افغانستان؛ گذار از جنگ سرد و دور تازه تقابل قدرتها
روزی که ارتش سرخ شوروی با سرافکندگی خاک افغانستان را ترک کرد، صفحه دخالت برخی قدرتهای منطقه و جهان در افغانستان بسته نشد و این کشور همچنان قربانی اهدف بلندمدت آمریکا و کشورهای غربی است.
به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم، «لئونید برژنف» رهبر شوروی سابق برای حمایت از حکومت کمونیستی وقت افغانستان دستور تهاجم نظامی به این کشور را صادر کرد و ارتش سرخ در 3 دی ماه 1358 وارد افغانستان شد.
با این حال با مقاومت و رشادتهای مردم افغانستان پس از نزدیک به 10 سال، ارتش سرخ شوروی مجبور شد در 25 اردیبهشت 1397 شمسی به دستور «میخائیل گروباچف» آخرین رهبر شوروی سابق عقب نشینی کند و آخرین لشکر از نظامیان ارتش سرخ در 26 بهمن/دلو 1367 از افغانستان خارج شد.
شکست ارتش سرخ شوروی از مجاهدین و مردم افغانستان سرآغازی بود بر نابودی بلوک شرق که اتحاد جماهیر شوروی آن را رهبری میکرد.
تهاجم نظامی شوروی سبب مهاجرت 5 میلیون نفر از مردم افغانستان و نیز کشته شدن یک میلیون نفر در این کشور شد. جنگ افغانستان نقطه عطفی در دوران جنگ سرد محسوب میشود و همچنین سهم بزرگی در پایان جنگ سرد داشت.
26 بهمن (دلو) روزی است که دو موضوع مدنظر قرار میگیرد و به چالش کشیده شود؛ افغانستان که به دلیل برخورداری از موقعیت ژئوپلتیک حساس در منطقه بارها مورد طمع بیگانگان و قدرتهای جهان قرار گرفت، هنوز هم نتوانسته رویکردی «مستقلانه» و «منافعمحور» در جامعه بینالمللی داشته باشد و هنوز هم با اشغال نیروهای خارجی روبرو است.
آمریکا برای شکست بلوک شرق از فضای ملتهب در افغانستان استفاده نمود و با همکاری سازمانهای اطلاعاتی پاکستان و عربستان سعی کرد تا با حمایت برخی از گروههای اسلامگرا به هدف خود یعنی مقابله با شوروی برسد.
میدانی برای دور تازه از تقابل قدرتها
حکومت طالبان پس از واقعه 11 سپتامبر با تصمیم شورای امنیت سازمان ملل و با حضور بیش از 50 کشور به رهبری آمریکا مورد تهاجم نظامی قرار گرفت و طرح نظام جدید با مشارکت سیاسی همه گروهها در کنفرانس بُن آلمان در افغانستان روی کار آمد.
آمریکا پس از امضای توافقنامه امنیتی استراتژیک با افغانستان در سال 1393 بخش اعظم نیروهای خود از این کشور خارج کرد.
آنگونه که دولت افغانستان بر آن اذعان دارد، چالش امنیتی افغانستان با دخالتهای بی حد و حصر ارتش و اطلاعات پاکستان هنوز هم در مرز بحران قرار دارد و لاینحل باقی مانده است.
فعالیت اطلاعات قدرتهای بزرگ همچون آمریکا و انگلیس هم در این کشور کاملاً محسوس است. اخیراً هم روسیه به دلیل آنچه تهدید حضور داعش در افغانستان میخواند، در تکاپوی سهم فعال داشتن و نفوذ در این کشور است.
روزی که ارتش سرخ شوروی با سرافکندگی خاک افغانستان را ترک کرد، صفحه دخالت قدرتهای منطقه و جهان در افغانستان بسته نشد بلکه بیش از قبل تشدید شد.
افغانستان قربانی اهداف بلند مدت غربیها
میتوان گفت که افغانستان قربانی اهداف بلند مدت غربیها شد و آمریکا با استفاده از این کشور به عنوان طعمه، اژدهای سرخ شوروی را به این باتلاق کشاند تا خود و شرکای غربیاش در حاشیه امن زندگی کنند.
برژینسکی مشاور امنیت ملی دولت کارتر درباره مداخلهگری در افغانستان که منجر به پیدایش گروههای افراطگرا شد، ضمن تصریح بر عدم پشیمانیاش در این باره گفت: «چه چیزی در تاریخ جهان اهمیت بیشتری دارد؟ ایجاد طالبان یا فروپاشی امپراطوری شوروی؟ تحریک احساسات یک عده مسلمان و یا آزادی اروپای مرکزی و پایان جنگ سرد؟».
غرب پس از شکست شوروی توسط مجاهدین افغان به تعهدات خود برای بازسازی این کشور و تلاش برای ایجاد تعامل بین احزاب افغانستان و ایجاد یک دولت ملی عمل نکرد و در واقع با سیاستهای تفرقهافکنانه و کمکهای هدفدار سبب دامنزدن به اختلافات بین این احزاب و گروهها شدند.
از سوی دیگر نیز با نفوذ کشورهای حاشیه خلیج فارس و استفاده ابزاری از مسائل مذهبی و رخنه وهابیون به افغانستان و گسترش تفکرات افراطگرایانه و همچنین نقش پاکستان باعث شد تا افغانستان وارد مسائل حزبی و داخلی شده و این کشور نه به یک جامعه متحد بلکه به صحنه درگیری و جنگ مداوم تبدیل شد.
ارمغان آمریکا
بسیاری از کارشناسان بر این باورند که حضور نظامی آمریکا و متحدانش در افغانستان نه تنها امنیت و ثبات را در این کشور به وجود نیاورده، بلکه گروههای تروریستی نیز گسترش یافتهاند و زمینه ظهور داعش و دیگر گروههای تروریستی در افغانستان نیز فراهم شده است.
اکنون با گذشت 20 سال از حضور نظامی آمریکا و غرب در افغانستان، در حالی که نمیتوان پایانی را برای جنگ در این کشور متصور بود، مردم افغانستان همچنان قربانی میدهند.
26 بهمن/دلو و روزهای پس از آن باید تأملی را برای مقامات افغانستان به وجود آورد که نداشتن طرح جامع ملی و استراتژی روابط با همسایگان، میتواند بزرگترین دستاوردها را با چالش مواجه کند.
نگاه واقعگرایانه به چنین وقایع تاریخی میتواند هر انقلاب و هر موج بیداری در افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی را به پایداری و قدرت روزافزون مبدل کند که افغانستان در حالحاضر، به شدت نیازمند آن است.
انتهای پیام/.