جایگاه و نقش منطقهای و بینالمللی مقاومت فلسطین بعد از جنگ غزه
معادلاتی که فلسطینیها در جنگ ۱۲ روزه غزه ایجاد کردند، تا حد زیادی مشروعیت و اهمیت نقش منطقهای و بینالمللی مقاومت فلسطین را به شکل مثبت تحت تاثیر قرار داد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم ، مرکز مطالعاتی الجزیره در مقالهای به بررسی شرایط گروههای فلسطینی در عرصههای منطقهای و بینالمللی بعد از جنگ 12 روزه غزه پرداخته و نوشت، مقاومت فلسطین موفق شد قوانین جدیدی را درگیریها تثبیت کند که موجب میشود قدرتهای بینالمللی نقش آن را در مدیریت پرونده فلسطین به رسمیت بشناسند.
درگیریهای مسلحانه اخیر میان رژیم صهیونیستی با حماس و سایر گروههای مقاومت فلسطین در غزه سوالات جدیدی درباره شکل درگیری میان رژیم اسرائیل که تحت حمایت غرب و به ویژه ایالات متحده قرار دارد با گروههای فلسطینی که اصطلاحاً در نظام سیاسی بینالمللی به عنوان بازیگران غیر رسمی شناخته میشوند ایجاد کرد.
قدرتهای رسمی بینالمللی به ویژه آمریکا از گذشته تاکنون به شکل سنتی به ویژه در خاورمیانه و جهان اسلام، گروههای وابسته به مقاومت را در لیست تروریسم قرار داده و تلاش میکنند مانع ایفای نقش قانونی این گروهها در صحنه سیاسی کشورهایشان شود. این تلاش آمریکا و غرب را در برخورد با گروههای مقاومت در یمن و سوریه و لبنان و عراق می توان دید. البته همه تلاشهای واشنگتن و متحدان آن در این زمینه نتیجه نداده و جامعه بینالمللی نیز مشروعیت و اهمیت نقش این گروهها را درک کرده است. اکنون در مسائل مختلف این گروهها می توانند در مذاکرات شرکت و توافق نامه هایی را امضا کنند؛ در حالیکه این موضوع در پروتکلهای سیاسی پیش از این ممنوع بود.
اما در این شرایط و بعد از معادلاتی که مقاومت فلسطین در جنگ غزه تحمیل کرد سوالاتی مطرح میشود مبنی بر اینکه آیا مقاومت در فلسطین قادر به اعمال قوانین جدید در سطح بینالمللی برای تعریف شکل تعامل جدید جامعه بینالمللی با گروههای فلسطینی است و آیا میتواند نقش منطقهای و جهانی خود را در مدیریت و حل و فصل مسئله فلسطین به رسمیت بشناساند. به ویژه اینکه جنگ اخیر غزه با آتش بس پایان یافت که حاکی از ناکامی رژیم صهیونیستی در رسیدن به اهداف خود بود و مقاومت تسلیم نشد.
جایگاه مقاومت فلسطین در نظام بینالمللی
با توجه به مفهوم حاکمیت، بازیگران غیر رسمی را میتوان حداقل در نهادهای دولتی و بینالمللی به عنوان بازیگران مستقل تعریف کرد. در چند دهه گذشته جهان عرب شاهد ظهور بسیاری از این بازیگران بوده و یکی از دلایل به وجود آمدن چنین بازیگرانی شکاف عمیق میان عملکرد دولت و دستگاههای آن از یک سو و سرکوب و حاشیهنشینی شهروندان از سوی دیگر بوده است. همچنین قابل توجه است که ماهیت دولتهای استبدادی در جهان عرب به مردم این کشورها مجالی برای مطرح کردن خواستهها و اعتراض به بیعدالتیهای مختلف اقتصادی و سیاسی و مذهبی که درگیر آن هستند را نمیدهد. بنابراین در برخی از موارد این گروهها در کشورهای عربی به عنوان ابزار تغییر عملکرد و نظام جامعه شناخته میشوند.
البته نمی توان همه بازیگران غیر رسمی را با این عنوان تعریف کرد؛ چرا که در برخی موارد تفاوتهای بسیار زیادی در دلایل و شرایط ظهور و همچنین در عقاید و ایدئولوژیهای این گروهها دیده میشود. اما آنچه که مقاومت فلسطین را از بسیاری از دیگر بازیگران غیر رسمی در جهان عرب متمایز میکند این است که یک جنبش آزادی بخش با یک برنامه ملی است که هدف خود را مقاومت در برابر رژیم اشغالگر و استعمارگر که برای ریشه کن کردن فلسطینیان سرزمین آنها را اشغال کرده است، تعریف میکند.
اما همانطور که گفته شد با توجه به حمایتهایی که غرب و در صدر آن ایالات متحده از رژیم صهیونیستی دارد مقاومت فلسطین به شکل رسمی در نظام بینالمللی به رسمیت شناخته نشده و واشنگتن بعد از قرار دادن مقاومت فلسطین در لیست تروریسم آن را محاصره کرده و امکان گفتگوی مستقیم با آن را از بین برده است. اما در دوره اخیر تغییراتی در این زمینه شکل گرفته و به طور خاص چندین مورد وجود دارد که طی سال گذشته شاهد یک تغییر اساسی در این زمینه بودهاند: انصارالله در یمن و حماس در غزه.
«جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا در کمتر از یک ماه بعد از ورود به کاخ سفید اعلام کرد که جنبش انصارالله یمن را که توسط دولت «دونالد ترامپ» رئیس جمهور سابق آمریکا در لیست تروریسم قرار گرفته بود از این لیست حذف خواهد کرد و تلاش می کند تا جنگ یمن را پایان دهد. پس از آن واشنگتن خواستار مذاکره با انصارالله شد و با وساطت پادشاهی عمان مذاکرات غیرمستقیمی با این جنبش انجام داد که نشان میدهد آمریکا مجبور شده نقش انصارالله را در نظام سیاسی یمن به رسمیت بشناسد.
در این مرحله نیز به نظر میرسد مقاومت فلسطین هم در به رسمیت شناساندن نقش خود در نظام بینالمللی، همچون انصارالله از آستانه جدید عبور کرده و در حال کسب این امتیاز از سوی مقامات رسمی جهانی است. قدرت قاطعی که حماس و جهاد اسلامی در طی جنگ اخیر غزه از خود به نمایش گذاشتند ثابت کرد توانایی مقاومت فلسطین چه از چه از نظر تعداد موشکهای شلیک شده و چه برد آنها بسیار بیشتر از چیزی است که دشمن انتظار دارد و در جنگهای قبلی نشان داده شده بود؛ به طوری که برد موشکهای مقاومت فلسطین در این جنگ به 250 کیلومتر میرسید در حالی که در جنگهای قبلی حدود 50 کیلومتر بود.
در هر صورت مقاومت فلسطین در این مرحله قواعد جدیدی را تثبیت کرد که شامل سه شاخصه اصلی است: در دست گرفتن ابتکار عمل جنگ، اجرا و مدیریت جنگ و سپس گفتگو درباره نتایج و اهدافی که در این جنگ دنبال می کرد.
- در دست گرفتن ابتکار عمل جنگ: برخلاف جنگ 2014 که در آن رژیم صهیونیستی یک حمله وحشیانه به سمت نوار غزه به راه انداخت و فلسطینی ها را در مقابل عمل انجام شده قرار داد؛ اما این بار مقاومت فلسطین برای نخستین بار ابتکار عمل را به دست گرفته و به شکل دقیق حمله به سمت مواضع نظامی و داخلی صهیونیستها را به گونهای که از قبل برنامه ریزی کرده بود با هدف جلوگیری از ادامه تجاوزات اشغالگران علیه فلسطینیان در قدس و مسجدالاقصی آغاز کرد.
-مدیریت جنگ: گروههای مقاومت فلسطین در جنگ اخیر تواناییهای خود را در پاسخ به هر حملهای که توسط صهیونیست در داخل غزه انجام میشد و نیز توانایی خود را در هدف قرار دادن دورترین نقطه جبهه داخلی اسرائیل ثابت کردند. در واقع گروههای فلسطینی در این مرحله قواعدی ایجاد کردند که می توان این گونه توصیف کرد: بازدارندگی متقابل و داشتن برنامه دقیق برای زمان و نوع حملهها به طوریکه در این جنگ مقاومت فلسطین بعد از هر حمله ای که توسط اشغالگران علیه مواضع آن انجام می شد بلافاصله پاسخ میداد.
-نتایج جنگ: از ابتدای درگیریها مقامات آمریکا صحبت درباره برقراری ارتباط با کشورهای منطقه و نمایندگان سازمان ملل جهت مذاکره با طرفهای مختلف برای جلوگیری از ادامه جنگ را ادامه میدادند. البته در اینجا تلاش برای مذاکره با حماس بود و نه تشکیلات خودگردان فلسطین به ریاست محمود عباس. درباره نتایج این جنگ باید باید گفت، مقاومت فلسطین نشان داد قدرتی دارد که اسرائیل قادر به از بین بردن یا تضعیف آن نخواهد بود؛ همانطور که «ماکس بوت» مورخ نظامی آمریکا در شورای روابط خارجی و طرفدار اسرائیل با انتشار مقالهای در روزنامه واشنگتن پست اعلام کرد، هرچقدر که حماس به اسرائیل حمله کند و اسرائیل نیز غزه را بمباران کند این جنگ چیزی جز بازگشت سریع به نقطه اول و شرایط قبل از جنگ نخواهد داشت. شاید طرفداران اسرائیل نخواهند چنین چیزی را بشنوند اما این یک واقعیت است.
او همچنین در ادامه مقاله خود نوشت، اسرائیل سه بار تلاش کرد و موفق نشد ماشین جنگی حماس را نابود کند و اکنون نیز موفق نخواهد شد و دیدیم که حماس تنها طی یک هفته بیش از 2800 موشک به سمت اسرائیل شلیک کرد. نتیجهای که در پایان این جنگ نیز حاصل شد نشان داد که ماکس بوت اشتباه نکرده بود.
کارشناسان معتقدند ، قدرتی که مقاومت فلسطین در این جنگ از خود نشان داد یک امتیاز استراتژیک برای آن در هر گونه مذاکره در مرحله آینده به شمار میرود که فلسطینیها را قادر میسازد شرایط خود را تحمیل کنند و به خواستههای خود برسند؛ برخلاف سازمان آزادیبخش فلسطین که سالها قبل بدون هیچ مذاکرهای توافقنامههای «اسلو» را امضا کرد و اقتدار ملی فلسطین را کاملاً از بین برده و ادامه اشغالگری صهیونیستها را در این سرزمین تثبیت کرد.
از سوی دیگر آمریکا نشان داد که برای پایان دادن به نقش سیاسی گروههایی مانند انصارالله در یمن ناتوان است و بنابراین از طریق مذاکرات و امضای توافق نامه ها به سمت همزیستی با آن حرکت کرد. شاید این سوال پیش بیاید که شرایط غزه با یمن متفاوت است و مقایسه گروههای مقاومت در یمن و فلسطین کار اشتباهی محسوب میشود. البته این سوال از جنبه نظری درست است؛ اما نباید فراموش کنیم که غزه یکی از پرجمعیتترین مناطق جهان است که باعث میشود محیط مناسبی برای تشکیل گروه های زیرزمینی و مخفی گاهها ونیز ایجاد کمینهایی در مقابله با دشمن باشد.
این مسئله زمانی روشن میشود که در جنگ 12 روزه غزه دیدیم با وجود حملات موشکی پی در پی مقاومت فلسطین به سمت مواضع رژیم صهیونیستی، اسرائیل جرات حمله زمینی به غزه را پیدا نکرد و حتی نتوانست به برخی فضاهای خالی در حومه غزه نفوذ کند؛ چرا که میدانست شانسی در گزینه زمینی نخواهد داشت. این در حالی است که صهیونیستها با تانکهای نظامی خود اطراف غزه را محاصره کرده بودند اما باز هم جرات ورود به آن را پیدا نکردند و تنها چیزی که در نهایت نصیب آنها شد آتشبس بود.
سرنوشت تعاملات بینالمللی و منطقهای با مقاومت فلسطین بعد از جنگ غزه
واقعیت آن است که جنگ در غزه با تقویت نقش مقاومت فلسطین در صحنه بینالمللی به پایان رسید و این در چندین مورد مشهود است. درست است که غرب و آمریکا توصیف خود را از حماس به عنوان یک گروه تروریستی کنار نگذاشته؛ اما در عین حال متوجه شد که بین موقعیت امروز غرب در برابر مقاومت فلسطین در مقایسه با جنگ 2014 فاصله زیادی وجود دارد. در واقع این بار غربیها نتوانستند به اندازه جنگهای قبلی ماشین رسانهای خود را در حمایت از صهیونیستها روشن کنند. همچنین ایالات متحده نیز با وجود حمایت از جنایتهای اسرائیل علیه غیرنظامیان غزه مجبور شد این رژیم را برای پایان دادن به درگیریها تحت فشار قرار دهد.
در این راستا «آنتونی بلینکن» وزیر امور خارجه آمریکا در بیانیه خود برای اولین بار از جملاتی نظیر «فلسطینیها و اسرائیلیها لیاقت برابری آزادی و عزت و امنیت و رفاه را دارند» استفاده کرد. این در حالی است که واشنگتن در زمینه روابط فلسطینیها و اسرائیلیها پیش از این از کلمه برابر استفاده نمیکرد. همچنین بایدن نیز مجبور شد مستقیماً در این زمینه مداخله کرده و «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی را برای پایان دادن به تنشها تحت فشار قرار دهد.
به طور کلی نمی توان نتیجه گرفت که بعد از این مرحله مقاومت فلسطین به عنوان یک بازیگر کاملا رسمی در صحنه بینالمللی شناخته شود؛ چراکه جنبش مقاومت فلسطین در مواضع ایالات متحده و غرب همچنان به عنوان یک گروه تروریستی باقی خواهد ماند و حداقل در آینده نزدیک انتظار نشستن با آن در مقابل دوربینها وجود ندارد. اما چه سایر کشورهای غربی و چه آمریکا ناچار هستند با میانجیگری برخی واسطههای بین المللی همچون قطر و ترکیه و مصر، با مقاومت فلسطین در زمینههای مختلف مذاکره کنند.
در پایان می توان نتیجه گرفت، تواناییهای مقاومت فلسطین در جنگ غزه که با گسترش نقش آن در صحنه منطقهای و بینالمللی همراه خواهد بود میتواند منجر به نتایج مثبتی در سطح پروژه ملی فلسطین شود. همچنین شاید نقش تشکیلات خودگردان فلسطین که در هماهنگی با رژیم صهیونیستی عمل میکند تا حد زیادی به حاشیه رانده شود؛ به ویژه این که ملت فلسطین بخش زیادی از اعتماد خود را نسبت به این تشکیلات و مقامات آن از دست دادهاند. در نهایت کمترین نتیجهای که الگوی نظامی مقاومت فلسطین در جنگ اخیر از خود به نمایش گذاشت این است که گروههای فلسطینی در عملیاتهای نظامی بعدی مقابل دشمن اشغالگر به شکل موثرتری عمل خواهند کرد.
انتهای پیام/