چله عزت|روایتی از همیاری و همدلی رزمندگان دفاع مقدس در دوران اسارت
اکثر اوقات باید از یک دانه پرتقال دو تا پَر برمیداشتی و به یک اسیر میدادی تا به همه برسد. اینها را هم رزمندگان جمع میکردند و به بیماران میدادند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در چهلمین سالگرد دفاع مقدس، سراغ بخشی از خاطرات رزمندگان رفتهایم تا با انتشار آن یاد و نام آنها را گرامی بداریم و بتوانیم بخشی از سختیها و مشکلات این عزیزان را برای نسل آینده نقل کنیم.
آنها حقوقی که برای هر اسیر در ماه تعیین کرده بودند، 1500 فلس عراقی بود که یک دینار و نیم میشد (یک دینار برابر 30 تومان خودمان بود.) مسواک، خمیردندان، برای افراد سیگاری سیگار، صابون و تیغ و ماشین ریشتراشی و آینه و... از این مقدار پول تأمین میشد. آن هم در ابتدای اسارت سیگار بستهای 110 فلس بود. توتون لیوانی 75 فلس بود که وقتی 2 سال از اسارت گذشت سیگار بغداد به 225 فلس رسید که پنج بسته سیگار با کلّ 1500 فلس میشد خرید.
بنابراین یک فرد سیگاری در یک ماه جز سیگار چیز دیگری نمیتوانست بخرد و توتون هم که میگرفت تا نصف برج بیشتر نمیرسید. آن کسی هم که سیگاری نبود تنها میتوانست یک کیلو شکر تهیه کند.
صبحها یک روز در میان چای شیرین داشتیم. در هفته سه بار چایمان شیرین بود، مابقی را باید خودمان شکر تهیه میکردیم. الحمدالله توسط قرضالحسنهای که داخلی گذاشته میشد و توسط صندوق پسانداز و خیریهای که درست شد. سعی میکردیم با هیچ چیز کمی مواجه نشویم. یعنی اگر شخصی سیگاری بود شکرش توسط آن بچههایی که سیگاری نبودند تهبه میشد و یا آنهایی که مریض بودند توسط افراد سالم رسیدگی میشدند. دسری که در طول هفته یک بار میدادند. مثلاً اگر خرما میدادند به هر نفر 9 دانه میرسید. اگر انگور بود به همین صورت و اگر پرتقال بود خیلی کم اتفاق میافتاد که به هرکس یک عدد برسد.
اکثر اوقات باید از یک دانه پرتقال دو تا پر از داخلش برمیداشتی و به یک اسیر میدادی تا به همه برسد. اینها را هم بچهها جمع میکردند و به بیمارانی که از بیمارستان میآمدند میدادند.
اینها باعث میشد بچهها از نظر حقوقی در مضیقه نباشند. خداوند هم برکت در بین پولهای بچهها میانداخت و زیاد از این جهت سختی نمیکشیدیم. ولی اگر عراقیها به اتاقی برخورد میکردند که یک کیسه شکر داشت. آنها را برمیداشتند و میبردند. مسئول اتاق هم تنبیه میشد یا اگر متوجه میشدند قرضالحسنه و بیتالمالی وجود دارد. این را میگرفتند و میبردند. مسئول آن بیتالمال هم شکنجه میشد.
راوی: سعید کلانتری- اردوگاه موصل
انتهای پیام/