یادداشت کارشناس عراقی| سردار سلیمانی فرماندهی فراملی برای تحقق اهداف بلند

روابط شهید سلیمانی با رهبران جهانی مخالف با سیاست‌های آمریکا اتفاقی نبود زیرا وی از مخالفت چین، روسیه، کوبا، ونزوئلا و سایر کشورها با سیاست‌های خصمانه آمریکا با خبر بود و همین آگاهی او ماموریتش را در ایجاد روابط مستحکم این کشورها با ایران تسهیل کرد.

«عیسی الفریجی» کارشناس و فعال سیاسی و رسانه‌ای عراق در یادداشت اختصاصی برای خبرگزاری تسنیم به بررسی ابعاد جنایت آمریکا در ترور فرماندهان شهید سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و نقش این دو فرمانده در مبارزه با تروریسم تکفیری پرداخت.

متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:

ایستادگی سردار سلیمانی در برابر توسعه طلبی صهیونیستی- آمریکایی در منطقه تصادفی نبود و حمایت وی از فلسطین و قضیه فلسطین مبتنی بر محاسبات قومی و یا طایفه‌ای و نژادی و یا منفعت جویی نبود زیرا وی از روزهای نخست نوجوانی ظلم و ستم در حق ملت فلسطین ناشی از سیاست‌های آمریکا در منطقه را احساس می‌کرد و به تبانی بیشتر حاکمان عرب با صهیونیست‌های غاصب و خودداری از کمک به ملت فلسطین و قضیه عادلانه آنان واقف بود.

سردار سلیمانی به قضیه فلسطین و قدس شریف توجه داشت و این مسائل بخشی از تفکرات وی و نیز رهبری حکیمانه ایران را تشکیل می‌داد هرچند به بهای سنگین این صف بندی واقف بودند.

این قضیه برایشان یک عقیده و اصل و مبارزه به شمار می‌آمد، زیرا قدس شریف اولین قبله و سومین حرم شریف به شمار می‌آید و کمک به مظلومان و مقابله با ظالمان برای شهید سلیمانی یک اصل محسوب می‌شد.

بر این اساس بود که سلیمانی راه خود را آغاز کرد و با وجود فاصله زیاد در کنار قضیه فلسطین ایستاد و تمام امکانات مادی و معنوی خود را در راه این هدف به کار گرفت. از آنجا که ایران هم مرز فلسطین نیست شهید سلیمانی تلاش کرد کانون‌هایی را برای حمایت از طرح مقاومت بزرگ ایجاد کند و کار خود را در روزهای نخست دهه هشتاد قرن گذشته برای تشکیل حزب الله در لبنان به منظور رویارویی با اشغال و توسعه طلبی صهیونیستی در لبنان و منطقه به کار بگیرد اما این اقدامات برای تحقق هدف وی شامل شکست نهایی رژیم غاصب کافی نبود در نتیجه وی فکر خود را بر حمایت از فلسطینی‌ها در داخل فلسطین و مناطق دیگر برای ساماندهی صفوف و توسعه توانمندی‌های آنان و نیز رویارویی با دشمن غاصب متمرکز کرد و تحویل سفارت اسرائیل در تهران به فلسطینی‌ها بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران گام نخست در حمایت از قضیه فلسطین در مقابله با اسرائیل به شمار می‌آمد.

نشست سردار سلیمانی با رهبران مخالف سیاست‌های آمریکا

کار شهید سلیمانی در مقابله با نقشه‌های دشمنان در داخل ایران ( از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979) فقط پیوستن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مقاومت مردمی و یا در دوران دفاع مقدس و حمله صدام به ایران محدود نماند؛ حمله‌ای که با حمایت آمریکا و اسرائیل و بیشتر رژیم‌های عربی صورت گرفت. در آن زمان شهید سلیمانی مبارزه جبهه‌های مختلف جنگ بود و در برنامه‌ریزی برای اشغال لانه جاسوسی و خیانت آمریکا در تهران (سفارت آمریکا) به همراه جوانانی که از دخالت‌های آمریکا در امور ایران به خشم آمده بودند، مشارکت داشت و به این ترتیب برای تاسیس سپاه قدس و فرماندهی آن آماده شد.

روابط شهید سلیمانی با رهبران جهانی مخالف با سیاست‌های آمریکا اتفاقی نبود زیرا وی از مخالفت چین، روسیه، کوبا، ونزوئلا و سایر کشورها با سیاست‌های خصمانه آمریکا با خبر بود و همین آگاهی او ماموریتش را در ایجاد روابط مستحکم این کشورها با ایران به منظور رویارویی با یکه تازی آمریکا در شورای امنیت و سازمان ملل و محافل بین‌المللی مختلف تسهیل کرد.

شهید سلیمانی با بیشتر رهبران این کشورها دیدار داشت؛ و هرچند برخی از این دیدارها به شکل علنی بود اما اغلب به شکل محرمانه انجام می‌شد و هدف از آن دستیابی به تفاهمات و ترسیم سیاست‌هایی بود که بیشتر جنبش‌های آزادیخواهانه جهان و جنبش‌های مقاومت در عراق، یمن، لبنان، فلسطین، کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، افغانستان، پاکستان و بسیاری از کشورهای آفریقایی به دنبال تحقق آن بودند.

 

شهید سلیمانی به قومیت، دین و یا طایفه خود محدود نماند بلکه برای همه و با همه بود تا اهداف بلندی را به تحقق برساند و یکی از مهم‌ترین اهداف وی حمایت از مظلومان و محرومان جهان و یاری رساندن به آنان به منظور پیروزی آنان در رویارویی با نقشه‌های آمریکایی- صهیونیستی بود که هدف از آن به زانو در آوردن ملت‌ها و تحمیل اهداف مورد نظر خود بر آنان بود.

دولت آمریکا و در پس آن اسرائیل و نظام‌های شریر و دست نشانده در منطقه، جمهوری اسلامی ایران را خطری برای نقشه‌ها و منافع خود دیدند و بر این اساس به اشغال افغانستان و سپس عراق متوسل شدند و پایگاههایی را در آنجا ایجاد کردند و گروههایی را مانند القاعده، النصره و داعش و دهها سازمان تروریستی را تشکیل دادند که شدیدترین جنایت‌ها را در عراق، یمن، سوریه، لبنان، افغانستان، پاکستان، لیبی و بسیاری از کشورهای جهان مرتکب شدند با این هدف که وجهه اسلام ناب محمدی را خدشه دار کرده و از نفوذ و توسعه آن در نقاط مختلف جهان جلوگیری کنند و اتهام‌هایی مختلفی به آن وارد آورند.

حاکمان عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس و مصر و دیگران شامل واعظان سلاطین در صدور فتواهایی که قتل و ریختن خون و آبرو، به بردگی گرفتن انسان‌ها وخرید و فروش آنان،  تخریب و به غارت بردن دارایی‌های خصوصی و عمومی و تخریب بارگاه انبیاء و اولیا و کلیساها و مساجد و حتی آثار تاریخی و مقدسات دینی را مجاز می کرد، شرکت داشتند.

ایستادن در مقابل این نقشه‌ها و توطئه‌های جنایت آمیز و خبیثانه کار آسانی نبود به ویژه اینکه این نقشه‌ها هر چیزی را هدف قرار داده و مرز و مانعی نداشت.

شهید سلیمانی و المهندس مقابل نقشه‌های دشمنان

رابطه بین ابومهدی المهندس و قاسم سلیمانی به دلیل اشغال عراق از سوی آمریکا نبود بلکه در روزهای نخست شکل گیری مخالفان صدام در عراق و حزب ملعون او شکل گرفت و المهندس از جمله افرادی بود که به مقابله با نظام صدام برخاست و تحت تعقیب و پیگیری قرار داشت تا جایی که ناچار شد از عراق به کویت و سپس به ایران مهاجرت کند و در آنجا بود که این دو فرمانده که به دنبال مقابله با ظلم و ظالم آمریکایی بودند با یکدیگر ملاقات کردند و نزدیکی روحی این دو بود که موجب تقویت روابطی شد که تا شهادت کنار یکدیگر در سوم ژانویه 2020 در حادثه فرودگاه بغداد ادامه داشت.

اشغال عراق از سوی آمریکا و منحل کردن ارتش عراق شامل نیروی هوایی، دریایی، زمینی و نیز تمام نهادهای مخلتلف امنیتی مانند پلیس،  فضای مناسبی را برای هرج و مرج ، تخریب، خونریزی، تروریسم، اختلافات طایفه‌ای و قومی فراهم کرد تا به این ترتیب روند سلطه جویی در عراق و چنگ اندازی به ثروت‌های آن  تسهیل شود و این چیزی بود که آمریکا به دنبالش بود تا جایی که روند کشتار، تخریب، غارت و به قتل رساندن دانشمندان و زیرساخت‌های  اقتصادی عراق را گسترش داد و هرج و مرج و جنگ افروزی و ایجاد اختلافات طایفه‌ای این گروههای مختلف مردمی عراق را شعله ور کرد تا زمینه تقسیم و سلطه‌گری همیشگی در این کشور و نیز منطقه را در راستای خدمت به طرح توسعه طلبی صهیونیستی فراهم کند.

این سلطه جویی که در صدور اجازه سقوط موصل، الانبار، صلاح الدین و دیالی به دست القاعده و داعش نمود یافت، موجب شد شهید سلیمانی و المهندس و رزمندگان و مجاهدان همراه آنان به مقابله با این چالش خطرناک برخیزند و اینجا بود که فتوای جهاد کفائی از سوی مرجعیت عالی عراق صادر شد تا موضع جهادی تقویت شود و موازنه موجود علیه اشغالگر و دست نشاندگان ناپاکش تغییر کند.

با وجود اینکه هزاران انتحاری سعودی، عرب و خارجی برای این ماموریت به کار گرفته شدند و دهها میلیارد دلار به آنان اختصاص داده شد، نتوانستند مدت زیادی در مقابل حشدشعبی به رهبری ابومهدی المهندس و قاسم سلیمانی بایستند.

هنگامی که آمریکای اشغالگر در حمایت از ارتش عراق و نیروهای امنیتی و تامین سلاح و مهمات و نیز پشتیبانی هوایی از آن مخالفت کرد و از اجرای مفاد معاهده چارچوب راهبردی سرباز زد، سردار سلیمانی و رهبری ایران راهی جز پاسخگویی فوری به درخواست حشد شعبی و نیروهای امنیتی و تامین سلاح و مهمات و تمام نیازهای لازم نبرد نداشتند و شهید سلیمانی در این خصوص نقش محوری داشت و بیشترین تلاش را برای تامین نیازهای نبرد و حضور میدانی و نظارت بر عملیات جنگ داشت، عملیاتی که به شکست داعش و کسانی که در پس آن پنهان شده بودند، منتهی شد.

اما نبرد به عراق و سوریه که گروههای تروریستی و تروریست‌ها از کشورهای مختلف دنیا وارد آن شده بودند، محدود نماند این گروهها از سوی آمریکا، اسرائیل، عربستان و بیشتر کشورهای حاشیه خلیج فارس حمایت می‌شدند و به این ترتیب نبرد آزادسازی عراق به درازا کشید.

دایره جنگ در عراق و سوریه گسترده شد و بسیاری از شهرها در اختیار تروریسم مورد حمایت آمریکا قرار گرفت، این وضعیت موجب شد شهید سلیمانی نقشه نبرد را تغییر دهد و جبهه‌های جدیدی را علیه دشمنان در القصیر، نبل و الزهراء، آمرلی، کرکوک ، دیالى، صلاح الدین، فلوجة و رمادی ایجاد کند و حزب‌الله و حشد شعبی و گروههای مقاومت اسلامی و مردمی نیز در مقابله با گروهک‌های تروریستی جنایتکار مشارکت داشتند و از حمایت اهالی این منطقه که به منظور دفاع از شهرها و روستاهای خود به صف مقاومت پیوسته بودند، برخوردار شدند و این موجب تسریع پیروزی مقاومت و شکست محور شرارت شد تاجایی که شهرهای عراق همگی آزاد شدند و بسیاری از استان‌ها و شهرهای سوریه نیز از اشغال گروههای تروریستی رهایی یافتند.

این شکست و ضرر سنگین آمریکا، اسرائیل و عربستان با وجود امکانات فراوان نظامی، مادی، اطلاعاتی، سیاسی و رسانه‌ای موجب شد دشمن شکست خورده به فکر گزینه آخر خود بیفتد.

خون فرماندهان «النصر و آزادی» مسیر پیروزی جریان مقاومت را هموار کرد

هدف قرار دادن فرماندهان النصر صرفا یک تصمیم آمریکایی بود بلکه تصمیم مشترک محور شرارت شامل اسرائیل، عربستان، امارات، اردن و سایر کشورها بود به گونه ای که حمله به این رهبران را تسهیل کرد. سلیمانی و المهندس از مرگ ترسی نداشتند و طالب شهادت بودند و از لشکرکشی فرار نمی‌کردند بلکه هر لحظه در میدان های جهاد مقدس در جهان اسلام با مرگ روبه رو می شدند و زیر نظرگرفتن آنان و مشخص کردن مواضعشان با وجود مزدوران و جاسوسانی که  برخی نهادهای امنیتی را اشغال کرده بودند، آسان بود.

طراحی نقشه حذف این دو فرمانده شهید ماهها طول کشید و شامل زیر نظرگرفتن و پیگیری و تامین نیازهای جنایت و عناصر مشترکی و تقسیم نقش‌های موکول شده بود. دشمنان تصور کردند ترور سلیمانی و المهندس زمینه را برای سلطه جویی آنان فراهم می‌کند و امکان تحقق آنچه در طول اشغال و ایجاد تروریسم و اقدامات دیگر از عملی کردن آن باز مانده بودند، مهیا می‌کند اما از میزان مخالفت مردمی و بین‌المللی و محکومیت و خشمی که پس از ترور (جنایت) شاهد بودند، دچار یاس شدند زیرا تشییع میلیونی این شهداء در شهرهای عراق و ایران و حضور گسترده مردمی در صحنه به مثابه شوکی برای عوامل شکل گیری تروریسم بود زیرا این بزرگترین تشییع در تاریخ بود.

خون سلیمانی و المهندس و همراهانشان در حادثه فرودگاه بغداد به هم آمیخت تا بار دیگر تاکید کند که میدان نبرد یکی است و دشمن یکی است هرچند میدان‌های نبرد متعدد باشد و فاصله زیادی از هم داشته باشد و هرچند صورت دشمنان مختلف باشد اما خون این شهیدان به خواست خدا مسیر انقلاب و مجاهدین را به سمت پیروزی حتمی پیش می‌برد.

انتهای پیام/