب بیانیه اعلام مواضع تقی شهرام بود و اولین بار در آنجا لفظ منافقین به کار رفت، چون در جامعه اینها را یک جمع مذهبی میشناختند اما در اصل مارکسیست بودند.
عضو سابق سازمان مجاهدین خلق تأکید کرد: این اشتباه بود که بعضی ها فکر می کردند که همه اینگونهاند و همه در سازمان مارکسیستاند اما خودشان را مذهبی جا میزنند. نه؛ یک عده بودند و عدهای دیگر نبودند.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا ابتدا اینها معتقد به مارکسیسم بودند یا بعداً به این اعتقاد رسیدند، گفت: در کتابهایی که با عنوان سیر مطالعاتی بود، غیر از اصول مقدماتی فلسفه و چند کتاب دیگر بقیه اش کتابی نبود که زمینه مارکسیستی داشته باشد و برخیشان هم درسی بودند و برخی نیز مثل کتاب های مهندس بازرگان ضد مارکسیست هم بودند.
کریمی در تشریح زمینههای اعتقاد به مارکسیسم در سران سازمان مجاهدین خلق اظهار داشت: در سالهای 1342 و 1343 سعید محسن و حنیفنژاد به زندان افتادند و در آنجا با افرادی از طرفداران خلیل ملکی، یعنی سوسیالیستهای ضد روسی مواجه شدند که با نیروهای مذهبی هم روابط خوبی داشتند و مذهب را دفع نمیکردند و با آشنایی با اینها، تیپهایی مثل پاکنژاد و شعاعیان کسانی بودند که از درونشان در آمدند.
عضو سابق سازمان مجاهدین خلق در پاسخ به سؤالی درباره واکنش مهندس بازرگان و بدنه نهضت آزادی در مورد تغییرات ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق و مسئولین آن تصریح کرد: تقی شهرام در بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک صراحتاً میگوید که دو نفر در جریان قرار گرفتند و مهندس عزت الله سحابی هم خودش اشاره میکند. با عزتالله سحابی صحبت کرده بودند و با مهندس بازرگان هم در سال 1347 و 1348 صحبت کرده بودند.
وی با اشاره به اینکه حنیفنژاد، تراب حقشناس، سعید محسن و افتخار اردبیلی( که در میان آنها بوده و بعدا از سازمان جدا شد)، کسانی بودند که با عزتالله سحابی و مهندس بازرگان صحبت کردند، گفت: اینها با مهندس بازرگان صحبت کردند و از جوابی که بازرگان به آنها داد جا خوردند. وقتی اینها به مهندس بازرگان میگویند که ما روی کتاب راه طی شده کار کردهایم، خوشحال میشود اما وقتی در مورد ضرورت مارکسیسم به عنوان علم مبارزه صحبت کردند و برخی مباحث نظری را هم مطرح کردند، بازرگان میگوید این حرفها حرفهای کمونیستها است و واکنش نشان میدهد و میگوید من نفی نمیکنم و تا آنجا که میتوانم به شما کمک میکنم ولی از توقع نداشته باشید که ما در خودِ مبارزه وارد شویم.
کریمی ادامه داد: آنها مدعی شده بودند که ما جریانی ایجاد کردهایم که برای اولین بار در نیروهای اسلامی ایجاد میشود و آن این است که ما میخواهیم انقلابی حرفهای تربیت کنیم و این یعنی کسی که صددرصد در خدمت مبارزه هست و اینطور نیست که شغل خودش را داشته باشد و گاهی هم اعلامیهای بخواند و به مجلسی برود.
عضو سابق سازمان مجاهدین خلق افزود: با آقای سحابی هم که صحبت کرده بودند ایشان هم نظر مثبت نشان داده بود که با آنها همراهی میکند اما او هم گفته بود که نمیتواند صددرصد در خدمت مبارزه باشد.
کریمی با بیان اینکه یک زمانی من سوره حمد را در کوی دانشگاه تفسیر میکردم و میگفتم که «یوم الدین» در سوره حمد همان جامعه بیطبقه توحیدی هست و این همان چیزی است که سازمان میگفت، اظهار داشت: در برخی از سخنرانیهای مذهبی که در زمان شاه از رادیو پخش میشد، این تعبیرها به کار میرفت و حتی در در منبرها هم برخی این تعبیر را به کار می بردند و برخی از این افکار متداول شده بود.
وی با اشاره به زمینههای تغییر ایدئولوژیک در سازمان خاطرنشان کرد: در سازمان چیزی که ناگهان بحران ایجاد کرد، تغییر آموزشها بود و به یکباره عدهای از بچهها متوجه شدند که آموزش متون مذهبی مثل قرآن و نهجالبلاغه حذف شده است و این از نیمه دوم سال 1352 شروع شد. البته از قبل از سال 1352 و از زمان رضا رضایی شروع شده بود ولی عمومی نبود.
عضو سابق سازمان مجاهدین خلق در خصوص عکسالعمل نیروها در مواجهه با تغییر در آموزش سازمان مجاهدین خلق، گفت: از مسئولشان سوال میکردند چون مسئول همهچیز بود. از مسئول میپرسیدند و مسئول هرچه میگفت، اینها میپذیرفتند. مسئول میگفت ما الان نیاز داریم که تئوریهای دیگر را مطالعه کنیم و علم مبارزهمان را تقویت کنیم.
کریمی با بیان اینکه مطالعات مارکسیسم کتاب رسمی حزب کمونیست شوروی در زمان استالین بود، اظهار داشت: یعنی با توافق استالین نوشته شده بود و تاریخ مختصر حزب کمونیست شوروی بود و همین کتاب، کتاب آموزشی سازمان شد که خیلی هم دوره آموزشی طولانی داشت. همچنین جزوههای لنین و لئوشائوچی و مائو جزو آموزش رسمی سازمان شد.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا کسانی که متوجه کمرنگ شدن رگههای مذهبی میشدند میتوانستند به راحتی خودشان را از سازمان جدا کنند، خاطرنشان کرد: اینها تعدادشان کم بود اما اولین کسی که این کار را کرد شاهکرمی بود.
کریمی در پاسخ به این سؤال که نوع ارتباط شخصیتهای مذهبی با سازمان چگونه بود و آیا آنها میدانستند که سازمان تغییر ایدئولوژی داده است، گفت: تغییر ایدئولوژیک سازمان برای عموم زمانی معلوم شد که بیانیه تغییر ایدئولوژیک که تقی شهرام نوشته بود، منتشر شد و این بیانیه شهریور 1354 انتشار پیدا کرد.
عضو سابق سازمان مجاهدین خلق در خصوص علت انتشار بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک نیز بیان داشت: رژیم تقی شهرام و سازمان مجاهدین را مقابل عمل انجام شده قرار داد و آن این بود که ترور شریف واقفی لو رفته بود و وحید افراخته، صمدی لباف و خلیل دزفولی دستگیر شده بودند و در مصاحبههایی که با سیمین صالحی و صمدی لباف گرفته بودند و مطالبی که در دادگاه گفتند و تلویزیون پخش کرد، همان حرفها را زدند و جریان ترور شریف واقفی با تفصیل در تلویزیون عنوان شد و جایی که استخوانهایش دفن شده بود را در تلویزیون به مردم نشان دادند. به همین دلیل آنها اعلام مواضع ایدئولوژیک را جلو انداختند.
کریمی با بیان اینکه قبل از سال 1354 چند روحانی است تغییر مواضع ایدئولوژیک اطلاع داشتند، گفت: بطور دقیق کسانی که مستقیم با آنها در در میان گذاشتند، آقایان طالقانی، رفسنجانی، بهشتی و لاهوتی بود. گویا وحید افراخته خودش با آقای لاهوتی ارتباط برقرار کرده بود و تقی شهرام هم با آقای بهشتی ارتباط برقرار کرده بود و این ارتباط با واسطه بوده است.
وی با بیان اینکه چون آقای شهید بهشتی روی مواضع خود مبنی بر اینکه سازمان را قبول ندارد و حاضر به کمک به آن نیست تاکید کرده بود، در کتاب وحید افراخته قید شده که تقی شهرام شهید بهشتی را کاندید ترور در سال 1354 کرده بود، اظهار داشت: من در جایی این تعبیر را به کار بردم که کاری که تقی شهرام در سال 1354 میخواست بکند و موفق نشد، سال 1360 رجوی و اطرافیانش موفق شدند که انجام دهند و آنها هم دنبال ترور شهید بهشتی بودند.
عضو سابق سازمان مجاهدین خلق ادامه داد: آنها معتقد بودند که روحانیون و بازاریان برای کمک کردن یا نکردن به ما تحت تاثیر بهشتی هستند. حاج طرخانی واسطه بازاریان با سازمان و روحانیون بود و با آقای بهشتی ارتباط داشت و آقای بهشتی ایشان را نزد بازاریان و به شهرستانهای مختلف فرستاد تا اعلام کند که ما از جریانی به نام سازمان مجاهدین خلق از این به بعد حمایت نمیکنیم و سازمان این را فهمید.
وی با اشاره به اینکه آقای رفسنجانی هم با بهرام آرام صحبت کرد که خودش هم در سخنرانی مسجد چیذر شرح داد که چگونه با بهرام آرام صحبت کرده و گفت که صریحاً اعلام کردیم ما دیگر با شما همکاری نمیکنیم، گفت: بیشترین همکاری را در بین روحانیون آقای رفسنجانی با آنها داشت و کمکهای مالی سنگینی هم میکرد اما برای حذف آقای هاشمی تصمیمی گرفته نشده بود.
کریمی در پاسخ به پرسشی درباره شخصیت تقی شهرام تصریح کرد: تقی شهرام آدمی صادق اما دگم و رهبری طلب و قدرتطلب بود.
عضو سابق سازمان مجاهدین خلق در مورد فرار تقی شهرام از زندان هم اظهار داشت: تقی شهرام با زندانی دیگری که عضو گروهی به نام ستاره سرخ بود روی افسر زندان کار کرده بودند.
انتهای پیام/