شهیدی که پس از ۱۶ سال به آغوش خانواده برگشت/ ماجرای شهادت شهید حمید از سوی هواداران مدنی چه بود؟
گروه استانها ـ شهید عباس حمید از شهدای عملیات والفجر در سال ۶۴ است که پس از ۱۶ سال دوری سال ۸۰ به آغوش خانواده برگشت.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اهواز، مناطق قدیمی اهواز بیش از هر چیز بر مبنای مسجد هستند و این مساجد هستند که شاخص و نشان آن محله هستند. بویژه در طول انقلاب و جنگ مساجد محل و مامن همه مردم بود و مردم از کوپن اقتصادی تا اعزام به جبههها را از مساجد پیگیری میکردند.
مسجد موسی بن جعفر منطقه مرکزی اهواز در خیابان کمپانی، یکی از مساجدی است که روزگاری کارخانه نیروی سازی برای انقلاب بوده است. یکی از نیروهای عازم شده به جبهه شهید عباس حمید بود که آخرین بار از این محل به جبهه اعزام شد.
کمی آنطرفتر از مسجد خانهی با بافت قدیمی و با همان صفا و خلوص چشم نوازی میکند. در کنار خانههای آپارتمانی بدقواره و قدکشیده؛ خانه قدیمی دارای روح و روان؛ آدمی را جذب خویش میکند.
زنگ در را زده و برادر شهید حمید با صفای دوست داشتنی ما را به خانه دعوت میکند. داخل و خارج خانه سرشار از آرامش و خلوص مثال زدنی است. بیش از هر چیز عکس شهید در کنار مرقد شریف علی بن موسی رضا(ع) چشم را خیره میکند.
عبدالامیر حمید برادر شهید درباره خانواده میگوید که 5 برادر بودند که دو تا شهید و یکی جانباز شده است. باب صحبت که باز می شود بدون مقدمه از شهید عباس حمید میپرسم که کی و چگونه عازم جبهه شدند؟
برادر شهید از اندرونی خانه با چای زعفران و نبات و با آلبومی از عکسهای شهید ما را مهمان میکند.، میگوید برادرم از همان اول با انقلاب بود و شاید باورتان نشود 15 سال بیشتر نداشت و ما هنوز طعمی از برادری با ایشان نچشیده بودیم که سال 60 از مسجد موسی بن جعفر عازم جبهه شد.
وی ادامه داد: بیش از 3 بار مجروم شد ولی هر بار می آمد مرتب بی قرار بود و دنبال بهانه بود که دوباره به جبهه برگردد. بار سوم در جزیره مجنون مجروح شده بود که منزل آمد و مادرم مثل پروانه دور برادرم میگشت. خیلی نگرانش بود اخر برادرمان سن زیادی نداشت و جسم نحیفی داشت .
برادر شهید حمید که اشک گاه و به گاه بر گونههایش جاری میشود و بغض در گلویش میشکند؛ گفت: سال 64 که سال فتوحات برای رزمندگان بود عازم عملیات والفجر شد و مادرم خیلی نگران بود و می گفت پسرم نرو ولی خوب کسی حریف عشق و علاقه برادرمان نمی شد و در نهایت همه ما راضی شدیم.
وی اظهار داشت: در عملیات والفجر در 30 بهمن ماه مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به آرزوی همیشگی خود رسید و شهید شده و پیگر مطهر آن شهید در منطقه عملیاتی باقی ماند و ما هیچ دیگر برادرمان را ندیدم. آن ایام خیلی بر ما سخت گذشت. مادر و پدرم تا روز آخر حیات خود مرتب یاد برادرمان بودند.
وی ادامه داد: به طوری که پدرمان تمامی منزل را مملو از عکس شهید کرده بود که هر لقمه غذا که میخورد یاد شهید میکرد.
برادر شهید گفت: تا اینکه سال 80 در عملیات تفحص شهدا، شهید ما شناسایی شد و به وطن برگشت. هر چند جز چند تکه استخوان از برادرمان نمانده بود.
برادر شهید حمید درباره دیگر برادر شهیدشان که شهید انقلاب است، گفت: برادر دیگرمان شهید علی حمید از فعالین انقلابی بود و پس از انقلاب به شدت فعالیت داشت.
وی ادامه داد: اوایل انقلاب تیمسار مدنی استاندار وقت خوزستان بود که با انقلاب زاویه داشت و به منافقین کمک میکرد و برادرم جز دانشجوهای پیرو خط امام بود و درباره انحرافات مدنی خیلی حساس بود.
وی افزود: برادرم مستنداتی از انحرافات و اقدامات منفی و علیه نظام مدنی در خوزستان آماده کرده و به قم رفت تا به دست امام خمینی (ره) برساند. طرفداران مدنی متوجه قضیه شده و در ایستگاه راه اهن قم برادرم را مورد حمله وحشیانه قرار داده و آنقدر برادرمان را زدند که براثر جراحات وارده پس از 2 روز به شهادت رسید. البته بعدها مدنی رسوا شد و از ایران فرار کرد.
برادر شهیدان حمید درباره دیگر برادر جانباز خود گفت: عبدالرزاق حمید برادر سوم ما در جنگ مرتب حضور و در پایگاه بسیج محله فعالیت داشت. به صورت مستمر اهل جبهه و جنگ بود حتی در روز عروسی خود با لباس سپاه حاضر شده و بر سر سفره عقد حاضر شده بود.
وی گفت: شهدا به یک چیز باور داشتند و آن قدرت الهی بود و شهدا خداباور بودند و به غیر خدا از کسی هراس نداشتند.
گزارش از اکبر بهاری
انتهای پیام/341/ش