کاوه خداشناس: هرچه تلاش کردم نقش شهید شهریاری را بازی نکنم نشد!/ دستبوس اویم/ رفتار سلبریتیها تابع احساساتشان است+ فیلم
اولین جملهای که به تهیهکننده گفتم و کارگردان این بود که "نگویید نقش شهید شهریاری را میخواهید به من پیشنهاد دهید" و واقعاً این را گفتند و من گفتم "بازی نمیکنم."
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سریال شهید شهریاری این شبها روی آنتن شبکه دوی سیما است، سریالی که با همکاری صداوسیمای مرکز زنجان در امتداد سیاستهای رونق سریالهای استانی تلویزیون به زندگی دانشمند هستهای پرداخته است، نامی مطرح و برجسته در عرصه علمی کشور که استاد دانشگاه شهید بهشتی، فیزیکدان و دانشمند هستهای متولد زنجان بود.
زندگی پر فراز و نشیب و شخصیت علمی شهید شهریاری دستمایه ساخت این سریال قرار گرفت؛ اثری در 30 قسمت 45 دقیقهای به کارگردانی حسین تبریزی و تهیهکنندگی مصطفی علمیفرد است که تولید آن از اواخر مرداد ماه در زنجان آغاز و اردیبهشتماه به پایان رسید. زندگی شهید شهریاری از بدو تولد تا شهادت به تصویر کشیده شده است.
داستان این سریال از صبح روز ترور شهید شهریاری آغاز شده و به گذشته برمیگردد و 46 سال زندگی او را روایت میکند. شهید دکتر مجید شهریاری، استاد دانشگاه شهید بهشتی و از دانشمندان هستهای ایران بود که در سال 1345 در زنجان متولد شد و در هشتم آذر 1389 توسط رژیم صهیونیستی و با همکاری اطلاعاتی منافقین در یک عملیات تروریستی به شهادت رسید.
سریال روایت یک زندگی واقعی است و اتفاقاً در بستر همین زندگی و مؤلفههای آن است که کسی مثل شهید شهریاری به یک قهرمان ملی و شخصیت واقعی بدل شده. نمیتوان برای جذابیتهای سینمایی که بیشتر معطوف به سرگرمی است تا آگاهی، قهرمانی جعلی خلق کرد.
بله میتوان برای جذابیت و هیجان بیشتر پای فیلمهای اکشن نشست و از سوپرمن بازیهای کاراکترهایش لذت برد اما در اینجا قرار است ما با تصویری از یک شخصیت و قهرمان واقعی مواجه شویم که مبتنی بر اسناد و پژوهش و در بستر ساختار زندگینامهای در حال روایت است و کارگردان نخواسته با الصاق برخی ویژگیها یا موقعیتهای جذاب اما جعلی سینمایی، مخاطب خود را مرعوب قهرمان قصه و شخصیتش کند.
در اینجا مخاطب نه با سوپرمن و سوپراستار که با یک ستاره علمی و ملی مواجه است که رفتارهای قهرمانانه او در فعالیتهای علمی و منشهای اخلاقیاش صورتبندی میشود. شخصیتی که بیش از صورت قهرمانی، سیرت قهرمانی دارد؛ قهرمانی که قهرمان بودنش حاصل منش و روش علمی اوست نه رفتارشناسی یک ابرقهرمان سینمایی!
همچنانکه مخاطبی هم که پای این سریال مینشیند شاید آشناییاش با قهرمان قصه در همین حد باشد که نامی از او شنیده یا مثلاً بداند او یکی از دانشمندان فاخر هستهای بوده. اتفاقاً سریالهای شخصیت محور یا مستندهای پرتره قرار است هم آشناییزایی کند هم آشناییزدایی و تصورات غلط یا کلیشهای درباره یک شخصیت مشهور را اصلاح کند.
بازیگر نقش اول این سریال تلویزیونی، کاوه خداشناس است، هنرمند نامآشنایی که او را در نقشهای مختلفی چه بازپرس کیانی و چه دامادِ خاکستری سریال "پدر" و حتی نقشهای دیگری که در سریال "برادر" و "پول کثیف" و "خداحافظ رفیق" رقم خورد.
او متولد 5 آبان 1359 در تهران ، فارغ التحصیل لیسانس رشته نمایش از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران است که از 18سالگی روی صحنه تئاتر رفت و با "معراجیها" مسعود دهنمکی بیشتر دیده شد. فرزند سوم یک خانواده هفتنفره در شهر دماوند تهران است و پدرش اهل هنر و برادرانش از فعالین عرصه موسیقی و فرهنگاند.
قبل از ورود به دانشگاه دورههای بازیگری را زیر نظیر اساتیدی چون مرحوم حمید سمندریان و فردوس حاجیان گذراند؛ او تجربه موسیقی، عکاسی، نقد هنری و دستیاری کارگردان را در کارنامه خود دارد. کاوه فعالیت خود را قبل از تحصیلات آکادمیک در سال 1377 وقتی 18 ساله بود با تئاتر و نمایش «هدهد» شروع کرد سپس با کارهای دانشجویی ادامه داد. در سال 1382 با فیلم دفاع مقدسی «خداحافظ رفیق» به کارگردانی بهزاد بهزادپور جلوی دوربین رفت و با سریال «پول کثیف» وارد قاب تلویزیون شد.
بازیاش در سال 1388 با سریال رستگاران مورد توجه قرار گرفت اما شهرتش با سریال معراجیها در سال 1393 بهکارگردانی مسعود دهنمکی شروع شد، دلش میخواهد نقش یک پادشاه ایرانی، کسی مثل کوروش کبیر و داریوش را بازی کند، عاشق هنرهای تجسمی است و پای ثابت گالریها و نمایشگاههای عکس، نقاشی و… .
مشروح مصاحبه او با خبرگزاری تسنیم را در ادامه ببینید و بخوانید:
در چهکارهایی هستم و در چهکارهایی نیستم!
* بگذارید از اینجا شروع کنیم؛ وقتی به کارنامهتان نگاه میکنیم میتوانست تعداد بیشتری اثر در آن باشد. اما به نظر میرسد آن وسواسها و توجه به ظرافتهایی که شما به آن اشاره کردید لحاظ شده است. تنها همین دلیل بود که اشاره کردم و یا این تعداد کمِ کار در کارنامهتان دلایل دیگری دارد؟
درست اشاره کردید؛ واقعاً در این بیست و یکی دو ساله تلاشم بر این بوده استانداردی در کیفیت برای خودم حفظ کنم. البته گاهی مقتضای کار به من این اجازه را نمیدهد به آن بایدهایمان وفادار باشیم اما از آنجایی که برایم اهمیت دارد اینکه کارگردان چه کسی باشد و همبازیهایم چه کسانی باشند؛ فیلمها اول از همه برایم آدرس کلی را میدهد که آیا این همان کاری است که باب میلم است یا نه! اساساً خیلی از فیلمنامهها پیشنهاد شده و دچار مشکل بوده، قبول نکردم. یا گاهی قبول کردم نقطه نظراتم را گفتهام. اگر دیدم نظراتم اعمال میشود و میتوانیم تعامل کنیم جلوتر میروم اما اگر ببینم اینطور نیست در آن کار، شرکت نمیکنم.
ماجرای مسلم شدن در "خداحافظ رفیق"
* بهخاطر معصومیتی که در چهرهتان وجود دارد برای "خداحافظ رفیق" انتخاب شدید؟
نه اینطوری نبود. من اولین کارم سریالی بود به نام "پسر خاک" که خیلی چهره عصیانگر امروزی بود که نقش مادرم را خانم بیا فرهی و پدرم را آقای نوذری ایفا کردند. در این میان، کارهای تئاتری هم داشتم، اتفاقاً خیلی کارهای متفاوتی بود. ماجرای انتخاب شدن در این تئاتر از این قرار است: سرِتئاتری بودم که باید ریش میگذاشتم با رفیقم تئاترشهر رفته بودم، تئاتری ببینیم؛ تئاتر را دیدیم و به طرف چهارراه ولیعصر(عج) آمدیم، دوستم با عزیزی شروع به سلام واحوالپرسی کرد؛ او من را مورد خطاب قرار داد که شما؟ چه کارهاید و من گفتم رشته بازیگری میخوانم و بازیگرم. به من گفتند فردا تشریف بیاورید دفتر؛ یک خوردهام سر و شکل مرا نگاه کردند.
آن عزیزی که من سر چهارراه دیدم بهزاد بهزادپور کارگردان" خداحافظ رفیق" بود و ایشان طبق گفته خودش دنبال نقش مسلم فیلمشان میگشت. و خیلی از بچهها رفته بودند تست دادند اما کسی را که میخواستند پیدا نکرده بودند و اتفاق اینطوری افتاد که من فردایش رفتم دفترشان و با هم گپ و گفت کردیم. بعد از گپ و گفتی که کردیم و کمی هم احوالاتم را شناسایی کردند به این نتیجه رسیدند که من آدمیام که میتوانم نقش مسلم را در فیلم "خداحافظ رفیق" بازی کنم که دیگر آن اتفاق افتاد.
نقش آقامحمدخان قاجار را بازی میکنم
* جایی گفتید آرزو دارید نقش یک پادشاه ایرانی را بازی کنید؛ کوروش کبیر یا داریوش؛ پیشنهاد نداشتید، نشده و یا آنقدر بوی شهادت میدهید که سراغتان نیامدند؟
نه نشده! این یک علاقه شخصی است نه فقط کوروش و داریوش اساساً پادشاهان ایرانی یک خاصیتها و ویژگیهای مخصوص خودشان را دارند. مثلاً خیلی از دوستان و رفقا دارند نقش ناصرالدین شاه را بازی میکنند؛ واقعاً نقشی مثل آقامحمدخان قاجار که واقعاً به عنوان یک دوست به شما میگویم نقش منحصر به فردی برای بازی کردن نیست. یا خود ناصرالدین شاه با همه اخلاق و سکنات و یا مظفرالدین شاه که بزرگان این نقشها را بازی کردند؛ خیلی نقشهای ویژهایاند؛ بازیگر میتواند در این نقشها توانمندیهای خودش را به رخ بکشد و بیننده هم از اتفاقات تاریخی جذابِ دورههای مختلف لذت ببرد.
پیشنهاد چنین کارهایی نداشتم اما کار تاریخی برایم خیلی جذاب است. با وجود اینکه میدانم خیلی سخت و طاقتفرسا است که هم میدانم به دلیل کمبود لوکیشن باید بازیگر به بیابان و مناطق دورافتاده برود؛ گرما و یا سرمای سخت را تحمل کند و هم به لحاظ گریم و لباس برایم جذابیتهای زیادی دارد. از همه مهمتر سفر در تاریخ را دوست دارم.
نقشِ سخت داماد جاهطلب در سریال "پدر"
* اگر درباره سریال "برادر" و یا "پدر" صحبت کنیم به نقشهای منفی و خاکستری میرسیم. برای مخاطبی که کاوه خداشناس را دنبال میکند یک مقدار سخت است که به این نتیجه برسد که چنین واقعاً دارید منفی بازی میکنید یا به خاطر چهره خاصتان نمیتوانند نقش را باور کنند؛ چطور به شخصیتپردازی میرسید؟
اول از همه پیشنهاد چنین نقشها و ایفایشان در سریال "پول کثیف" جواد افشار شروع شد. آن موقع نقش پسری را داشتم که عاشق دختر کاپیتان میشد و و با دختر کاپیتان فرار میکرد؛ آن موقع اینها در تلویزیون خط قرمز بود. در "برادر" تقریباً نقش خاکستری و رو لبه تیغی را بازی کردم و در "پدر" آن لایههای تاریک درونی زیادتر شد؛ دامادی غرضورز، حسود و جاهطلب با تیرگیهای درونی زیاد. نقش دامادی که در سریال "پدر" بازی کردم جزو نقشهای خوبی بود که تلاش کردم قابل قبول و متفاوت ارائه شود.
* این نقش آقای داماد چه بازتابهایی برایتان داشت؟
لجشان را درآورده بودم و خودش گواه بود که باورپذیر است یا نه! توانستم جایی از مخاطبان را هدف بگیرم که اعصابشان از این کاراکتر خُرد بشود.
برایم متراژ نقش در "آقازاده" مهم نبود
* در سریال "آقازاده" نقش بازپرس علیرضا کیانی را بازی کردید که متراژ بالایی نداشت اما در جریان سریال مؤثر بود. از این سریال و اتفاقاتش برای ما بگویید.
اول از همه من کار کردن با بهرنگ توفیقی را دوست دارم چون به نظرم جزو کارگردانهایی است که در حوزه سریالسازی بسیار حرفهای کار میکند و همهچیز مطلوب من است. یک مقدار، غرغر کردم بابت نقشی که در "آقازاده" به من داد؛ هرچند به خاطر بازی در سریال "بوم و بانو" محدودیت زمانی داشتم اما دوست داشتم نقش متفاوتتری به من بدهد. در واقع قالبم را بشکنم و نقش قاچاقچی و کاراکتر منفی سریال را بازی کنم. جالب است بهرنگ توفیقی جواب بامزهای به من داد: "فکر کردی ما چند نفر داریم که میتوانند این نقشها را بازی کنند. به این فکر کردم که در "آقازاده" نقشی را ایفا کنم که مؤثر باشد و اصلاً به متراژ کوتاهی و بلندی آن توجه نکنم.
کیفیت فدایِ کمیّت شده/ شخصیتپردازیهای اشتباه در سریالهای خانگی!
* قدری در نمایشخانگی بمانیم؛ چرا آنقدر فضای لاکچری، تجمل و خودنمایی حاکم شد تا کارهایی که مخاطب را نسبت به عرصه سریالسازی امیدوار کنند. چرا بحث دستمزدهای عجیب و غریب و نجومی به میان آمد و چرا این جریان در نمایشخانگی درست هدایت نمیشود بیشتر از هرچیز به کیفیت توجه کنند تا تابوشکنی و خیلی از اتفاقات دیگر؟
یک بخش مدیریتی است که در تخصص من نیست؛ پشتِ آن هزار زد و بند و جریان مالی است که از آنها بیخبرم. به نظرم قدر خودش خروجیهایی هم داشته که قابل قبول است و مخاطب را جذب کردهاند. اما این موضوع را فراموش نکنیم به خاطر موضوع کرونا به یک باره تقاضا بالا رفت و بیشتر به سمت کمیّت رفتیم و کیفیت افت کرد. امیدوارم بحث کیفیت در آن حفظ شود؛ اگر کیفیت را از دست بدهیم انگار جایی نیست که بتوانیم خودمان را نگه داریم.
البته اگر من بخواهم درباره این مسائل، درد و دل کنم سرِ همه مسائل میتوانم ساعتها صحبت کنم؛ اینکه میگویید کت و شلوار تنِ کاراکتر سریالی است که با آن میخوابد و مصداقهای تجمل و اشرافیگری دیگری که مثال میآورید، درباره این مسائل باید به هزار جا غر بزنم؛ به نظرمن خیلی از اتفاقاتی که در شخصیتپردازی شاهدش هستیم، اشتباه است.
از هرگونه حاشیه فراریام/ هیاهو نکردم به سینما بروم
* چرا در سینما حضور فعالی ندارید؛ میخواهم بدانم درگیر آن باندبازیها نشدید و در آن میهمانیهای خاص نمیروی که نقشها را تعریف میکنند یا خیلی از اتفاقات دیگر؛ دلیل شفاف آن چیست؟
شاید من نتوانستهام خودم را درست معرفی کنم؛ شاید روی تبلیغات خودم بیشتر کار نکردهام. البته از هرگونه حاشیه فراریام و در این سالها پرهیز کردهام دچارش نشوم. اگر دوست دارم در این فضا به این شکل باشم باید روابط عمومیام را بالا ببرم و پروپاگانداهای خاص و جذب فالوور، را گستردهتر کنم. اصولاً ذهنیت اینطوری نداشتم و فکر میکردم باید کار بازیگر و نقشی که به بازیگر محول میشود را به بهترین شکل ادا کنم. تا اینجای کار اینطور پیشرفتهام و امیدوارم بقیه این راه درست پیش برود.
* پس سینما نیاز به هیاهوهای خاص دارد؛ اگر کسی میخواهد به سینما برود باید درس ایجاد هیاهو را بگیرد؟
بالأخره طبیعی است آدمها در مواجهه و معاشرت با هم شناخت پیدا میکنند؛ اگر نامش را هیاهو بگذاریم، در معرضِ این اتفاقات قرار نگرفتم.
علیرضا افخمی مرا به سریال "رستگاران" معرفی کرد
* در کوچه و خیابان شما را چه صدا میزنند؟ شما را به کدام کاراکتر میشناسند؟
مخاطب بهیکباره برخورد میکند کاوه خداشناس صدا میزنند و اسامی مشابه دیگر؛ مقطعی "رستگاران" پرمخاطب بود؛ مردم بهخاطر نقش آتشنشان "عملیات 125" مرا دوست داشتند. برادر و پدر در پروندهکاریام بیشتر دیده شدند.
* از سریال رستگاران بگویید.
به طورکل حضورم در سریال "رستگاران" را مدیون آقای علیرضا افخمیام. آقای علیرضا افخمی به من خیلی لطف داشت. سر هر کاری میرفتم میگفتند آقای افخمی شما را معرفی کردند خیلی به من و بازیام لطف داشتند. هیچ وقت نتوانستم قدردان زحماتشان باشم. اولین تجربهام با آقای مقدم بود و همهچیز در رستگاران روی چرخ دنده بود و با همه توانشان آدمها تلاش میکردند یک کار با کیفیت تحویل بدهند.
قرار بود در سریال "زیرزمین" بازی کنم
* اما با آقای افخمی کار نکردید؟
قرار بود در سریال "زیرزمین" هم بازی کنم که آن نقش نصیب عمار تفتی شد.
به خندوانه و دورهمی دعوت نشدم
* در تاکشوهای پربیننده تلویزیون مثل "دورهمی" و "خندوانه" حضور پیدا نکردید؛ دلیلش چه بود؟
دعوتم نکردند. هیچ وقت پیگیر نبودم و روابط آن را ندارم که میهمان دعوت میکند و هر دلیل دیگری که از آن بیخبرم.
ماجرای نقش شهید شهریاری در "صبح آخرین روز"/ نمیخواستم قبول کنم!
* گفتید شهید. و دارید رکورد سیدجواد هاشمی را میزنید؟
من به رکورد سید نمیرسم. واقعاً تلاشم این است بتوانم نقشهای متنوع بازی کنم و دوست دارم. رسالت خود را در بازیگری این چنین میبینم و مخاطب دوست دارد من را اینطور بببیند. جالب است در "صبح آخرین روز" روزی که به دفتر دعوت شدم و کار را برایم توضیح دادند اولین جملهای که به تهیهکننده گفتم و کارگردان این بود که "نگویید نقش شهید شهریاری را میخواهید به من پیشنهاد دهید" و واقعاً این را گفتند و من گفتم بازی نمیکنم.
خیلی جدّی تصمیم بر این بود که بازی نمیکنم و آقای علمیفرد (تهیهکننده) گفت: ایرادی ندارد! این نقش را شما باید بازی کنید. من گفتم نقش دیگر دارید تروریست و یا نقش دیگر غیر از شهید شهریاری. با همه احترامی که برای ایشان قائلم و باعث افتخار است واقعاً نمیخواهم به این مسئله ورود کنم؛ هرچه میگفتم و خندهای روی لب داشتند باید خودتان بازی کنید.
توضیح میدادم؛ نه اینکه نقش شهید و شهادت را نخواهم بازی کنم هرگز اینطور نیست، دست بوسشانم. بحثم این است به عنوان یک بازیگر در ذهن مخاطب تبدیل به کلیشهای نشوم که قسمت اول را ببینند تا آخر قصه دستم را بخواند.
نخواستیم زیاد شبیه شهید شهریاری شویم
* اگر شباهتسازی بیشتری داشتید باورپذیری بهتر اتفاق نمیافتاد؟
یک بخشی از بالا خواسته بودند خیلی به آن شبیهسازیها ورود نکنیم؛ تا حدی نزدیک شویم در مورد شخصیتهای دیگر سعی شد این اتفاق بیشتر بیفتد. با یک عزیزی این کار را کرده بودند و دیدند نمیشود و درست نیست که بعد از آن این گفتوگو را کردند من خودم خیلی تمایل نداشتم شبیهسازی زیادی اتفاق بیفتد. ما داریم کار رسانهای میسازیم و هرچهقدر برای این حوزه تلاش کنیم و شبیه به آقای شهریاری نخواهیم شد. بنابراین تنظیم شد همهچیز در اندازه مشخصی باشد و پافشاری روی این موضوع نداشتیم. البته پیرامونِ آقای شهریاری شبیهسازی کردند.
همسر شهید شهریاری خیلی کمکم کرد
* برای رسیدن به این شخصیت چهکارهایی کردید؟
در ناخودآگاه، شخصیتی مثل شهید شهریاری به من سفارش میشود بانک ذهنیام خود به خود فعال میشود به هر دیتایی درباره این شخصیتها رجوع میکنم؛ از گفتوگو با خانم بهجت قاسمی (همسرشان)، زندگیشان. ساختمان انرژی اتمی تهران و کارکنان درباره کارشان. جنس کسی مثل شهید شهریاری را میشناسم؛ امثال این شخصیتها را دیدم. ایشان قطعاً ویژگیهای شخصیتی منحصر به فردی با خودشان داشتند که در گفتوگو با همسرشان پیدا کردم. دنبال کوچکترین ویژگیها و حتی جنس قربانصدقههای همسرانهشان رفتم و همسرشان بسیار محبت داشتند و بیپیرایه و بیپرده صحبت کردند.
روز ترور روز عجیبی بود
* از صحنه ترور برای ما بگویید. انتخاب آن صحنه به عنوان پلان جدّی آغازین سریال، بازتابهای فراوانی داشت؟
روز ترور روز عجیبی بود. یک اتفاق دردناک هم آن روز افتاد. روزی هم بود که گریم وحشتناکی داشتم. چند بار تکرار و جای ماشین بایستد و دوربین درست ببیند؛ آن روز بعد از اینکه آن سکانس را گرفتیم و برگشتیم در مرکز استقرارمان گریم را پاک کنیم. خیلی همهچیز حال بدی داشت و خود به خود این چنین سکانسهایی حال ناراحتکننده دارد و بدون اینکه بخواهیم فضا ناراحتکننده میشود. یک لحظه یکی از بچهها صدایم کرد بیا! گفتند برادرِ فلانی فوت کرده است. اصلاً تا 10 روز پیش سر صحنه با ما کار میکرد و خواهرش 10 قدم آنورتر ایستاده بود و نمیدانست. به من گفتند تو به ایشان بگو؛ گفتم خودم یک لحظهای را بازی کردم روح و روانم پاشیده است. توانایی ندارم چنین خبر سنگینی را بدهم. آن روز روز وحشتناکی بود. هر وقت در سریال میبینم فلاش بک به آن لحظه میزند یاد اتفاقات پشت صحنه میافتم و روز بسیار غمانگیزی برای کل گروه بود.
اتفاقات تلویزیونی که کاوه خداشناس را ناراحت کرده است!
* چهچیزهایی در تلویزیون است که ناراحتتان میکند؟
چیزهای ناراحتکننده زیاد است. بخش عمدهای بحث مدیریتی است. در بخشهای مختلف کارهایی که ساخته میشود میبینید که عدم مدیریت در آنها وجود دارد. گلایهام بیشتر در این بخش است؛ اینکه سازماندهی شده نیست. سازمان بزرگی مثل صداوسیما باید خیلی جدّیتر در حوزه فیلمنامه فعالیت کند. اعضای فیلمنامه و موضوعات مختلف تولیدات خوبی داشته باشند و دست به دست هم بدهند چرخه قوی تولید از بحث فیلمنامه تا بخش اجرا. این را به همه برنامههای ساخته شده، بسط بدهید. توقع این است که بتوانیم قشر بیشتری پای تلویزیون نگه داریم.
نمیدانم به چهکسی سلبریتی میگویند؟
* خودتان را سلبریتی میدانید؟
نمیدانم دقیقاً باید چه مشخصههایی داشته باشم که سلبریتی بشوم.
* باید چه مشخصههایی داشته باشد؟
تفاوتها زیاد است. وقتی یک نفر تبدیل به چهره شناختهشده میشود فرق میکند با اینکه هنرپیشه یا بازیگر باشد. یک بازیگری که قاعدتاً بتواند طیف وسیعی از مخاطب را با خودش همراه کند قطعاً و یقیناً میتواند مشخصههای سلبریتی را با خودش داشته باشد. من خودم را خیلی جدّی نمیبینم؛ مردم به من محبت دارند و ابراز لطف میکنند. باید شاخصههای دیگر داشته باشد و جهانهای مجازی فعال شده است نمیدانم در آن حوزه چقدر امتیاز دارم قاعدتاً از نظر خودم منفعت و مزایا ندارم.
رفتار سلبریتیها تابع احساساتشان است
* بهنظر شما از طریق فضای اینستاگرام و فضای مجازی میتوان هر نوع اظهارنظری کرد حتی تأثیر در انتخابات و تحمیل کردن رأی به مردم؛ اصولاً یک سلبریتی یا هنرپیشه میتواند مستقیما خودش را وارد صحنه انتخابات کند؟
ما هنرمندان روحیه احساساتی داریم این یک واقعیت است. خیلی زود به غلیان میآییم و زود عاطفی میشویم. بخش عمدهای از رفتارهایمان زیرمجموعه همین اتفاق است و بدمان نمیآید وقتی از یک چیزی خوشمان میآید اعلامش کنیم و این خاصیت رفتاری ما است. همان طوریکه یک کسی مثل شهید شهریاری استاد دانشگاه است از ایشان توقع نداریم خیلی کارهای عجیب و غریب و مهیج و احساساتی، بروز بدهد. ما آدمها متنوعیم و هنرمندان این شکلیاند. یک کودک بیدار و روشن دارند و بخش عمدهای از این مدل فعالیتها حقیقتاً زیرمجموعه داشتن آن روحیه است.
از طرف خودم اول از همه میگویم، دارید چه کار میکنید، مدام با این افراد زندگی میکنم و سرکاریم و دوستیم روحیه این جماعت همین است. ما هنرمندان به شعف میآییم برای همین است این لحظات این چنینی را خلق کنیم و این زاده بیداری و نوجوان ابدی و کودک درونمان است و روی این حساب خردهای نباید گرفت. یک جامعه مدنیت آنجایی شکل میگیرد هر سر و شکل و فرم و نژادی بتوانند اظهارنظرهایشان را بکنند.
بازی سیاسی مسئلهام نیست
* خودتان دوست ندارید در این بازیهای سیاسی شرکت کنید؟
مسئلهام نیست و شناختی ندارم. امکان دارد در پروسهای از فعالیتهای یک نفری خوشم آمده باشد و بررسی کنم در جایگاه یک رئیس جمهور. اما شخصاً ورود نمیکنم.
انتهای پیام/