«پاسخ به نبرد مخفی با ایران»‌ـ-۲۴/ فالانژها رفتند و حزب‌الله ماند

«با وجود همه حمایت‌های غرب و پشتیبانی تمام عیار صهیونیست‌ها از فالانژها، این جریان محو شده و دیگر در سپهر سیاسی لبنان جایگاهی ندارد؛‌ در حالیکه، حزب‌الله علی‌رغم همه ضدیت‌های جبهه حامیان نژادپرستان اشغالگر فلسطین، روز به روز نقش تعیین‌کننده‌تری دارد.

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- کتاب «نبرد مخفی با ایران» در سال 2008 میلادی به‌قلم «رونین برگمن» خبرنگار مشهور صهیونیست و توسط انتشارات سایمون اند شوستر در ایالات متحده آمریکا منتشر شده است.

رونین برگمن (متولد 1972) دانش‌آموخته روابط سیاسی خاورمیانه از دانشگاه تل‌آویو، یکی از شناخته‌شده‌ترین خبرنگاران و تحلیل‌گران صهیونیست در حوزه نظامی و امنیتی است که سابقه همکاری با نشریات اسرائیلی نظیر «هاآرتص» و «یدیعوت آحارونوت»، نشریات آمریکایی نظیر «نیویورک تایمز»، «نیوزویک»، «وال استریت ژورنال» و همچنین رسانه‌های انگلیسی ازجمله «گاردین» و «تایمز» را در کارنامه خود دارد.

مسائل مربوط به دشمنان رژیم صهیونیستی (خصوصاً ایران، حزب‌الله و گروه‌های مقاومت فلسطینی) و نیز موضوعاتی نظیر تاریخچه عملیات‌های ترور این رژیم (کتاب اخیر وی با عنوان «برخیز و اول تو بکش» به این موضوع پرداخته است) ازجمله سرفصل‌های مورد علاقه برگمن است که علاوه بر نگاشتن کتاب، به ایراد سخنرانی، مصاحبه و نوشتن مقاله‌های متعدد نیز می‌پردازد.

او در گفتگو با تلویزیون فارسی‌زبان ایران اینترنشنال، مشخصاً به مسئله پرونده هسته‌ای ایران و مسائل مرتبط با آن ـ خصوصاً تلاش‌های مخفی صهیونیست‌ها برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای و موضوع ترور دانشمندان ایرانی ـ می‌پردازد و از قول «مایکل هایدن» رئیس اسبق سیا می‌گوید که ترور دانشمندان هسته‌ای، بهترین راه برای جلوگیری از روند رو به رشد ایران در این زمینه است و تلویحاً اسرائیل را مسئول این کار معرفی می‌کند.

برگمن در کتاب «نبرد مخفی با ایران»، به تاریخچه‌ای از تقابلات ایران و رژیم صهیونیستی پرداخته است که البته بخش عمده‌ای از این کتاب به حزب‌الله لبنان ـ به‌عنوان مهمترین متحد جمهوری اسلامی در جبهه مقابله با این رژیم (از پیدایش تا جنگ 33روزه) با تمرکز بیشتر به‌روی نقش شهید عماد مغنیه ـ اختصاص دارد.

مقطع پایانی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، مقاطع کوتاهی از جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران (با تمرکز به‌روی موضوع مک‌فارلین)، نقش ایران در حمایت از گروه‌های مبارز فلسطینی و البته مسئله هسته‌ای کشورمان ازجمله موضوعاتی است که برگمن در کتاب خود به آنها پرداخته است.

اظهار نظرهای غیرمستند و خلاف‌واقع متعدد، کنار تحلیل‌های شخصی و هدفمند (با رویکرد اصلی نمایش قدرت اسرائیل خصوصاً در رقابت با ایالات متحده) که همچون اظهار نظرهایش، در جای جای کتاب او نیز دیده می‌شود، کتاب وی را مستلزم نقد و بررسی برای مخاطب ایرانی می‌کند.

عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در قالب یک کتاب به نقد مفصل «نبرد مخفی با ایران» پرداخته است.

سلیمی نمین متولد 1333 ازجمله روزنامه‌نگاران باسابقه و یکی از شناخته‌شده‌ترین محققان و پژوهشگران ایرانی در حوزه تاریخ و علوم سیاسی است که تا کنون مقالات و کتاب‌های متعددی از وی به چاپ رسیده است.

متن کامل کتاب وی را در نقد و بررسی نبرد مخفی با ایران ـ که در آینده به‌زبان‌های فارسی و انگلیسی منتشر خواهد شد ـ می‌توانید به‌صورت روزانه در قالب پاورقی در گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم بخوانید.

* * *

 قسمت بیست و چهارم:

ادامه فصل پنجم

افرادی که از ایرانی بودن فقط نامی بر خود داشتند و سال‌ها در خدمت به بیگانه بر یکدیگر سبقت می‌گرفتند هیچ‌گونه ابایی نداشتند که با رهنمود صهیونیست‌ها برای نفی استقلال این دیار در خدمت صدام قرار گیرند و بعدها در تهاجمی گسترده با وی هم‌پیمان شوند؛ بنابراین یکی از دلایل شکست صهیونیست‌ها محشور بودن دائمی با افرادی بود که به خاطر منافع مادی‌شان حاضر بودند هر خیانتی را به ملت خود روا دارند.

این وضعیت در لبنان نیز برای این جماعت نژادپرست رقم خورد. فالانژها تصویری از لبنانی‌ها به صهیونیست‌ها ارائه دادند که صددرصد با واقعیت در تضاد بود.

البته آقای برگمن به‌گونه‌ای به این واقعیت در فصل چهارم اذعان می‌کند: «آژانس اطلاعات اسرائیل تحت تأثیر مسیحیانی بود که صرفاً آن چه را دوست داشتند ببینند می‌دیدند.» (فصل چهار، ص 76)

با یک تأمل گذرا می‌توان به این واقعیت‌ پی برد که ملت لبنان از چه سنخ است و آیا فالانژها می‌توانستند تصویر واقعی از این مردم با فرهنگ ارائه دهند؟ اگر پاسخ منفی است (که قطعاً چنین است) چرا صهیونیست‌ها به این میزان به آن‌ها اتکا پیدا می‌کنند؟ علت آن است که کودتاگران، اشغالگران و به طور کلی سلطه‌طلبان به دنبال افراد بی‌هویتی‌اند تا با برکشیدنشان بدون هیچ‌گونه مقاومتی زیاده‌خواهی آنان را تأمین کنند.

امروز با وجود همه حمایت‌های غرب و دست‌کم 18 سال پشتیبانی تمام عیار صهیونیست‌ها از فالانژها، این جریان محو شده است و دیگر در سپهر سیاسی لبنان هیچ‌ جایگاهی ندارد؛‌ در حالی که برعکس، علی‌رغم همه ضدیت‌های جبهه حامیان نژادپرستان اشغالگر فلسطین با حزب‌الله این جریان روز به روز نقش تعیین‌کننده‌تری، نه تنها در لبنان بلکه در میان فلسطینیان و ... پیدا می‌کند.

چند دهه است اسرائیل تلاش دارد با تبلیغاتی سنگین منشأ مقاومت مردم لبنان را، در خارج از مرزهای این کشور معرفی کند تا به این ترتیب مقاومتی که صهیونیسم و حامیانش، یعنی آمریکا و فرانسه، را ذلیلانه از لبنان بیرون کرد بی‌اعتبار سازد، اما آیا نتیجه‌ای را عاید خود ساخته است؟

چنان که اشاره شد، مقاومت یک مقوله اجتماعی است. ملت کوچک لبنان تا عمیقاً به این باور و اعتقاد نمی‌رسید که باید به تحقیر اشغال 18 ساله لبنان پایان دهد حمایت هیچ کشوری نمی‌توانست انگیزه مقابله آنان با جنایتکارترین جماعتی که بشریت تاکنون به خود دیده، شود.

آقای برگمن به منظور زهرچشم گرفتن از نیروهای مقاومت به یک مورد از فاجعه‌‌بارترین شکنجه‌ لبنانی‌ها توسط صهیونیست‌ها اشاره می‌کند.

همین اشاره کافی است  که هر اهل‌نظری دریابد که در هجده سال اشغال، بر مردم لبنان چه رفته و آنان برای پایان دادن به اشغالگری چه انگیزه قوی‌ای داشته‌اند.

این درست است که ایران به عنوان یک وظیفه اخلاقی، انسانی و دینی به ملت تحت ستم لبنان کمک کرد، اما صدها برابر چنین کمک‌هایی نمی‌تواند یک ملت را قانع سازد تا پا در چنین راه پرمخاطره‌ای نهد.

آقای برگمن در این اثر تلاش وافری داشته تا شأن بالای نیروهای مقاومت در لبنان را با طرح مزدوری برای ایران تنزل بخشد، اما این خلاف‌گویی از یک سو با برخی مطالب دیگر وی در تناقض است و از دیگر سو با واقعیت‌های موجود به هیچ وجه تطبیق ندارد؛ زیرا همواره در طول تاریخ مزدورانی که از میان یک ملت در خدمت سلطه‌طلبان قرار گرفته‌اند موجب تحقیر زاد بوم خود شده‌اند؛ در حالی که مقاومت‌پیشگان عزت را برای ملتشان به ارمغان آورده‌اند.

برای نمونه، فالانژها مزدوران لبنانی صهیونیست‌ها بودند و هرچه اسرائیل تلاش کرد آنان را در جامعه لبنان تقویت کند نتوانست، اما مقاومت‌پیشگان نه تنها در دل هر لبنانی جای باز کردند بلکه محبوبیت ویژه‌ای در جهان عرب و اسلام به دست آوردند.

تفاوت فاحش مزدوران با آنان که راه پایداری را در پیش می‌گیرند در آن است که مزدور منافع بیگانه را دنبال می‌کند، حال آن که حزب‌الله و سایر گروه‌های مقاومت در لبنان جان برکف منافع ملتشان را پاس داشتند.

آقای برگمن برای آن که مقاومت لبنان را تابع ایران جلوه دهد به داستان‌پردازی‌های بسیار سطحی روی می‌آورد. برای نمونه، آمریکایی‌ها و فرانسویان، تحت پوشش نیروهای چندملیتی سازمان ملل به لبنان آمده بودند تا اشغال لبنان توسط صهیونیست‌ها را به صورت غیرمستقیم پشتیبانی کنند؛ لذا نیروهای مقاومت علاوه بر مبارزه با صهیونیست‌های اشغالگر، پشتیبانان آنان را نیز می‌بایست از لبنان می‌راندند؛ بر این اساس با ضرباتی تأثیرگذار این نیروهای به ظاهر بی‌طرف را وادار به ترک لبنان نمودند و دقیقاً همین پیروزی موجب شد که صهیونیست‌ها عقبه اشغالگری خود را از دست دادند و در نهایت بعد از 18 سال مجبور به خروج از لبنان شدند، اما داستان‌پردازی آقای برگمن در این زمینه جالب است: «قبل از حملات، آژانس امنیت ملی آمریکا، پیام‌هایی را که از وزارت خارجه ایران به سفارت ایران در دمشق مخابره می‌شد، تحت‌نظر داشت که طی این پیام‌ها ایران درخواست یک حمله بزرگ علیه آمریکایی‌ها را مطرح کرده بود. برای تأمین اعتبار عملیات، مبلغ 25000 دلار به این سفارت منتقل شد. آژانس امنیت ملی، همچنین تماس‌های تلفنی از سپاه پاسداران در بعلبک مبنی بر درخواست چراغ سبز برای حمله از سوی سفارت در دمشق را شنود کرده بود. با این حال، این پیام‌های به دست‌آمده، هیچ‌گونه اطلاعاتی درباره زمان برنامه‌ریزی شده برای انجام عملیات هدف دقیق یا ماهیت عملیات را نشان نمی‌داد.» (فصل 5، ص 94)

به راستی نویسنده چه تصوری از خواننده کتاب خود دارد؟! اگر ایران می‌خواست در این زمینه دخالتی داشته باشد آیا از این روش‌های ابتدایی بهره می‌گرفت که به‌سهولت قابل شنود باشد؟ البته وی برای قابل قبول کردن این ادعا و پاسخ‌گویی به این پرسش که اگر آمریکایی‌ها مدرک قابل قبولی مبنی بر دخالت ایران در این حملات داشتند چرا منتشر نساختند؟ بلافاصله می‌نویسد: «رابرت بائر، یکی از اعضای باسابقه سیا، می‌گوید سازمانش مدارک موثقی دارد که یاسر عرفات در برنامه‌ریزی سه حمله 1983م. بیروت دخیل بوده است. به گفته بائر، به دلیل تمایلی که سیا در حفظ رابطه کاری با سازمان آزادی‌بخش فلسطین داشت، این اطلاعات هیچ‌گاه منتشر نشد.» (همان، ص 95)

آیا برای حزب‌الله که شخصیت‌های برجسته‌تر از عماد مغنیه در آن کم نبوده‌اند و نیستند چگونگی فراری دادن اشغالگران از لبنان مسئله پیچیده‌ای بود که نیازمند هدایتگری ایرانیان باشد؟ ملتی که در مسیر صیانت از کرامت خود قرار گرفت در این راه از هیچ هزینه‌ای دریغ نخواهد کرد.

یک بار دیگر به اعتراف مسئول پرونده مغنیه در دستگاه اطلاعاتی اسرائیل نظر افکنیم و به این پرسش بیندیشیم که عامل محرومیت بشریت از این قابلیت‌ها کیست: «برخای مسئول پرونده‌های متعددی بود که یکی از آن‌ها پرونده مغنیه بود و ارزیابی خود درباره مغنیه را پیش از حادثه دمشق ارائه کرده بود: او یکی از خلاق‌ترین و درخشان‌ترین اندیشمندان است که تا به حال با آن برخورد داشته‌ام. او انسانی با فهم عمیق، درک فنی عالی و توانایی رهبری است. متأسفانه ترکیبی از شرایط شخصی و جغرافیایی او باعث شد تا استعداد‌های برجسته‌ای که داشت در مسیر خون‌ریزی و ایجاد خرابی‌ هدایت شود و همین امر او را به چنین دشمن خطرناکی تبدیل کرد.» (فصل 5، ص88)

قطعاً اگر قضاوت مسئول پرونده شهید فخری‌زاده در موساد نیز در مورد وی بعدها منتشر شود همان‌گونه خواهد بود که در مورد شهید مغنیه قضاوت شده است.

این که چرا چنین بزرگمردانی به آزادگی و استقلال اولویت دادند و بشریت در چه مسیری بیشتر از وجود آنان بهره می‌گرفت بحث مستوفایی می‌طلبد، اما تردیدی نیست که اگر زیاده‌خواهی و سلطه‌طلبی صهیونیست‌ها‌ که تصور می‌کردند با حمایت سردمداران سرمایه‌داری می‌توانند لبنان را نیز به تصرف خود درآورند نبود، اندیشمندانی چون شهید مغنیه برای آسایش و رفاه بشریت می‌توانستند گام‌های مؤثری بردارند.

آقای برگمن این فصل را با افسوس بسیار از این که هیچ راه مؤثری برای کنترل ایثار و فداکاری انسان‌های پاکباخته‌ای چون شهید مغنیه پیدا نشده! به پایان می‌برد: «افسوس هیچ راه مؤثری برای مبارزه [با] تروریسم انتحاری پیدا نشده است و بمب‌گذاری انتحاری تأثیر تعیین کننده‌ای بر روندهای سیاسی در سراسر جهان داشته است. تلاش برای شناسایی بمب‌گذاران انتحاری به شکست می‌انجامد. این افراد طیف خاصی نیستند؛ از فقرا تا ثروتمندان، افراد بی‌سواد تا افراد تحصیل کرده. به طور خلاصه، با رهبری مغنیه، دوره تروریسم مدرن در اوایل دهه 1980م. دچار یک تحول ویرانگر شد. اسرائیل به طور خاص از انجام هرگونه اقدام در این خصوص ناامید شده است.» (فصل 5، ص 98)

آن چه صهیونیست‌ها را به انتهای خط رسانده آگاهی ملت‌ها از تهدید نژادپرستی و برتری‌طلبی نژادی است؛ لذا هر چه اسرائیل بر جنایاتش به منظور همراه کردن کشورها با اشغالگری خود بیفزاید این شناخت عمیق‌تر خواهد شد و بر میزان مقاومت‌ها در برابر اشغالگران فلسطین خواهد افزود؛ بنابراین مشکل اصلی صهیونیست‌ها امروز تغییر صحنه رویارویی‌هاست؛ دیگر آن‌ها با دولت‌های آلوده مواجه نیستند، بلکه با اراده‌های خلل‌ناپذیری رودر رویند که از میان ملت‌های به خروش آمده‌، جوشیده‌اند.  

بیشتر بخوانید



ادامه دارد...