شهیدی که در سالروز تولدش تفحص شد/ خانواده شوشتری پس از ۳۷ سال چشمانتظاری به مرادشان رسیدند
گروه استانها- شهید کمالی زاده، شهیدی که سالها در مرز ایران و عراق در گمنامی زیست کرده بود پس از ۳۷ سال دوری در شب تولدش به آغوش خانواده برگشت.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از شوشتر؛ انقلاب اسلامی با خون شهدا آبیاری شده است و اگر ایثار و شهادت جوانان غیور نبود، انقلاب در مقابل دشمنان دوام نمیآورد. دهه فجر فرصتی است که به یادی از شهدا کنیم که همه چیز انقلاب به برکت آنان است.
به مناسبت ایام الله دهه فجر، با دیدار خانواده یکی از شهدای شهر شوشتر رفتیم تا به وسع خود یادی از رشادتهای شهید کرده باشیم. شهید علی کمالی زاده بختیاری از شهدای دلیر ایران زمین است که گفتوگوی را با برادر این شهید ترتیب دادیم.
هوشنگ کمالی زاده برادر شهید علی کمالی زاده بختیاری در گفتوگو با خبرنگار تسنیم گفت: خانواده ما با شهید 5 برادر و یک خواهر هستیم و بنده برادر بزرگتر شهید هستم. پدر و مادرمان مانند تمام پدر و مادرانی که منتظر خبری از فرزندشان هستند سالها چشم انتظار برگشت یا خبری از برادرم بودند.
حضور همزمان دو برادر در جبهه حق علیه باطل
کمالی زاده با یادآوری سالهای جبهه جنگ از برادر شهیدش گفت: برادرم علی آن سالها فقط 20 سال داشت و در حال گذراندن خدمت سربازی بود ما با هم در جبهه حضور داشتیم. من به عنوان بسیجی و علی به عنوان سرباز نظام وظیفه. هر دو سال 62 در عملیات خیبر حضور داشتیم که بنده در عملیات خیبر مجروح و شیمیایی شدم.
این برادر شهید اظهار داشت: پس از آن شهید در عملیات بدر در سال 63 در تیپ 55 هوابرد شیراز در سمت آرپی جی زن در جبهه حضور داشت. آن زمان افراد قدبلند را برای آرپی جی زنی انتخاب میکردند تا تسلط کامل داشته باشد، علی برادرم نیز بخاطر جثه درشت و قد بلندی که داشت این وظیفه را عهده دار شد و در همان عملیات جاویدالاثر شد.
کمالی زاده از خاطرات آخرین روزهای دیدار با برادرش می گوید: در عملیات بدر در یک مرخصی ده روزه که شهید به خانه آمده بود برخی دوستان و اطرافیان علی برادرم سعی داشتند او را از رفتن به جبهه منع کنند ولی خوب یادم است شهید علی در جوابشان گفت: نه در این اوضاع نامردی است من به جبهه نروم و در پیشگاه خدای خود شرمنده شوم باید بروم و خود را به خدا میسپارم.
برادرم اسیر شد و خانواده نگران بودند
وی با اشاره به سالهای فراق و بی خبری از شهید بیان داشت: پس از جنگ ما از طریق رادیو و تلویزیون صدا و تصویرش را در بین اسراء دیدیم و بیش از 50 بار از طریق دوستان و بستگان که صدا و تصویر شهید را در رسانه ها دیده بودند باخبر شدیم که زنده است.
این برادر شهید گفت: پای برادرم زخمی بوده و چفیه دور پاهایش بسته بود. حتی یادم است آن سالها راننده مینی بوسی از اهالی شوش که در خط شوشتر-دزفول مشغول بود زمانی که تصویر علی برادرم را در تلویزیون دیده بود و آدرس را از زبانش شنیده بود پرسان پرسان آدرس ما را پیدا کرد و به ما خبر داد برادرتان زنده است و اسیر عراقیها شده است. البته در آن سالها هیچ گونه نامه ای از طریق سازمان صلیب سرخ از شهید به دست ما نرسید.
اسم برادرم در لیست اسرای تبادلی بود ولی نیامد
کمالی زاده ادامه داد: در 25 مرداد سال 69 زمانی که اسرای ایرانی آزاد شدند اسم برادرم در لیست آزادگان بود و ما خوشحال از این خبر و پایان فراق چندساله و دیدار روی برادرم با همکاری سپاه شوشتر تمام کوچه را آذین بستیم ولی متاسفانه علی برادرم در بین آزادگان نبود و باز هم نیامد.
این برادر شهید اظهار داشت: 37 سال بی خبری از برادرم برایمان خیلی سنگین بود دوری و انتظار برای آمدنش یا خبری از او بر پدر و مادرم سخت گذشت. مادرم چندی است به دلیل سکته مغزی ناتوان شده و قادر به تنها حرکت کردن نیست.
دوری 38 ساله در روز تولد شهید به پایان رسید
این جانباز دوران دفاع مقدس گفت: پس از سالها امید داشتن به برگشتن فرزندشان سرانجام در چهارشنبه 8 بهمن ماه سردار باقرزاده مسئول گروه تفحص شهدا با هیئت همراه به منزل پدرم آمدند و خبر پیدا شدن پیکر شهید را در اطراف شهر العماره عراق دادند. آن لحظه برای بنده، پدر ومادر و برادران و خواهرم لحظه ای سخت بود همه در اندوه پایان این فراق گریستیم و واپسین روزهای دیدار شهید برایمان تازه شد و از طرفی انتظارمان هم تمام شد.
وی گفت: موردی که بعد از خبر پیداشدن پیکر شهید از سوی گروه تفحص به ما گفته شد این بود: روز پیداشدن پیکر شهید 6 بهمن ماه بوده و این تاریخ دقیقا روز تولد شهید است یعنی پیکر شهید در روزی که متولد شد همان روز تفحص شد و به انتظار ما در فراقش پایان داد.
اطلاع دادن شهید از محل دفنش
کمالی زاده از آخرین خوابی که بستگان از شهید دیده بودند اظهار داشت: خوابهای متفاوتی در این چندسال از شهید دیده شد. در آخرین خواب برادرزاده ام که هیچ وقت شهید را ندیده و شهید نیز او را ندیده بود شهید را در عالم خواب دید که گفته بود: من بین عراق و ایران هستم در نزدیکی مرز ایرانم و یک روزی برمیگردم.
وی ادامه داد: همچنین یکی از شهروندان شهید را خواب دیده بود و شهید می گوید: به زودی شهیدی به شوشتر می آورند و من در مراسم تشییع خود حضور دارم.
انتهای پیام/341/ش