غائله گروهک‌ها از نخستین روزهای پیروزی انقلاب شروع شد

سرهنگ شریف‌النسب فرمانده تیپ مهاباد ارتش در سال‌های ۶۰ و ۶۱ و پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی در یادداشتی به شرح آغاز غائله کردستان توسط گروهک‌های کومله و دموکرات در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی پرداخت.

گروه  تاریخ  انقلابخبرگزاری تسنیم - سید محمدعلی شریف النسب: ده روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی با اشغال پادگان ارتش در مهاباد، غائله کردستان آغاز شد. محاصره پادگان مهاباد در نخستین روزهای شاد پیروزی انقلاب صورت گرفت و یک هفته بعد به سقوط آن منجر شد.

جدیدترین خبرها و تحلیل‌های ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)

جدیدترین خبرها و تحلیل‌های ایران و جهان را در صفحه اینستاگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)

** بهره‌برداری گروهک‌ها از آشفتگی ارتش در روزهای نخست انقلاب 

روز 22 بهمن سرلشکر ولی قرنی به فرمان حضرت امام(ره) به ریاست ستاد ارتش منصوب شد و در ستاد بزرگ ارتشداران و در محلی که تا دیروز دفتر کار ارتشبد قره‌باغی بود مستقر شد. همزمان گروهی از نظامیان انقلابی که از یاران سرهنگ دوم نامجو «پایه‌گذار هسته‌های مقاومت در ارتش فرمانده دانشکده افسری- وزیر دفاع کابینه شهید رجایی» بودند، از طرف شورای انقلاب مأمور کمک به او شدند. مدیریت این گروه را سرهنگ فروزان استاد برجسته دانشکده فرماندهی و ستاد و فرمانده ژاندارمری کل کشور و مبتکر ستاد اروند در آغاز تهاجم عراق بر عهده داشت. از آنجا که شهرها به دلیل عدم انسجام نیروهای انتظامی توسط کمیته‌ها اداره می‌شد، این گروه نیز «کمیته انقلاب ارتش» نام گرفت.

در این هنگام فرماندهان قدیم ارتش از شوک پیروزی انقلاب و گاه عملکرد بد خویش پادگان‌‌ها را رها کرده و سربازانی که به فرمان امام ترک خدمت گفته بودند، قرار بود پانزدهم فروردین برگردند. بنابراین مراکز نظامی از نیروی دفاعی لازم تهی شده بود.

گروهک‌ها از آزادی‌های پدید آمده و خلاء قدرت بهره جسته به کمک مردم بی‌اطلاع در سرقت اسلحه و مهمات پادگان‌ها بر یکدیگر پیشی می‌گرفتند. سلاح‌ و مهمات ربوده‌شده روانه مرزها و به‌خصوص کردستان می‌شد.دفتر کار تیمسار قرنی مرکز ازدحام سران چپ و راست بود. تلفن‌ها مرتباً زنگ می‌خورد و نشان از آن داشت که شرق و غرب درصدد ایجاد فتنه و فساد هستند.

روز 23 بهمن به دفتر ایشان خبر رسید که لشکر سنندج در محاصره است. سرگرد مهدی کتیبه از هسته‌های مقاومت و رئیس بعدی اداره دوم که مدتی قبل به سنندج انتقال یافته ‌بود، توسط "کمیته انقلاب ارتش" به ایشان معرفی شد و حکم فرماندهی خود را به دلیل قطع خطوط ارتباطی از طریق رادیو دریافت کرد و با قدرت از حریم پادگان دفاع نمود.

گروهک‌ها که نیروهای مسلح را منحل‌شده می‌پنداشتند درصدد تصرف پادگان‌ها و ایجاد ارتش خلقی بودند با شنیدن این خبر یکه خوردند و دیدند ارتش بر جای خود ایستاده است. افسران، درجه‌داران، همافران و کارمندان تا حضور فرماندهان جدید به خوبی از پادگان‌ها و پایگاه‌های هوایی و دریایی دفاع می‌کردند. لشکر ارومیه نیز دراین چند روز توسط حجت‌الاسلام ملاحسنی امام جمعه ارومیه و "سرهنگ ذکیانی و سرگرد فتورایی" از نظامیان انقلابی حراست شده‌ بود.

اقدام بعدی "کمیته انقلاب ارتش" انتخاب سرهنگ ظهیر‌نژاد برای فرماندهی لشکر ارومیه بود که آن هم بعد از سقوط پادگان مهاباد و به دلیل آسیبهای روحی بود که بر فرمانده پیشین لشکر "سرهنگ فرهنگ کوثر" وارد آمده بود.


گفتگوی شریف‌النسب فرمانده تیپ مهاباد در سال‌های 60 و 61 با روزنامه اطلاعات

** آغاز غائله کردستان با تسخیر پادگان مهاباد

پادگان مهاباد در یکم اسفند ماه 57 بعد از چند روز محاصره با ترور فرمانده تیپ به اشغال تجزیه‌طلبان درآمد. گروهک‌های سیاسی مهاباد روز اول پیروزی انقلاب با بهانه‌های واهی و هو و جنجال علیه موجودیت ارتش، پادگان را به محاصره درآوردند و با آنکه تیری به طرف مردم شلیک نشده بود با مظلوم‌نمایی از دولت موقت درخواست دادرسی کردند. دولت بازرگان که در آن وقت با هزاران مشکل مواجه بود و می‌دانست مقصود آنان چیست، هیأتی را متشکل از آقایان دکتر اردلان، داریوش فروهر، مهندس صباغیان و مهندس سحابی برای مدیریت بحران و اینکه خواسته‌های مردم را تا تشکیل مجلس به تعویق اندازد، به مهاباد اعزام کرد. قاسملو در نخستین مذاکره با هیأت اعزامی به جای تشکر و خوش‌آمدگویی با تهدید به آنان می‌گوید: ما هم اکنون در کردستان خودمختاری داریم، فقط از دولت می‌خواهیم آن را به رسمیت بشناسد وگرنه منطقه آتش می‌گیرد.

منطق گروهک‌ها از تکیه بر تفنگ خارج نبود و حرف آخرشان گلوله بود و آتش. وقتی مذاکرات به نتیجه نزدیک می‌شد با یک دعوای ساختگی همه را به هم می‌ریختند.

روز واقعه یعنی یکم اسفند در حالیکه سربازان مدافع پادگان در این چند روز محاصره زیر رگبار دشنام ها و جنگ روانی مهاجمین فرسوده شده بودند، ستون پنجم شایعه می‌کند بین پزشکپور و سران گروهک‌ها در شهر توافق حاصل شده و قرار است به اتفاق هیئت حسن نیت برای صلح و صفا و تجدید میثاق به پادگان بیایند.

با این نیرنگ و زمینه‌سازی سربازان سلاح خود را تحویل داده و برای استقبال از هیأت آماده می‌شوند. افسران و درجه‌داران بومی در یک لحظه مسلح می‌شوند و سرهنگ سررشته جانشین فرمانده و دیگر نظامیان انقلابی و غیربومی را دستگیر و به زندان می‌اندازند. با برخاستن صدای شلیک گلوله‌ شایعه می‌کنند فرمانده تیپ خودزنی کرده، در حالیکه به وسیله سرباز گروهکی امربر خود ترور شده بود.

سلاح و تجهیزات دو گردان پیاده مستقر در پادگان به علاوه یک گردان توپخانه با 18 قبضه توپ 105م م و 16 دستگاه تانک ام47، یک گروهان سوار زرهی، پنج شش هزار تفنگ ژ3، تعداد زیادی تیربار، انواع و اقسام خمپاره های سبک و سنگین به همراه ده‌ها قبضه تفنگ 106، خودروهای نظامی، انبارهای پوشاک و خواروبار، زاغه‌های مهمات و خانه‌های سازمانی به دست ضد انقلاب افتاد. گروهک‌ها با سلاح و مهمات و خودروهای غنیمتی راهی سردشت، سنندج، سقز، مریوان، پاوه، نوسود و دیواندره شدند و زمینه سقوط دیگر پادگان‌های مناطق کردستان را فراهم کردند.

در غارت سلاح و مهمات پادگان مهاباد بیشترین سهم نصیب گروهک دموکرات به رهبری عبدالرحمن قاسملو، کومله به رهبری شیخ عزالدین حسینی "امام جمعه مهاباد" شد و توده‌ای‌ها و خلقی‌ها هم بی‌نصیب نماندند.

** چندین ماه جنگ در مهاباد

شهریور ماه سال 1360، شهید صیادشیرازی که 2 لشکر برای پاکسازی کردستان دراختیار داشت، به من پیشنهاد فرماندهی پادگان مهاباد را داد و گفت: «پادگان ارتش، مقر سپاه و راه‌ها در محاصره دموکرات و کوموله است و ما هم فقط به صورت هوایی می‌توانیم رفت و آمد داشته باشیم»، گفتم: «حکم من را بنویس»؛ اما صیادشیرازی گفت: «بیا برویم اول شرایط را ببین که بعدا دوستان نگویند که رفیق خودش را انداخت در چاه»؛ با این وجود گفتم: «نه، اگرحکم من را ننویسی من نمی‌روم»؛ لذا حکم مسئولیت من را صادر کرد و سوار شدیم و رفتیم.

وقتی همراه با صیادشیرازی به آسمان مهاباد رسیدیم، هلی‌کوپتر بالای پادگان اوج گرفت و مانند کلوخی که رها شود، یک‌ باره نشست، به خلبان گفتم: «این چه جور نشستنی است؟» گفت: «همه این ارتفاعات در دست دموکرات و کوموله است و ممکن است ما را هدف قرار دهند».

در مراسم تودیع و معارفه که در سالن پادگان با حضور من، صیادشیرازی و فرمانده سابق پادگان که 2 ماه بود به اینجا تبعید شده بود، برگزار شد، یک سرگردی به نام سلیمی که قبلا از شاگردان من بود،به صیادشیرازی گفت: «معارفه را شروع کنید». صیادشیرازی گفت: «منتظرم تیراندازی قطع شود»؛ چراکه فکر می‌کرد در پادگان سربازان تمرین نظامی دارند؛ اما سرگرد سلیمی گفت: «ماه‌هاست که این تیراندازی شروع شده است».

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط