نگاهی به مستند «آلوسان»|سربازی غیرسفارشی!
مستند «آلوسان» هنرمندانه نشان داد که روایت غیرمستقیم سینمایی چگونه میتواند ایثار سربازان و به ویژه مرزبانان کشورمان را به تصویر بکشد.
خبرگزاری تسنیم- علیرضا رحیمبصیری- کم کم داشت یادمان میرفت که میتوان مستند خوبی از دوره خدمت سربازی ساخت چرا که تا قبل از تماشای مستند «آلوسان»، این قدر مستندهای ضعیف و سفارشی درباره خدمت سربازی دیده بودیم که احتمالاً با شنیدن نام سربازی یاد ضربالمثل معروف «خانه خاله» میافتادیم. حتی اخیراً سریالی درباره همین مقوله روی آنتن رفت که خیلیها آن را ضعیفترین سریال تاریخ صدا و سیما لقب دادند.
اسلامزاده که به ساخت مستندهایی متفاوت در شرایط بسیار خطرناک معروف شده است، این بار نه در بین طالبان رفته و نه در کنار داعشیها، در ایران است! اما احتمالاً آن قدر سختی کشیده است که این مستند هم به اندازه همانها برایش ارزشمند باشد.
آلوسان مستندی به کارگردانی محسن اسلامزاده به روایت دو مستندساز دیگر، یعنی سعید فرجی و میثم صبوحی است که نه در قلب تهران و 01 ارتش بلکه در نقطه صفر مرزی یعنی مرز آذربایجان غربی با کشور همسایهمان، ترکیه ساخته شده است. جایی که تنها چند صدمتر با مرز ترکیه فاصله دارد و اگر هلیشات سادهای داشته باشید، خیلی راحت میتوانید تصویری از دو پادگان مرزی دو کشور را در یک قاب ببینید.
ماجرا از روزهای پایانی سال 1398 آغاز شده و تا دوم و سوم فروردین امسال را روایت کرده است؛ برف به قدری تمام منطقه را سفیدپوش کرده که حتی اگر بخواهید با تویوتا هایلوکس هم مسیری را طی کنید، باید یکی دو نفر همراه داشته باشید و با بیل برفها را کنار بزنید. نان و غذا از 6 ماه پیش دپو شده و برای دسترسی به آب مجبورید برفها را آب کنید. حال در چنین شرایطی تصور کنید که تعدادی قاچاقچی هوس کنند با عبور از مرز این منطقه وارد خاک ترکیه شوند. سربازان رشید مرزبانی ناجا باید آماده شوند و برای مبارزه مسلحانه با این قاچاقچیها، نه تنها سرمای منفی چند ده درجه بلکه خطر گمشدن در درهها را هم به جان بخرند.
احتمالاً بهترین توصیف از شرایط سخت این سربازان را همان دو راوی دارند که همراه با سربازان به عملیات شبانه رفتند. سعید فرجی، عکاس بحران که بارها طعم نزدیک شدن به مرگ را در مواجهه با داعش و تروریستها چشیده است، پس از آنکه سالم اما بیحال به پادگان برگشت خطاب به دوستانش گفت: در جایی از مسیر که گم شده بودیم و نزدیک به یخ زدن بودیم، اشهدم را خواندم! میثم صبوحی هم که کمی تپلتر از سعید است، روی زمین خوابید و تنها گفت خدا رو شکر!
در کنار روایتی که این مستند از زحمات شبانهروزی مرزبانان ناجا دارد، اصول فیلمسازی هم به درستی روایت شده است، تصاویر بسیار خوب در کنار طبیعت بکر منطقه چشمنواز است و البته قراردادن چند روایت عاطفی از سربازانی که ماههاست پدر و مادرشان را ندیدند، جنبه دراماتیک نیز به این فیلم بخشیده است. نریشن خوبی هم به فیلم الصاق شده و دقایقی از فیلم که دوربین به دلیل سرما و یخزدگیِ عملیات چند ساعته خاموش شده است را به همین شیوه روایت کرده است.
مستند «آلوسان» به خوبی نشان داد که اگر میخواهیم دلاوری و ایثار سربازان میهنمان و به ویژه مرزبانان که جانشان را برای آسایش مردم به خطر میاندازند، به تصویر بکشیم لازم نیست در دوربین زل بزنیم و مستقیم بگوییم، گاهی اوقات یک روایت داستانی غیرمستقیم میتواند کاراتر از شیوههای دیگر باشد.
بدون شک تأثیرگذارترین جمله این فیلم مستند همان جمله پایانی است، جملهای که بارها آن را در آهنگ معروف محمد نوری به نام «ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود» شنیدهایم و شاید حتی در دلمان به آن خندیدهایم. «ما برای بوسیدن خاکستر قلهها، چه خطرها کردهایم». این مستند نشان داد که واقعاً عدهای برای بوسیدن خاکستر قلهها خطر میکنند؛ فرقی ندارد سرباز نقطه صفر مرزی آذربایجان غربی در سال 1399 باشند، یا تخریبچی لشگر 27 در سال 1365.
انتهای پیام/