دلایل فقدان کاراکتر دانشجوی آرمانگرا و عدالتخواه در سینمای ایران
سینمای ایران حداقل ۲۰ فیلم سینمایی درباره دانشجو دارد، اما عموم آنها معترضانه و عدالتخواهانه نیستند؛ محمود سالاری دلایل سهگانهای برای این خلأ قائل است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سینمای ایران به فراوانی دانشجو و تأثیر آن در رخدادهای سیاسی و اجتماعی کشور، بیتوجه نبوده و البته در کمبود تعداد تولیدات سینمایی و فقر ژانر توانسته است چند فیلم را که سروصدایی به راه بیندازد و در گیشه فروش نسبتاً خوبی داشته باشد بسازد. البته در کل، سینمای دانشجویی ما سینمای جدی و قدرتمندی که بتواند دانشجوی عدالتخواه و مطالبهگر را به نمایش بگذارد کم دارد؛ چیزی که این گزارش در صدد تبیین و بررسی آن است.
سینمای ایران حداقل 20 فیلم سینمایی درباره دانشجو دارد. فیلمهایی مانند اعتراض، شام آخر، متولد ماه مهر، سال دوم دانشکده من، خودزنی، پری، آناهیتا، دلشکسته، پایاننامه و... در این بخش از سینمای ایران جای میگیرد.
جدای از آنکه برخی از این فیلمها مانند متولد ماه مهر نگرشی سیاسی و معترضانه دارند، عموم فیلمهای مرتبط با فضای دانشجویی کشور ما فیلمهایی اجتماعی و ملودرام است که درباره مشکلات و مسائل یک دانشجو در خلال زندگی روزمرهاش رخ میدهد. لازم است بگوییم عموم فیلمهای دانشجویی بیشتر از آنکه شامل دسته اول که معترضانه و عدالتخواهانه باشد دسته دوم که جهت و جنبه جدی ندارد را دربردارد؛ فیلمهای خنثی که شخص اول آن دانشجو باشد یا نباشد فرقی ندارد و آنچه که مهم است اتفاقاتی است که بر سر راه یک نفر رخ میدهد.
شاید بتوان علت اصلی این موضوع را در فاصله گرفتن سینمای ما از دنیای سیاست و مسائل سیاسی-انتقادی دانست. در این باره از محمود سالاری استاد دانشگاه، معاونت دانشجویی وقت دانشگاه صداوسیما و مدیرکل اسبق دفتر مطالعات فرهنگی وزارت ارشاد اسلامی سؤال کردیم تا علتهای اصلی عدم حضور «سیمای دانشجوی عدالتخواه و آرمانگرا» را در سینمای کشور بدانیم.
این مدرس دانشگاه در ابتدا بیان کرد که در حوزه ساخت الگوی شخصیتی جوان در جامعه امروز کشور به عنوان الگوی مهم و حیاتی به طور کلی دچار کمبودیم. در حوزه فرهنگ و هنر با جوان ارتباط درستی نتوانستیم برقرار کنیم و طبیعتاً در سریالها و فیلمهای سینمایی نیز جوانهای انقلابی و طراز آرمانی مطلوب نظام را نداریم.
وی در ادامه با اشاره به اینکه جوان دانشجوی سینمایی ما باید کنشگر باشد بیان کرد: ما کهنالگویی مانند کاراکتر «راسکالینکوف» در رمان جنایت و مکافات که شخصیتی کنشگر بود را در ادبیات نداریم و همین در فاصله گرفتن فیلمنامه از الگوی جوان کنشگر مؤثر است. البته علتهای اصلی و مهمی که باعث شده است تا سینمای ما چهره دانشجوی جوانِ انقلابی را نداشته باشد شامل مواردی است که میگویم. اولاً سینماگران و فیلمسازان ما بسیار محافظهکار شدند که این مسأله ریشه در سیاستهایی که بر سینما حاکم شده است دارد. طوری که باعث شده است سینماگران ما منفعل شوند و از رویکردهای انقلابی و معترضانه دانشجویان فاصله بگیرند. ثانیاً فیلمسازان ما در بین دانشجویان کنشگر و عدالتخواه حضوری ندارند و از آنان فاصله دارند. برای همین دانشجویان ما در فیلمها نقشی کاملاً خنثی دارند. ورودیهای ذهنی کارگردانان ما از طریق کانالهای شبکه مجازی و از مسیر خروجیهایی است که در فضای رسانهای میچرخد و به دست آنان میرسد. در حالی که خود فیلمساز باید در بطن مسائل اجتماعی و دانشجویی حضور داشته باشد.
سالاری در ادامه اشاره کرد که در جنگ جهانی یکی از کارهایی که کشورهای غربی برای آشنایی فیلمسازان با دنیای جنگ و اتفاقات آن کردند این بود که سینماگران و را به میدان جنگ آورند تا از نزدیک به فضا و حس و حال نبرد آشنا شوند. مانند حضور «کلارک گیبل» بازیگر فیلم «بر باد رفته» که از نزدیک در میدان نبرد حاضر شد.
کلارک گیبل
به نظرم مراکزی مانند نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها میتواند این وظیفه را عهدهدار شود و حلقه وصلی میان دانشگاه و فیلمسازان و به تعبیر دیگر حافظ منافع دانشجو در سینما باشد و برای فیلمسازانی که چندان انگیزهای برای ساخت فیلم دانشجوی کنشگر ندارند، پیوندی میان آنان و دانشجویان ایجاد کند.
نمایی از فیلم متولد ماه مهر ساخته احمدرضا درویش؛ نمونهای از فیلم دانشجویی
نکته سوم درباره بخش خصوصی است. باید قبول کرد که ضمن اینکه میتوان از این بخش نیز انتظار داشت که فیلمهایی در این زمینه بسازد، نمیتوان آنان را مجبور به ساخت فیلم با این مضامین کرد؛ چرا که بخشهایی داریم که وظیفه آنان ساخت فیلم با رویکرد و مسأله فرهنگی و اجتماعی است و برای آن پول میگیرند تا به عنوان مثال گفتمان فرهنگی انقلاب را در سینما متبلور کنند. مانند سازمان اوج، حوزه هنری و بنیاد روایت فتح. قاعدتاً این مراکز که نباید همان کاری را که بخش خصوصی انجام میدهد تکرار کنند. آنها وظیفه دارند که خلأها را پر کنند.
سردر دانشگاه تهران
اما در سالهای اخیر این نگاه زمین گذاشته شده است و منجر به خلأی شده که در جریان فرهنگی و هنری انقلاب رخ داده است. همانطور که اشاره کردم بخش خصوصی تکلفیش روشن است چرا که باید چرخ اقتصادش بچرخد و سود کند برای همین این نهادهای حاکمیتیاند که باید با سرمایهگذاری فیلمهای مرتبط با این موضوعها را بسازند.
این دانشآموخته هنرهای نمایشی در پایان بیان کرد: باید میان فیلمنامهنویسان و دانشجویان نشستهایی برگزار شود تا دانشجوها با بیان خاطرات و دیدگاههای خود بتوانند سوژههای جدید به فیلمساز بدهند. به عنوان مثال یکی از بهترین نمونههایی که حتی یک فریم از آن در سینما نداریم اردوهای جهادی و راهیان نور است. من خودم در سفرهایی که همراه دانشجویان در این اردوها داشتم شاهد تحولات آنان بعد از بازگشت از سفر بودم؛ خب این سوژه بسیار خوبی برای فیلمسازی است، چرا نباید از آن فیلم ساخته شود؟ چون میان سینماگران و فضای دانشجویی فاصله جدی هست.
پس در کنار هم قرار گرفتن این سه ضلع، یعنی اول کمتر شدن سیاستهای محافظهکارانه حاکم بر سینما خصوصاً باتوجه به التهابات سیاسی سالهای اخیر میان دانشجویان که منجر به فاصله دولت از ساخت فیلمهایی با این مضامین شد، دوم همکاری بخشهای میانجی فرهنگی -دانشجویی و البته خود سینما مانند خانه سینما برای ایجاد حلقه وصل میان دانشجویان و فیلمسازان و در آخر تلاش بیشتر نهادهای متولی فیلمسازی انقلاب اسلامی برای تصویر دانشجوی فعال، پرنشاط و مسألهمند، به صورت سازمان یافته و هدفمند منجر به خلق سینمای دانشجویی عدالتخواه و آرمانگرا میشود.
انتهای پیام/