دنیای آینده از آن نخبگان است/ مهاجرت نخبگان شکاف تکنولوژی ما و جهان را عمیقتر میکند
در عصر هوش مصنوعی، سرعت پردازش اطلاعات تا آن اندازه افزایش پیدا کرده است که گاهی جا میمانیم. این جا ماندن چالشی را برای کشورهای دنیا ازجمله ایران ایجاد کرده که باید نسبت به آن نگران بود و برایش دغدغه داشت.
در عصر هوش مصنوعی، سرعت پردازش اطلاعات تا آن اندازه افزایش پیدا کرده است که گاهی جا میمانیم. این جا ماندن چالشی را برای کشورهای دنیا ازجمله ایران ایجاد کرده که باید نسبت به آن نگران باشند. البته این نگرانی از خانواده ترس و تهدید نیست بلکه باید برای این چالش قرن، دغدغه داشت. به آن اندیشید و برایش برنامهریزی کرد. برای بررسی این موضوع و دیگر تِرِندهای قرن بیستویکم با علیرضا کلاهیصمدی، نایب رییس کمیسیون صنعت و معدن اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران به گفتوگو نشستم.
گپوگفت صمیمانه با دانشآموخته فوق لیسانسMBA از دانشگاه آلتو فنلاند فرصتی فراهم کرد تا دغدغههای روبهروشدن با فناوریهای نوین قرن را از زاویهای دیگر ببینیم.
پاسخهای کلاهیصمدی به پرسشهای «تسنیم» را در ادامه میخوانید.
چرا هر کجا از فناوریهای نوین سخن گفته میشود، بلافاصله پای پردازش اطلاعات به میان میآید؟
بشر عصرهای مختلف تمدن را تجربه کرده است تا رسیده به عصر اطلاعات و درنهایت تشکیل سیلیکونولی. الان وارد عصر تلفیق شدهایم. در بحث تلفیق، فناوریها از یکدیگر متأثر هستند؛ پزشکی از فناوری اطلاعات(IT) و الکترونیک، چاپ سه بعدی روی کل صنعت و دیگر نمیشود اینها را از هم جدا کرد.
موتور محرکه همه فناوریها، افزایش قدرت پردازش است. سرعت پردازش اطلاعات به قدری افزایش پیدا کرده که گاهی جا میمانیم. پردازش، موتور محرک برای رشد تصاعدی تعداد زیادی از فناوری است. فناوریهایی که در عمل روی یکدیگر سوار میشوند و به صورت نمایی رشد میکنند و تغییرات عجیب و غریبی را در زندگی، اقتصاد و ... رقم میزنند.
فرق نمایی و خطی چیست؟
برای مغز انسان پردازش این اطلاعات دشوار است چراکه در یک دنیای خطی زندگی میکند. بهعنوان نمونه انتشار ویروس کرونا که دنیا را به اینجا کشانده و همه مردم جهان به سبک دیگری زندگی میکنند، یک فرآیند نمایی است. از یک نفر به دو نفر از دو نفر به چهار نفر و ... .
فناوریها نیز چنین فرآیندی دارند و درک آنها خیلی سخت است. یا فناوری کوانتوم کامپیوتینگ که قدمهای نخست را برمیدارد و اگر مسائل و مشکلات آن حل شود وارد فاز عجیبی از توسعه قدرت پردازش و محاسبات خواهیم شد که در آن زمان دیگر همه چیز ممکن است. این مبحث پیچیده ای است؛ اکنون سه شرکت روی این فناوری کار میکنند. نمونههای آن هم ساخته شده است.
انقلاب صنعتی که اواسط قرن هیجدهم میلادی روی داد عصری از نابرابری بین اقشار مختلف جامعه و بین کشورها به وجود آورد. جهش صنعتی، ابزاری را در اختیار برخی کشورها قرار داد تا دیگر کشورها را تحت سلطه خود درآورند و نابرابری اجتماعی نیز در همه جای دنیا رقم خورد تا جاییکه خیلی از تحرکات سیاسی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم اروپا مثل مارکسیسم و آنارشیسم ناشی از این زلزله انقلاب صنعتی بود و بسیاری از مبادلات اقتصادی و اجتماعی را بهم ریخت. البته انقلاب صنعتی واقعه مهمی نبود چه فقط محدودیت زور بازوی انسان را برداشت اما انقلاب هوش مصنوعی، محدودیت مغز انسان را برمیدارد. حالا تصور کنید چه اتفاقی خواهد افتاد؟
یعنی دیگر آن محدودیتها وجود ندارد؟
سرعت تغییرات غیرقابل پیشبینی خواهد بود. برخی از متخصصان که سابقه زیادی در پیشبینی فناوری دارند معتقدند هوش مصنوعی بهعنوان اَبَرتِرِند، ما را به جایی میبرد که اگر انسان تا سال 2035 زنده بماند دیگر مرگی در کار نخواهد بود. یعنی سرعت پیشرفت پزشکی و فناوری به قدری زیاد میشود که نمودار کهولت هر فرد در تقابل با نمودار افزایش پیشبینی طول عمر بهخاطر فناوری قرار میگیرد و افزایش طول عمر از آن کهولت سریعتر خواهد بود.
حالا اثرات این را باید روی چیزهای دیگر دید؛ مثل تلفیق الکترونیک و مغز، اتصال مغز انسان به اَبرِ اطلاعات و ایجاد آواتار که بهعنوان نمونه آواتارهای آنتونی رابینز(سخنران معروف انگیزشی) را ساختهاند که عیناً مثل او فکر میکند و جواب میدهد. حالا فکر کنید در کسبوکار اقتصادی، مدیری بتواند چند آواتار مانند خود درست کند و یکی را در کارخانه، یکی در دفتر کار، یکی را در جلسه و ... بگذارد.
اکنون در نظر بگیرید افزایش طول عمر چه اثری میگذارد؟ طول عمر (پیک کاری) و بهرهوری یک فرد، 20 سال است. حال اگر بشود این زمان را 10 تا 20 سال افزایش داد و شخص بتواند عمر مفید خود را تا 55 سالگی بالا ببرد و از آن سو در اوج تلفیق دانش، تکنولوژی و انرژی به جای 35 سالگی در 25 سالگی به اوج شکوفایی برسد و اطلاعات آناً در دسترسش باشد، با این قدرت چه خواهد کرد؟
با این جهش چه اتفاقی میافتد؟
داریم وارد فاز غیرقابل پیشبینی میشویم. باید مراقب باشیم و از این قافله عقب نمانیم. پُررنگترین اثری که روی اقتصاد ایران در کوتاهمدت میبینم، کاهش تقاضا برای نفت، رشد انرژیهای تجدیدپذیر، رشد حملونقل الکتریکی و ارزان شدن افزیش توان باتریها است. اینها به یکدیگر وصل است چون بدون ذخیرهسازی نمیتوان آنها را باهم داشت. عدد و رقمهای آژانس بینالمللی انرژی و مؤسسه بلومبرگ پیشبینی کردهاند نیمی از تقاضای نفت دنیا در اختیار انرژیهای جایگزین است و در اینجا هم تقابل خطی و نمایی را میبینید. حتی آژانس بینالمللی انرژی هم بهعنوان یک نهاد مستقل جهانی، به مدت 16 سال متوالی رشد انرژیهای تجدیدپذیر را اشتباه حساب کرده است.
پس استراتژی چیست؟
90 درصد ظرفیت نیروگاههای جدید در سال 2020 تجدیدپذیر بوده است.
ایران در چه جایگاهی قرار دارد؟
این تهدید است بهدلیل اینکه اصلیترین درآمد ارزی ایران، نفت است و از آن طرف نمیشود با واقعیت فناوری تقابل کرد. نظرم این است که همیشه نباید تقابل کرد بلکه باید با واقعیت همراه و بر آن سوار شد. ایران ظرفیت بالایی برای انرژی خورشیدی دارد. ما میتوانیم این انرژی را تبدیل به برق پاک کنیم. خیلیها پیشبینی میکنند یکی از متدولوژیهای ذخیرهسازی انرژی، استفاده از هیدروژن است. میتوانیم در سواحل خلیج فارس، برق پاک تولید کنیم.
از دیگر منابع خدادادی که در اختیار کشورمان قرار دارد، معادن و فلزات است. کسانیکه روی استراتژی آینده انرژی کار میکنند، پیشبینی میکنند مصرفکنندههای غربی بهزودی دنبال محصولات سبز خواهند بود. محصولاتی که شناسنامه داشته باشد و در کل زنجیره ارزش آن از سوختهای فسیلی استفاده نشده باشد. بنابراین ما میتوانیم به سمت تولید فولاد سبز برویم با استفاده از آفتابی که در فلات قاره ایران میتابد. ایران ترکیب عجیبی از ارتفاع و تابش زیاد دارد که حتی نسبت به عربستان، ظرفیت آن بهدلیل مرتفع بودن، بیشتر است. ایران در بین 16، 17 کشور اطراف خود از این ظرفیت ممتاز برخوردار است با بازار 600 تا 700 میلیون نفری.
در آمریکا هم بایدن این بحث را راه انداخته و گفته ما وظیفه داریم باتوجه به اینکه صنعتیترین کشور دنیا هستیم و بیشترین گازهای گلخانهای را تولید کردهایم باید پیشقدم شویم و هزینههای آن را بپردازیم. نوآوری کنیم و انرژیهای تجدیدپذیر را حاکم کنیم و در این مسیر هم نفر نخست این نوع فناوری در دنیا شویم. ایران در 20 سال اخیر در صنعت برق در میان کشورهای در حال توسعه جایگاه ویژهای داشته و همپای اروپا پیش رفته است و اکنون نیز باتوجه به آینده صنعت برق و انرژیهای پاک و تجدیدپذیر باید برای آن برنامه داشته باشد.
باتوجه به تغییراتی که روی داده و تغییراتی که بهتدریج در حال روی دادن است و ناچار هستیم به استقبال آنها برویم باید نگران باشیم؟
بله، اما این نگرانی الزاماً منفی نیست. باید دغدغه داشته باشیم. دغدغه بهتر شدن، افزایش بهرهوری و دغدغه نظام آموزشی.
برای آموزش نیروهای انسانی چه باید بکنیم؟
در دنیای آینده و همین امروز نگاه کنیم چه اتفاقی افتاده است؟ همه ما به مدرسه رفتهایم خیلی چیزها به ما یاد دادند و وقت و انرژی روی آن گذاشتهایم. اما چقدر از این آموختهها استفاده میکنیم؟ خیلی از محققان میگویند در دنیای آینده مهم نیست چه میدانی مهم این است که چه چیزی را چگونه سؤال میکنی.
درواقع تفاوت میان تحصیل و آموزش است؟
دقیقاً؛ ما از الان باید به توسعه توانمندیها در بچهها و جوانان بپردازیم و آیندهشان را تضمین کنیم. موضوع بعدی که باید دغدغه آن را داشته باشیم، پدیده فرار مغزها است. این دنیایی که دارد میآید، دنیای نخبگان است. دنیای یک تا 2 درصد بالای جامعه است. آنها اثرگذار و تعیینکننده خواهند بود و دولتها باید برای بقیه تدابیری بیندیشند، چون اتوماسیون پیشرفته و رباتیک پیشرفته خیلی از مشاغل را مورد تهدید قرار میدهند و نیازی به بازآموزی دارند. خیلی از کشورها مبحث فلسفه و اخلاق نوع برخورد با این تغییراتی که در راه است را ایجاد کردهاند. اما یکی از بحثهایی که مطرح است اینکه ما در این دنیایی که با اهرم هوش مصنوعی روبهرو است چگونه برخورد کنیم؟
بهعنوان نمونه «ایلان ماسک» که انسانی موفق است و به نوعی دارد مسیر بشر را در دنیا عوض میکند، امکان دارد در دنیای آینده، 10 آواتار ایلان ماسک وجود داشته باشد. به این ترتیب قدرت این شخص افزایش پیدا میکند در حالیکه سرمایه، ابزار و هوش بالایی هم دارد.
پس بقیه جامعه چی؟
در خیلی از جاها پیشبینی میشود باتوجه به ارزانی و فراوانی برخی امکانات بهدلیل رشد فناوریها در آینده، با یک حقوق پایه برای کل جامعه یا یارانه مستقیم، بیشتر نیازهای اغلب افراد جامعه تأمین خواهد شد.
چه نیازهایی؟
نیاز مسکن؛ مسکن با چاپ سه بعدی ارزان خواهد شد. نیاز به حملونقل الکتریکی که با ورود خودروهای خودران بسیار ارزان و در دسترس خواهد بود. نیاز به غذا؛ علاوهبر پیشرفت کشاورزی و افزایش بهرهوری آن، داریم وارد فاز تولید پروتئینها و گوشتهای گیاهی میشویم که میتواند با هزینه پایینتر و آلودگی و خطرات زیستمحیطی کمتر، نیازهای پروتئینی جامعه را تأمین کند.
حالا این حقوق پایه یا یارانه مستقیم قرار است از چه محلی پرداخت شود؟
در اقتصادی که پویا نباشد این پرداختها امکانپذیر نیست. شاید آمریکا، سوئیس و آلمان بتوانند ادعا کنند ماهانه یکهزار دلار به هر شهروند خود میدهند اما در ایران چطور میتوانیم. اینها باید دغدغه باشد. در دنیایی که از آنِ یک تا 2 درصد قشر نخبه خواهد بود به خاطر این تغییرات و نخبگان که بازار جهانی را در دست دارند اگر این روندِ از دست دادن نخبگان کشور ادامه پیدا کند آن وقت آن شکاف تکنولوژی بین ما و دیگر کشورها میتواند عمیقتر شود.
گفتوگو از دانش پورشفیعی
انتهای پیام/