روایت فروشندگان «شادآباد» از فاکتورهای صوری؛ بازار آزاد آهن در قبضه «نوردکاران»
قانون، نوردکاران را ملزم کرده تولیدات خود را در بورس کالا بفروشند اما اغلب آنان با توسل به صدها ترفند، میلگرد و نبشی را روانه بازار آزاد میکنند تا با قیمتهای بالاتر و غیر شفافتری محصولاتشان را بفروشند. اما چرا؟
به گزارش خبرگزاری تسنیم، سخن یکی از فروشندگان بازار آهن شادآباد، پاسخی کوتاه و جامع به این پرسش است: «بازار، قانون مخصوص خودش را دارد: سود بیشتر و فروش بیشتر. در این آشفتهبازار اقتصاد کشور، کدام قانون رعایت میشود که نوردکاران هم این قانون را رعایت کنند؟ در نبود نظارتهای سختگیرانه، برنده آنهایی هستند که قانون را دور میزنند تا به سود چندبرابری و بدون زحمت برسند. آنها ثروت بادآورده میخواهند، حتی به بهای زیر پاگذاشتن قانون و وجدان و نادیده گرفتن فشار کمرشکن به خریداران ...»
چهارشنبه شلوغ بازار آهن شادآباد تهران با دود کامیونهای پر از میلگرد و ورق و راهبندان برای تخلیه بار حسابی درهموبرهم شده است. مرد میانسالی که مشغول فرمان دادن به کامیونت است صاحب یکی از مغازههای محصولات آهنی است. او بعد از تمام شدن تخلیه از شیوههای خرید کارخانجات میگوید: «بخش زیادی از خریدهای ما از کارخانهدارها مثل میلگرد و نبشی، زیرزمینی انجام میشود، یعنی فاکتورهایی رسمی میگیریم که رقمهای صوری در آنها، نوشتهشده».
نفسی تازه میکند و در پاسخ به سؤالم، توضیح میدهد: «کارخانهدارها ما را وادار میکنند که بپذیریم، در فاکتور، قیمت فروش کمتر و وزن محصول بیشتر، ثبت شود ما هم برای آنکه جنسی برای فروش و کسب درآمد داشته باشیم مجبور به اطاعت هستیم»، سؤال بعدی را از چشمان متعجبم میخواند و بلافاصله ادامه میدهد: «آنها چون به سود کم راضی نیستند و از طرفی هم نمیتوانند قیمتهای گران خود را در فاکتور رسمی بنویسند، این بازیها را درمیآورند.»
«محمدیان»، دل پری از دلالان فروش محصولات نورد دارد. او آنها را «نمایندگان چراغ خاموش کارخانهدارها» میداند: «آنها رابط مستقیم کارخانهدار و بازار آزاد محسوب میشوند. بعضی از کارخانهدارها خط تولید را در انبارهای بزرگ نگه میدارند و بار را به دلالان میدهند و وقتی قیمتها تکان خورد، بارها را وارد بازار میکنند و نبض بازار را در دست میگیرند.» او هم، از فاکتورهای صوری خریدوفروش میگوید: «زمان خرید، توافق میکنیم که اگر قیمت در بازار، مثلاً 15 هزار تومان است در فاکتور نوشته شود 10 هزار تومان، اما در تناژ دست میبرند تا با مبلغ هماهنگ شود و با این ترفند، مالیات کمتری هم میدهند.»
بیشتر فروشندگان شادآباد، از حرف زدن، گریزان هستند و شلوغی را بهانه میکنند. بعضی میگویند بار را نه از کارخانهدار که از ضایعاتیهای «خلازیر» میخرند و بلافاصله در مقابل سؤالات بعدی، سر برمیگردانند تا به بهانه حرف زدن با همکاری یا مشتری از تنگنای پاسخ دادن به بقیه سؤالات، خلاص شوند. البته در این میان، معدود فروشندگانی که حاضر به گفتوگو میشوند، از فضای بازار آهن و واقعیتهای تلخ آن، روایتهای ناب و کمتر شنیدهشدهای دارند.
دلالان تماس میگیرند
«صابر» یکی از فروشندگانی است که در بالکن مغازه کوچکش نشسته و در حال پوست کردن پرتقال و نگاه کردن به مانیتور کامپیوتری است که صفحه سایت «بورس کالا» بر آن نقش بسته است. سر بحث را که باز میکنم، کمی روی صندلی، جا به ا میشود، نفسی تازه میکند و با چشمانی خیره به زمین، از رواج فاکتورهای صوری میگوید که باعث شده، نتواند با مشتری روراست باشد: «خیلی واضح و بدون سانسور میگویند، اگر بخواهید فاکتور رسمی بگیرید باید هر قیمتی که در فاکتور نوشته را بپردازید. تازه این کارخانهها، خیلی رسمی در حال کار کردن هم هستند و بچه های بازار می گویند بخشی از کالای خود را در بازار بورس هم می فروشند؛ لابد برای اینکه بگویند خیلی شفاف هستند.» او از دلالانی میگوید که خودشان تماس میگیرند تا محصولات نورد را بفروشند. کسانی که از نظر صابر، بیشترین سود، متعلق به آنهاست: «خیلی از آنها را میشناسم، بیشترشان، آدم کارخانه هستند یا همدست آنها هستند تا تولیدات کارخانهها راحت و بیدردسر به فروش برسد. راستش را بخواهید برای ما که خردهپا هستیم، خرید از دلالانی که چک میگیرند و کالا میفروشند، راحتتر است. خرید کردن در بورس، پول نقد زیادی میخواهد. ما خریداران هم به خاطر مشکلات مالی و نوسانات قیمت، دستمان خالی است و دلالان هم از این نقطهضعف ما سوءاستفاده میکنند.»
محصولاتی که سر از بازار آزاد درمیآورد
در بالکن دودگرفته طبقه بالای انبار، «رضا» نشسته است. تقریباً 60 ساله به نظر میرسد. به قول خودش، سرد و گرم بازار را چشیده است. او، روی نبود نظارت بر فعالیت کارخانجات نورد، انگشت میگذارد که باعث شده، آنها هر طور که دلشان بخواهد با خریداران خردهپا برخورد و خواستههای ناروای خود را به مشتریان، تحمیل کنند. او هم از فاکتورهای صوری، ناخرسند است، اما مقصر اصلی این وضعیت را قوانین ناکارآمد میداند: «حرف امروز و دیروز نیست. ما همیشه درگیر قوانین ناکارآمد هستیم. الان خیلی از خریداران مثل من از کارخانهدار میخواهند که فاکتور را به اسم فرد دیگری بزند تا من نوعی، بتوانم بدون پرداخت ارزشافزوده جنس بفروشم.»
رضا اصرار دارد، حتی معادل همان مقدار از محصولات نوردی که با قیمتهای پایین در بورس کالا به فروش میرسد به مصرف کننده واقعی نمی رسد و به دلیل نبود نظارت، نهایتاً آن حجم نیز به همراه عمده کالاهای نوردی سر از بازار آزاد درمیآورد و با قیمتهای گران به دست مشتری میرسد: «این وسط، نقش کسانی که از بورس میخرند و در بازار آزاد میفروشند هم، پررنگ است. آنهایی که ما میگوییم دلال هستند اما واقعیت، همهکاره بازار هستند.» رضا، البته انتقادی هم از همکارانش دارد: «بازار، خودش به شرایطی که کارخانجات نورد ایجاد کردهاند، تن میدهد.»
سودهای میلیاردی نوردکاران
سؤال را میپرسم اما دو نفری بحث میکنند. مرتضی و احمد یکی با لباس خاکی و زنگی کار و دیگری با کتوشلوار، شباهتشان این است که هر دو سالهاست در بازار آهن، کار میکنند. آنها از نوردکاران نیشابور، میانه، قزوین، اهواز، تبریز، کاشان، حرف میزنند و اعداد و ارقامی را بالا و پایین میکنند که معلوم نیست از کجا به دست آوردهاند تا میرسند، به سودهای میلیاردی که ازنظر آنها کارخانهداران نورد به دست میآورند اینجا که میرسند، سکوتی میکنند و آهی از سینه، بیرون میدهند: «اونوقت، ما اینجا اگر روی هر محصول مثلاً میلگرد 300 تومان سود کنیم، کلاهمان را بالا میاندازیم.»
همه راهها، به دلالان ختم میشود
آنها بیشترین خرید محصولات خود را از طریق دلالان بازار انجام میدهند و بهترین راه را خرید از آنها میدانند چون راه دیگری ندارند. مرتضی میگوید: «لااقل مجبور نیستیم زیر بار فاکتور صوری برویم» و احمد میگوید: «آنها شرایط بازار را بهتر درک میکنند و گاهی، چک هم قبول میکنند. باور بکنید یا نه، اینجا، هر مغازهدار مدل خاص خودش برای خرید از کارخانهدار دارد و مطمئن باشید، همه، دست خودشان را برای شما رو نمیکنند. چون اگر این کار را بکنند به ضرر خودشان هم هست. دهانبهدهان چرخیدن مدلهایی که هر مغازهدار از کارخانهدار خرید میکند، نظم بازار را به هم میریزد.» احمد ادامه میدهد: «مثل این میماند که سالها از کسی سیلی بخوری، اما بترسی به کسی بگویی، تا مبادا سیلی، تبدیل به کمربند بشود.» بعد، هر دو میزنند زیر خنده.
نظم بازار به هم میخورد!
صدای داد و فریاد کارگران در بازار آهن پیچیده است. وارد یکی از مغازههای فروش عمده محصولات نوردی میشوم. داخل مغازه، پر از لوحهای تقدیر از کارخانجات مختلف است و چند نفر پشت میزهای بزرگ نشسته و مشغول صحبت با مشتریهای دست به نقد هستند. از کسی که پشت میز نشسته ف میپرسم، چگونه از کارخانجات نورد خرید میکنید؟ نگاه تندی میکند و مرا به مرد دیگری حواله میدهد. او که سؤال را شنیده، میگوید: «بفرمائید» دوباره سؤالم را میپرسم و او میپرسد: «از کجا تشریف آوردید؟» مشتری سر میرسد و جواب سؤالم در هوا میماند. چند دقیقه میایستم اما انگار وجود ندارم. اینجا کسی علاقهای به جواب دادن ندارد و یاد حرفهایی میافتم که خبر از پنهانکاری بین خریداران و فروشندگان محصولات نورد در بازار شنیدم.: «نظم بازار بهم میخورد!»
انتهای پیام/