آغاز زندگی جدید اما تنهای انسان در موج سوم فیلمهای آخرالزمانی-فضایی+فیلم
در فیلمهای موج سوم آخرالزمانی ذخایر زیستی انسان تمام میشود و انسان باید با سیاره مادری خود خداحافظی کند. تعداد زیادی از انسانها میمیرند و تعداد کمی از آنها در وداعی دردناک باید به سمت فضا مهاجرت کنند؛ آغاز یک «زندگی جدید» اما تنها و بدون خدا.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بعد از بررسی و تحلیل مقدمات سینمای آخرالزمانی با رویکرد فضا و موجودات بیگانه، دکتر شاهحسینی در چهارمین قسمت از مباحث خود درباره سینمای آخرالزمانی-فضایی با بررسی فصل سوم از فصول مواجهه انسان با فضا و موجودات فضایی پرداخت.
شاهحسینی در ابتدا گفت: نگاه رایج در فیلمهای آخرالزمانی-فضایی شامل سه فصل وحشت از جهان آسمان و موجودات فضایی، مذاکره با موجودات فضایی بیگانه و در نهایت مهاجرت به سمت آنها بوده که در این قسمت، درباره موج سوم به بیان مطالبی میپردازیم.
محتوای رایج در فیلمهای موج سوم این است که ذخایر زیستی انسان تمام میشود و انسان دیگر امکان تداوم زندگی بر روی کره زمین را ندارد و باید با سیاره مادری خود خداحافظی کند. در این دست آثار تعداد زیادی از انسانها میمیرند و تعداد کمی از آنها در وداعی دردناک باید به سمت فضا مهاجرت کنند؛ چیزی که باید آن را آغاز یک «زندگی جدید» معرفی کرد.
او ادامه داد: انسان در فصل مهاجرت به سمت فضا، باید بتواند با علم و فناوری زمینی، امکان زندگی آسمانی و فضایی را برای خود فراهم کند. پدیدهای مانند تلاش علمی بشر در ایستگاههای فضایی در قرن بیستم و بیستویکم، حالا باید در ابعاد بزرگتر بر سطح کرات آسمانی شکل بگیرد. به عنوان مثال زمانی در سطح مریخ مانند فیلم RED PLANET/سیاره سرخ، انسان زندگی از دست رفته خود را بر سطح مریخ بنا میکند.
پوستر فیلم سیاره سرخ
فیلمهایی مانند INTERSTALLER/درون ستارهای یا حتی GRAVITY/جاذبه آغاز این جریان را نشان میدهد که دیگر در زمین امکان زیست وجود ندارد. همانطور که بشر قبلاً در قرن نوزدهم مدعی شده بود که دیگر خدایی نیست، حالا میگوید که زمینی که روزگاری محل زندگی اشرف مخلوقات و خلیفه خدا بر روی زمین بوده است نیز دیگر وجود ندارد. برای همین، بشر در جهان بدون خدا باید بر پای خود بایستد و با علم محدود زمینی امکان زیست فرازمینی را برای خود فراهم کند.
پوستر فیلم درون ستاره ای
مدرس تاریخ تحلیلی سینما در پایان بیان کرد: اما نکته مهم این است که در این فصل (مهاجرت انسان به فضا) بیش از هرچیزی تنهایی انسان است که دردناک است. مسألهای که همواره فکر ما را به خود مشغول میکند این است که انسان در جهانی که فکر میکند در آن خدا نیست چگونه تاب میآورد؟ فرضاً که انسان بتواند بر مشکلات زیست در سیارات دیگر فائق آید، اما جهان بدون خدا جهان قابل تحملی نیست؛ فطرت او متمایل به این توحید است اما او فکر کرده با علم محدود زمینی میتواند جای خالی خدا را در روح خود پر کند.
نکته پایانی اینکه فرجام بسیاری از این فیلمها با یک فاجعه به سرانجام میرسد و میبینیم که انسان نمیتواند این زیست را در خارج از زمین ادامه دهد و فناوری صرف و مصنوع دست او نمیتواند جای صانع او را پر کند در نتیجه جای خالی خدا را در زندگی او هیچ مفهوم دیگری نمیتواند بگیرد و او با این سردرگمی فاجعهبار تنها میماند.
انتهای پیام/