درودیان: ضروریت پاسخگویی فرماندهان دفاع مقدس به برخی از انحرافات فکری/ آیا شیرعلینیا نباید پاسخگوی نقل قولهای خود باشد؟
فرماندهان جنگ درباره آنچه را که در آن شرایط تاریخی، ادراک و بر اساس آن تصمیمگیری و اقدام کردهاند، برای نسل کنونی و آینده توضیح داده و پاسخگو باشند
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محمد درودیان نویسنده و پژوهشگر جنگ ایران و عراق در مطلب جدید در وبلاگ خود به نقد یادداشت شیرعلی نیا درباره عملیات بدر پرداخته است. در این نقد میخوانیم:
متن پیاده شده ویدئوی زنده اینستاگرامی جناب آقای شیرعلی نیا در تاریخ 27 اسفند 1399 را درباره عملیات بدر مطالعه کردم. ایشان پیش از این وعده داده بود بصورت منسجم درباره عملیات بدر سخن خواهد گفت و به نقدی که بر اصلاحیه ایشان نوشته شد، پاسخ می دهد. آقای شیرعلی نیا در این ویدئو بحث خود را بجای بررسی روشمند از عملیات بدر، بصورت پراکنده و بدون توجه به سایر منابع، با اشاره به عملیات خیبر آغاز و پس از نقل قول پراکنده از عملیات بدر، به ادامه جنگ پرداخته است و سپس با عبور از روی پیروزی در عملیات فاو، به موضوع عملیات کربلای چهار و پنج ورود کرده و در حالیکه موضوع ویدئو، عملیات بدر بود، درباره پایان جنگ و کلیت آن، همانند آنچه پیش از این تحت عنوان اطلاعیه نوشته بود، نتیجه گیری کرده است. با مطالعه متن، اولین پرسشی که با آن مواجه شدم این بود که؛ آیا این نوع طرح بحث بصورت نقلی و از همهی جنگ، طبق وعده جناب شیرعلی نیا و بدون رعایت مبانی نظری و روش شناختی، می تواند روشن کننده ابعاد عملیات بدر و مسائل اساسی جنگ باشد؟! بعبارت دیگر؛ با این روش، کدام مسئله تاریخی، نظامی و راهبردی را که مورد نظر ایشان است، می توان مورد بررسی قرار داد؟
جناب شیرعلی نیا در این ویدئو زنده اینستاگرامی که بسیار طولانی و تا اندازهای خسته کننده و با روخوانی متن همراه بود، پرسشی را درباره «علت بازگشت به هور» طرح کرده که بیش از 30 سال قبل در آثار سپاه منتشر شده و مجدداً بدون هیچگونه پژوهش مستقل و جدید از سوی ایشان، از طریق روش «نقلی و گزینشی»، بصورت پراکنده و آشفته در این ویدئو تکرار شده است. در نقد اطلاعیه ایشان برای عملیات بدر که پیش از این نوشتم، جناب شیرعلی نیا بجای پاسخ نوشتند: «عجله نکنید؛ صبر کنید، وقتی روز یکشنبه ساعت 21 مطالبم را دربارهی عملیات بدر و آن اطلاعیه گفتم، آنگاه نقد کنید.» امیدوارم ایشان نقد حاضر و ابهاماتی را که در این زمینه وجود دارد که در ادامه به آن اشاره خواهم کرد، مانند سایر نقدهایی که بر نظرات ایشان نوشتم، بی پاسخ نگذارند.
1- جناب شیرعلینیا با طرح پرسش از «علت بازگشت به هور»، به شکل مبهم و آشفتهای در گفتار خود برای توضیح مسئله مورد بحث میگوید: «این عملیات بدر چون یک سال بعد از عملیات خیبر در همان منطقهای که، چون منطقه عملیات خیبر که هور بوده است در سال 62 برای عراق غافلگیرکننده بوده است، اما وقتی که شما یک عملیات در آنجا انجام شدهاست شما دیگر نمیتوانید سال 63 آنقدری به غافلگیری دشمن توجه داشته باشید که هم نیروهایش را زیاد کرده است و هم موانع را به کار برده است و هم کمینها را گذاشته است، ولی اینکه چرا ایران دوباره به هور برمیگردد؟» وی سپس میگوید: «من به این مسائل و مسائلی که در کانال بیان کردم، به عنوان اطلاعیهای که داده بودم و گفته بودم که قصد دارم به این مسائل بپردازم».
شیر علینیا در ادامه گفتار خود، به مشکلات عملیات بدر که قبل از انجام عملیات از سوی فرماندهان مطرح شده و علت شکست آن که بدلیل بیتوجهی به الزامات و شرایط لازم برای عملیات بوده است، اشاره میکند. وی با پیش فرضی که درباره عملیات بدر دارد، به نقل از دیگران میگوید: «یک نکته ای که من در اطلاعیه ام نوشته ام این بود که فرماندهان نشانههای شکست را پیش خودشان میدیدند و عدم موفقیت عملیات را پیشبینی می کردند.» وی سپس اضافه میکند: «برخی از مورّخان نظامی و بیانیههای سپاه گفته اند که و اخبار و اطلاعیه هایی که در سایت های سپاه منتشرشده بود این بود که نه، این اتفاقی نبوده است و شما باید این را توضیح بدهید و من الان اشاره ای خواهم کرد به این که آیا فرماندهان قبل از عملیات نشانه های شکست را میدیدند و چرا الان به نوعی گفته می شود که اصلاً هیچ نشانه شکستی نبوده است.»
2- درباره طرح پرسش جناب شیرعلینیا، چنانکه اسناد و مدارک آن موجود است و بخشی از آن 30 سال پیش به چاپ رسیده، سپاه پس از ناکامی در عملیات بدر، با توجه به روند جنگ پس از عملیات رمضان، در نشست فرماندهان، موضوعاتی را تحت عنوان «مسائل اساسی جنگ و سپاه» مورد نقد و بررسی قرار داده است. چنانکه پیروزی در عملیات فاو حاصل تعهد و الزام سپاه به نتایج همین نشست بود. بنابراین روشن نیست چرا جناب شیرعلی نیا بجای آنکه مسئله گذشته را مورد پژوهش قرار داده و به آن پاسخ بدهد، مجدداً به تکرار آن اقدام کرده است؟ مهمتر آنکه چرا در بررسی علت بازگشت به هور الهویزه و نتایج عملیات، به منابعی که این مسائل را بررسی کرده اند و سوابق موجود که به هفت دلیل برای بازگشت به هور استناد شده است، رجوع نمیکند و یا اگر مطالعه کرده است، چرا این بررسیها را نادیده میگیرد؟ علاوه بر اشکالات روش شناختی که در گفتار و نوشتار آقای شیرعلی نیا در بررسی مسائل اساسی جنگ وجود دارد، آنچه که موجب پرسش درباره اهداف و اغراض وی می شود، روش گزینشی و نادیده گرفتن بخشی از اسناد منتشر شده است.
3- ایشان برای توضیح درباره اطلاع فرماندهان سپاه از اشکالات موجود و عدم آمادگی برای انجام عملیات، به یادداشت سردار رشید که برای سردار غلامپور نوشته، اشاره و آن را در این ویدئو اینگونه میخواند: «برادر غلامپور به نظر میرسید دستور خواهد رسید تا عملیات حیدر [بدر] بدون فراهم شدن عواملی که ما در براوردهایمان یادآور شده ایم آغاز کنیم. در واقع کارهای اصلاح مهندسی در زمین عملیات آنطوری که ما فکر می کنیم صورت نمی گیرد و درصد ضعیفی از موارد هجده گانه که جزء شروط عملیات به حساب می آید انجام شده است که آن هم برای ما مفید نخواهد بود.» برابر این نقل قولها، مسئله نخست این است که به اعتراف ایشان، فرماندهان سپاه نسبت به مسائل و ضرورت حل آن در زمان تصمیم گیری، آگاهی دقیق و کامل داشته و بر آن تاکید کردند. در واقع فرماندهان سپاه که انجام عملیات را مشروط به تامین شروط 18 گانه کرده بودند، مسائل را می دانستند و بدلیل بی اطلاعی، عملیات را انجام ندادند و مسائل دیگری وجود داشته است که باید مورد بررسی قرا بگیرد، ولی روشن نیست به چه دلیل، جناب شیرعلی نیا بجای طرح و بررسی آن از طریق پژوهش، تلاش میکند با برخی نقل قولها، مسئله را مخدوش کند.
مسئله اساسی برای انجام عملیات بدر و ضرورت پژوهش درباره آن که از سوی آقای شیرعلی نیا نادیده گرفته شده، این است که؛ چرا با وجود آنکه برخی نیازمندیهای مورد تاکید فرماندهان سپاه تامین نشد، برای انجام عملیات اقدام شد؟ پس مسئله عدم آگاهی از نواقص و ضرورتها و یا بی تعهدی به جان فرزندان این سرزمین و نتایج احتمالی عملیات نیست. چنانکه درباره بخش دیگری از یادداشت سردار رشید که در این ویدئو خوانده شد، آمده است: «آیا ما هیچ مسئولیتی نداریم؟ یگان های عمل کنندگان این میزان اندک پیشرفت کار را نمی دانند، فراموش نکنید ما در مقابل خداوند بزرگ مسئولیم و همه باید سعی کنیم به این واقعیت پی ببریم که موفقیت عملیات به اقدامات مهندسی و فراهم شدن براوردهایمان بستگی دارد وگرنه با همان مشکلی روبه رو می شویم که در عملیات خیبر مرتضی قربانی رو به رو شد.» در ادامه، سردار رشید با نگرانی از احتمال انجام عملیات، با وجود کاستیهای موجود تاکید کرده است: «من از اینکه مجبور شویم عملیات را با ده ها نقص و عیب و اشکال و کمبود آغاز کنیم می ترسم ... باید فکری کرد .... پیگیری و خواست از واحد مهندسی و یادآوری مسائل نگرانی از انجام نشدن برآوردها را باید صد چندان کرد و فریاد زد که کار عقب است.» در ادامه بخشی از این مباحث، شیرعلی نیا به سخنان فرمانده وقت سپاه استناد کرده که درباره ضرورت انجام عملیات با امکانات موجود تاکید و گفته است: «ممکن است که هیچ کدام از آن امکاناتی که در نظر گرفتیم نرسد و از فرماندهان خواست با توجه به امکانات موجود برنامه ریزی کنند.» نظر به اینکه اگر این امکانات در اختیار سپاه بود، نیاز نبود تا این توصیه از سوی فرمانده سپاه صورت بگیرد، چرا آقای شیرعلی نیا بجای ایجاد ابهام و زیر سئوال بردن توصیه فرمانده وقت سپاه و تصمیم گیری برای انجام عملیات، از ایشان سئوال نمی کند؛ کدام امکانات و چه از منابعی باید تامین میشد تا سپاه عملیات کند و چرا نشد؟ مهمتر آنکه؛ کشور در چه شرایطی بود و چرا سپاه مجبور بود با وجود تأمین نشدن امکاناتی که پیش از این بر ضرورت تامین آن تاکید شده بود، عملیات را انجام دهد؟ بدیهی است با پیش فرضهای غلط درباره شرایط جنگ، فرماندهان سپاه و عملیات بدر و همچنین با روش نقلی، نمیتوان این مسائل اساسی را ادراک و حتی در صورت فهم، برای طرح آن اقدام کرد.
4- آقای شیرعلینیا پس از نقل سخنان و یادداشت فرماندهان، با فرض اینکه برای انجام عملیات، بجای حل مسائل، به ابعاد معنوی استناد شده، نتیجه گیری کرده است: «این نشانه های شکست و عدم موفقیت عملیات تا نزدیکی های عملیات هست و فرماندهان ابهام دارند و خیلی هم جدی ابهام دارند اما با آن فضای معنوی، با آن فضایی که اطاعت از فرماندهی پیش می آید، فرماندهان وارد عملیات می شوند.» وی در ادامه گفتار خود، با اشاره به موفقیت عملیات در شکستن خطوط دفاعی دشمن، میگوید: «عملیاتی که یک موفقیت اولیه ای در شکستن خط دارد که این در همان اسنادی هم که بود پیش بینی می شد، یعنی بعضی ها می گویند که عراق ممکن است به ما دام بدهد که ما خط را بشکنیم بعد ما را تار و مار کند و بعضی ها می گویند که ما می توانیم خط را بشکنیم اما بعداً مشکلاتی برای ما پیش می آید.»
شیرعلینیا برای نتیجه گیریهای خود از عملیات بدر و نقد فرماندهی سپاه، با استفاده از نقل قولهای موجود، دچار تناقض آشکاری شده است. زیرا از یکسو به «ابهام در نزد فرماندهان و نشانه های شکست» تا زمان انجام عملیات اشاره کرده، و از سوی دیگر به «موفقیت اولیه که پیش بینی میشد» استناد میکند. وی به دلایل موفقیت اولیه، بجای تحلیل علت آن و اینکه با وجود عدم تأمین امکانات، این موفقیت چگونه حاصل شد و اگر نیازمندیهای سپاه برای تامین آتش پشتیبانی و سایر نیازمندیها تأمین می شد، حتی امکان حفظ موفقیت و ادامه آن وجود داشت، هیچ اشاره ای نمیکند و تنها بصورت مبهم به یکی از احتمالات استناد کرده است. در واقع آقای شیرعلی نیا برای اثبات پیشفرضهای غلط و ناتوانی در پاسخ به دوگانگی میان عدم امکانات و موفقیت اولیه، بجای طرح پرسش و انجام پژوهش درباره آن، نتیجهگیریهای غیرمنصفانه و تلخی را انجام داده است که با اخلاق حرفهای در پژوهش و قضاوت عادلانه، همخوانی ندارد. امیدوارم ایشان پاسخگوی تناقضات و ابهامات خود باشد.
5- روش نقلی و مستند که پیش از این برای گزارش خبری و تحلیلی از جنگ، در بسیاری از آثار منتشر شده و ازجمله در آثار اینجانب مورد استفاده قرار گرفته است، حتی اگر برای گزارش از وقایع تاریخی و تاریخنگاری به روش سنتی ضروری و اجتنابناپذیر باشد، برای «تبیین مسائل اساسی جنگ»، روش مناسبی نیست. زیرا استفاده از روش نقلی برای طرح مسائل اساسی جنگ، مانند استفاده از عصا برای فرد نابیناست که قلمرو و دامنه حرکت آن محدود است. بنابراین با عصای نقل میتوان «رخدادهای جنگ» را روایت کرد، ولی برای طرح «مسائل اساسی جنگ»، اگر واقعاً مورد اهتمام آقای شیرعلی نیا است، این روش کافی نیست، مگر آنکه ایشان به دنبال اغراض دیگری باشد.
با نظر به ملاحظات یادشده، برای آشکارسازی نواقص روش نقلی، گفتار جناب شیرعلی نیا در نقد عملیات بدر را حداقل با دو احتمال میتوان مورد بررسی قرار داد: یک احتمال این است که چون درباره شرایط و چالشهای تصمیمگیری، با وجود تأمین نشدن امکانات، تا کنون بحث و گفتگو صورت نگرفته، بنابراین مطلبی برای نقل قول وجود نداشته تا از سوی وی، بنا به روشی که دارد، مورد استفاده قرار بگیرد. این مسئله همان نقص روش شناختی شیرعلینیا برای استفاده از نقل در طرح مسائل اساسی جنگ است که به عصای فرد نابینا قابل تشبیه است. احتمال دیگر این است که در اسناد و آثار سپاه در این زمینه، 30 سال پیش توضیح داده شده است، ولی جناب شیرعلی نیا بدلیل اهداف و ملاحظات رویکردی، دلائل هفت گانه بازگشت به هور را قبول ندارد، ولی غیر از نقل قول پراکنده، هیچ استدلال تازه ای را هم طرح نمیکند. امیدوارم ایشان حداقل به این ابهام و نقد روش شناختی در طرح مسائل و علت نادیده گرفتن اسناد و گزارشها پاسخ بدهند. به این معنا که اگر جناب شیرعلی نیا برای طرح نظرات خود، از فرماندهان و منابع سپاه نقل قول می کند، چرا برخی اسناد و گزارشهای سپاه را نادیده می گیرد؟!
6- با وجود اینکه سخنان شیرعلی نیا با هدف ارائه یک متن منسجم و با تصریح بر نظرات پیشین بیان شده است، صادقانه عرض میکنم؛ بر این باور هستم که ایشان در این گفتار اگر یکبار متن پیاده شده گفتار خود را مطالعه کند یا به دوستانشان برای نظرخواهی ارسال کند، برای ایشان روشن خواهد شد که با همه تلاشی که انجام داده است، همچنان آشفته سخن گفته و شاید اگر برای نگارش نظرات خود درباره عملیات بدر اقدام میکرد، حداقل دچار این آشفتگی در گفتار نمیشد و نتایج دیگری داشت که هرگاه این اقدام را انجام بدهد، در نقد آن این موضوع را خواهم نوشت. حداقل برای اینجانب به عنوان یکی از مخاطبین که متن را خوانده است، چنین برداشتی از آشفتگی وجود دارد که امیدوارم با توضیح ایشان برطرف شود. عارضه یادشده بنظرم به دلیل عدم تمایل به انجام این مهم نیست، بلکه اهمیت مسائل اساسی جنگ و پیوستگی نتایج عملیاتهای نظامی با سطح راهبردی، همچنین عدم حضور ایشان در زمان جنگ برای درک بهتر از شرایط تصمیم گیری و مهمتر از آن؛ استناد و نقل قول از دیگران بجای پژوهش اساسی و روشمند، نقش بسیار مهمی در پیدایش ضعفهای روش شناختی در گفتار و نوشتار ایشان دارد که با ادامه این روند، آشکار و راه بر نقد آن و ضرورت مسئولیت پذیری و پاسخگویی جناب شیرعلی نیا گشوده خواهد شد.
7- پیش از این، خانم دکتر سوسن شریعتی یادداشتی را درباره «تگزاس خاطرات» نوشت که بسیار تامل برانگیز است و مورد استقبال آقای شیرعلی نیا نیز قرار گرفت و یادداشت ایشان را در همین سایت منتشر کردم. بنظرم در یادداشتها و گفتار جناب شیرعلی نیا، به ویژه در نقد عملیات بدر، روش ایشان در استفاده از نقل قولها، برای نتیجه گیری و قضاوتهای کلی و بدون در نظر گرفتن شرایط تصمیم گیری، به روش «تگزاسی» است و هر از گاه تیری را به سمتی شلیک کرده است. گفتار و نوشتار را به اعتبار موضوع و ناقلین آن نمی توان نادیده گرفت، ولی در مسائل اساسی و راهبردی، استفاده «تگزاسی» از آن، با هر هدف و غرضی که باشد، در این جدالِ اجتناب ناپذیر و تگزاسی، آنچه لگدمال خواهد شد، حقیقتِ نهفته در رنج و فراق و خون و حماسه رزمندگان و جامعه ایران است که بصورت دیگری قربانی اغراض و روشهای نامناسب می شود.
8- با توجه به سخنرانی طولانی آقای شیرعلی نیا درباره یک موضوع تاریخی که 37 سال از زمان آن گذشته، آنهم با استفاده از روخوانی نقل قولهای مختلف و پراکنده، باید به مخاطبینی که با حوصله تا پایان، ایشان را همراهی کردهاند، احترام گذاشت و امیدوار بود که احتمالاً زمینه طرح مسائل تاریخی و راهبردی وجود دارد. البته بر این گمان هستم که اینگونه سخنرانیهای تاریخی و مناقشه آمیز و تخصصی، با حوصله نسل جدید در فضای مجازی همخوانی ندارد و بصورت تدریجی، موجب ریزش خوانندگان خواهد شد. در یک مورد که کانال تلگرامی ایشان را نقد کردم و ایشان به مخاطبین کانال خود توصیه کرد تا به سایت رجوع کنند، استقبال مخاطبان از توصیه ایشان بسیار ناچیز بود که همین موضوع را در یادداشت دیگری در سایت نوشتم. در عین حال و با فرض وجود مخاطبین قابل احترام، معیار سنجش درک و واکنش آنها به اینگونه مباحث تاریخی و راهبردی چیست؟ یکی از راه های سنجش نظرات، مشاهده پرسش های مخاطبین است. وقتی گویندهی کلام با روش نقلی و آشفته سخن بگوید، چگونه انتظار وجود دارد مخاطبین با درک روشن از مسئله، طرح پرسش کنند تا روشن شود این سخنان مخاطب دارد یا خیر و آیا آنچه مقصود است، حاصل شده یا نه؟ برای راستیآزمایی، بنظرم می توان بجای تکگویی به صورت لایو شبانه در اینستاگرام، در یک مکان عمومی و با حضور مخاطبین، آقای شیرعلی برداشتها و نظرات خود را پیرامون هر موضوعی که درباره آن تحقیق کرده و صاحب نظر شده است، از جمله عملیات بدر که داعیه سخن جدید و منسجم درباره آن دارد، بیان کرده و پاسخگوی مخاطبین باشد تا روشن شود، مسائل چیست و ایشان چه پاسخی به پرسشهای مخاطبین می دهد؟
در پایان بر این نظرم که اگر لازم است فرماندهان و مسئولین جنگ به دلیل مسئولیتی که داشتهاند و مطالباتی که وجود دارد، درباره آنچه را که در آن شرایط تاریخی، ادراک و بر اساس آن تصمیمگیری و اقدام کردهاند، برای نسل کنونی و آینده توضیح داده و پاسخگو باشند، آیا نباید جناب شیرعلینیا درباره روش کنونی در نقل و نقد که موجب تحریف واقعیات تاریخی و راهبردی میشود، پاسخگو باشد و مسئولیت آنچه را که میگوید و مینویسد، بپذیرد؟ کدام واکنش ایشان به نقدهای وارده بر مطالبی که گفته و نوشتهاند، بیانگر انتقادپذیری و پاسخگویی است؟ آیا زمان پاسخگویی ایشان فرا نرسیده است؟ اگر انتقاد به گذشته تاریخی، به اعتبار نادیده گرفتن برخی اصول در زمان جنگ، متأثر از شرایط حاکم، وارد باشد، امروز بیش از آن، انتقاد به افرادی وارد است که با بی دقتی و یا نادیده گرفتن پیامدهای سخن گفتن و یا نوشتن از مسائل جنگ، به روش تگزاسی از خاطرات، گرد و غبار برپا میکنند و امکان فهم از گذشته و اصلاح آن را از میان میبرند.
انتهای پیام/