اسفندیاری: برای ساخت فیلم فرهنگی در کار فیلمساز نباید دخالت کرد/ شرط موفقیت، هنرمندانه شعاردادن است
زمانی که فیلم مادر علی حاتمی ساخته شد کلی فحش خوردیم که چرا این فیلم را حمایت کردیم اما الآن همه میگویند که یکی از بهترین فیلمهای فرهنگی ما «مادر» است، آیا این فیلم حرف سیاسی زده است؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کمتر از 10 روز دیگر جشنواره بینالمللی فیلم کن بهعنوان یکی از جشنوارههای بزرگ سینمایی دنیا برپا خواهد شد. ایران در این جشنواره سابقه پررنگی داشته است و تنها مرحوم عباس کیارستمی پنج بار نامزد شده است که سرانجام برای فیلم طعم گیلاس توانست نخل طلای بهترین فیلم را بهدست آورد، همینطور اصغر فرهادی برای فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین فیلمنامه را کسب کند و شهاب حسینی نخل طلای بهترین بازیگری را.
اما اگر نگاهی به فیلمهای ما در جشنوارههایی مانند کن و ونیز و دیگر جشنوارههای سینمایی انداخته باشیم، خواهیم دید که کمترین فیلمی با محوریت مفاخر و مشاهیر فرهنگی ما و یا حتی فیلمی با مضامین فرهنگی دیگر ساخته و راهی جشنوارههای سینمایی دنیا شده باشد، حتی در جشنوارههای داخلی خودمان مانند جشن حافظ، جشنوارههای ملی و جهانی فیلم فجر و... نیز کمتر فیلم فرهنگی شرکت میکند؛ البته باید یادآور شد که تعداد فیلمهایی با این مضامین و نگاه آنقدر کم است که نبودنشان در جشنوارهها چندان عجیب نیست.
اما چرا سینمای ما، کمتر نمایندهای به جشنوارههای خارجی ارسال میکند که در دستانش اشعار حافظ و مولانا باشد یا روایتگر تاریخ و تمدن ایرانی و اسلامی ما بهعنوان هویت مهم و چندین هزار ساله ملت سرزمین آریاییها؟
عبدالله اسفندیاری تهیهکننده فیلم نرگس مست که درباره زندگی عارف قزوینی است و در سالهای ابتدایی شکلگیری بنیاد سینمایی فارابی معاون فرهنگی محمد بهشتی بود به ما پاسخ میدهد.
میان تبادل فرهنگی با پروپاگاندا تفاوت وجود دارد
* آقای اسفندیاری، شما سابقه فعالیت در جشنوارههای داخلی و خارجی را دارید و از سویی دیگر فیلمهای فرهنگی چون نرگس مست را ساختید، مدتی نیز سکانداری نمایش و نقد و بررسی فیلمهای فرهنگی در سینما فرهنگ را داشتید که فرصتی عالی برای ارتقا و بررسی سینمای معناگرا بود، بهنظر شما چرا فیلمهای فرهنگی ما در جشنوارههای خارجی و داخلی ما حضور ندارد؟ آیا غیر از این است که سینمایی با محوریت شخصیتهای فرهنگی و تاریخی باید بهعنوان نمایندگان فرهنگ و تاریخ و تمدن ما در جشنوارهها، ایران را به جهان بشناسند؟
به نام خدا. قطعاً جشنوارهها فرصتی برای تبادل فرهنگی میان ملتها هستند و البته باید گفت که میان تبادل فرهنگی و تبادل پروپاگاندایی تفاوت وجود دارد، یعنی در تبادل فرهنگی این تبلیغات نیست که موفق است بلکه فرهنگ است که موفق است؛ فرهنگ هم اینگونه نیست که بتوانیم بگوییم که سیاهنمایی یا پروپاگاندایی است، بهعنوان مثال در جشنواره جهانی فیلم فجر امسال فیلمی را دیدم بهنام دختر آبی که داستان دختربچهای است که در شرایط سختی در کوهستان زندگی میکند و عاشق فوتبال است. بچههای آنجا هم تلاش میکنند تا زمین فوتبالی را برای بازی درست کنند اما بهسختی؛ کنار این، بچهها از خودشان هنرنمایی نشان میدهند که شاید در سطح جهانی هم نشود به این زیبایی آن را پیدا کرد، شاد و پرنشاطاند و نشان میدهند که نسلی هستند که بهسختی دنبال رؤیاهای خودشان هستند، این یعنی انتقال فرهنگ اما اگر همین فیلم را اینگونه بسازیم که مثلاً دولت آمد و امکاناتی را در اختیار آنها قرار داد امکان دارد که عدهای بگویند که این تبلیغاتی است.
زمانی فیلم بهعنوان محصول فرهنگی اثرگذار میشود که بتواند روحِ اثرگذاری از خود نشان دهد و صادقانه با تمام خوبیها و بدیهایش خود را نشان بدهد. بهنظرم اگر مشکل سیاستزدگی را مرتفع کنیم همه مشکلاتمان حل میشود. نباید با سیاست برای فرهنگ تعیین تکلیف کرد خصوصاً فرهنگ که حوزه بسیار وسیعتری نسبت به سیاست دارد. اگر فرهنگ ما درست باشد سیاست ما هم درست میشود، اگر فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و همینطور فرهنگ قبل از اسلام را که در آثار شعرا و ادبای ما هست نیز مورد توجه قرار دهیم که خرد بهعنوان محوریترین مقوله در آن حاکم است، وضعیت ما نیز تغییر خواهد کرد، اینها همه در فرهنگ ما هست نه در سیاست.
بهنظر من فیلمهای ما کنار سختیها و مشکلاتی که دارند گوهرها را نیز نشان میدهند، گوهرهایی مانند بخششها و سخاوت و دستگیریهایی که انسانها نسبت به هم دارند.
زمانی که قصد داشتیم فیلم نرگس مست را بسازیم همه میگفتند که میخواهیم درباره مشکلات و بدبختیها فیلم بسازیم اما گفتیم که میخواهیم درباره مفاخر فرهنگی فیلم بسازیم که نسل جوان ما بدانند عارف قزوینی و فرخی یزدی کیست، بنابراین با این موافقم که در جشنوارهها باید فیلمهایی که مفاخر فرهنگی ما را به دنیا نشان میدهند، شرکت کنند. در جشنواره جهانی فیلم فجر نیز فیلم «من و دبورا»ی مرحوم آقای دری که درباره تروریسم جهانی است اکران شد (البته این فیلم در بخش اصلی نبود و تنها بهعنوان یک تکاکران نمایش داده شد) اما اینکه فیلمهایی هست که درباره فرهنگ ایران است و مدیران جشنوارههای ما نمایش ندادهاند، بحث دیگری است که نمیتوانم درباره آن قضاوت کنم چون اشراف کامل به آن ندارم، بنابراین کلام من این است که باید در سیاستگذاری جشنوارهها انتخاب و اهمیت فیلمهای فرهنگی پررنگتر باشد و در ضمن نباید نگاه سیاستزده در جشنواره حاکم باشد.
فیلمساز ما میخواهد فیلم فرهنگی بسازد اما ارگانها آن را پروپاگاندایی میخواهند
* البته ما مشکل بزرگتری داریم و این است که سینمای کشور ما چندان فیلم فرهنگی تولید نمیکند که بخواهد در جشنوارههای داخلی و خارجی اکرانش کند، علت کمبود ما در این زمینه چیست؟
درباره اینکه چرا فیلم فرهنگی ساخته نمیشود، باید گفت که عموماً نهادها میخواهند آن را پروپاگاندا کنند. خود من برای ساخت مستندی درباره یکی از شخصیتهای علمی و فقهی سراغ جایی رفتم تا کمک مالی بگیرم اما سؤالی از من کردند که نشاندهنده نگاه سیاستزده آنان بود و مایه تعجب من شد، گفتم که او چندین جلد درباره اهلبیت(ع) مسند نوشته است و یکی از علمای صاحب کتاب و تألیف است که همطراز شهید مطهری و مرحوم آقای مهدوی کنی است. اینکه رابطه او با شخصیتهای نظام چگونه بوده است برای ساخت این مستند چه اهمیتی دارد؟
برای همین حرفم این است که برخوردهای سیاسی سم مهلک کار فرهنگی است. بگذاریم که فیلمساز کار خودش را بسازد اگر هم جایی خط قرمزها را رد میکرد به او تذکر بدهیم ولی نباید اصرار کنیم که همه تابع ما بشوند. اگر این نگاه برداشته شود حمایت اقتصادی هم صورت بگیرد فیلمهای فرهنگی متعددی روانه چرخه تولید خواهد شد. فیلمهای فرهنگی و آنهایی که درباره مفاخر فرهنگی ماست باید مستند باشد اگر این شرط رعایت شود و در ضمن نگاههای موجود درباره زندگی آنان در فیلم بیان شود، باتوجه به اینکه محوریت فیلمها شخصیتهای ملی هستند، دیده خواهند شد.
کارگردان لارنس عربستان حاکمیتی اما هنرمندانه فیلمش را ساخته است
* اینجا سؤالی ایجاد میشود؛ فرض من این است که سخن شما درست است، اما چرا در سینمای کشورهای دیگر فیلمهای فراوانی که کاملاً در خدمت سیاست و حاکمیت است و حتی پروپاگاندای محض است ساخته میشود و حتی در جشنوارههای مطرح سینمایی نیز جایزه برنده میشود؟!
آنجا هم میگذارند که فیلمساز با زبان خودش فیلم را بسازد، بهعنوان مثال یکی از فیلمسازان معروف سینمای سیاسی شخصیتی است بهعنوان «دیوید لین» که اگر فیلمهای او را ببینید آثارش تابع کامل سیاستهای انگلیس است اما فیلمساز محبوب جهان است، بهعنوان مثال فیلم «لارنس عربستان» او در برخی از کشورهای عربی ممنوع بود چراکه درباره تجزیهطلبی و تقسیم عربستان به کشورهای کوچکتر بود اما چون فیلم خوشساختی است که شعار نمیدهد و بهصورت زیرپوستی پیامش را میدهد بهعنوان یک فیلمساز جهانی شناخته شده است، حتی فیلمهای عادی دارد مانند «انتخاب آقای هابسون» که داستان سرمایهدار و صاحب کارخانه کفشسازی است که عاشق کارگر کفشسازی میشود و میخواهد با او ازدواج کند. وقتی تحقیق میکنید متوجه میشوید که زمانی که دو حزب کارگر و محافظهکار انگلیس میخواستند با یکدیگر وحدت حاصل کنند این فیلم ساخته شده است، یعنی نمایش سیاست در یک فیلم سینمایی!
فیلم لارنس عربستان؛ یک فیلم کاملاً حاکمیتی و ایدئولوژیک که برنده 7 اسکار شد!
پس میتوان فیلمی بر اساس نگاه حاکمیت فیلم ساخت اما بهشرطی که فیلمساز بلد باشد شعارها را بهخوبی بیان کند نه اینکه رگ گردنها بیرون بزند و فقط شعار بدهد. باید فیلمساز قصه خودش را تعریف کند، قصهای که واقعگرا است و میتوان آن را باور کرد. اگر آقای کیمیایی میخواهد درباره انقلاب فیلم بسازد باید از نگاه خودش بسازد نه از نگاه فرمایشی من.
فیلمهای فرهنگی و تاریخی باید مستند و آگاهانه باشد
* اما در این میان یک اتفاق دیگری هم رخ داده است که مطابق نگاه شماست اما در نهایت نتیجه مطلوبی که به آن اشاره نمیکنید رخ نداده است، اینکه دست فیلمساز را باز گذاشتهاند تا مطابق میل و سلیقه خودش فیلم بسازد از سویی به او سرمایه هم دادهاند اما فیلمی ساخته است که در گیشه ورشکسته شده و آنقدر ضعیف بوده که کمترین مخاطب را در فیلمهای زمان خود داشته است، بهعنوان مثال فیلم تختی ساخته آقای توکلی فروش بسیار پایینی داشت و نتوانست نظر مردم را جلب کند با اینکه درباره یکی از مهمترین شخصیتهای ورزشی و ملی معاصر است.
راه چاره این است که باید در مقابل فیلمی که مستند نیست و دروغ است ایستاد در غیر این صورت اگر فیلمها با سلایق متفاوت و متعدد ساخته شوند نیز متضاد با حقیقت و حاکمیت در نخواهد آمد. باید فیلمساز آزاد باشد اما آزادی هوشمندانه نه آزادی که درِ آن ولنگ و باز باشد و هرکس هرجور که دلش خواست درباره مفاخر فیلم بسازد، بلکه مستند و از سر آگاهی باشد. باید ناظران کیفی و هنری و محتوایی وجود داشته باشند که نسبت به بهبود وضعیت فیلم هشدار دهند، در این صورت مطمئن باشید که اتفاقات خوبی رقم خواهد خورد.
زمانی که فیلم مادر علی حاتمی ساخته شد کلی فحش خوردیم که چرا این فیلم را حمایت کردیم اما الآن همه میگویند که یکی از بهترین فیلمهای فرهنگی ما «مادر» است. آیا این فیلم حرف سیاسی زده یا کاری به انقلاب داشته است؟ خیر اما مادری را نشان داده است که گویای وطن است، بچههایی با سلایق و اشکال مختلف که نماینده طیفهای گوناگون جامعهاند؛ یکی لات و یکی روشنفکر است و...، خب، علی حاتمی درباره کشور و فرهنگش اینگونه حرف میزند و حتی میتوان گفت که هنوز که هنوز است جزو فیلمهای معناگرا است چون مادر فیلم کسی است که گویا مرگش را بهچشم خود دیده است.
برای همین باید گذاشت که هرکس فیلم خودش را با سلیقه و علاقه خودش بسازد و البته باید میان دو عرصه سیاست و هنر نیز تعامل ایجاد بشود.
انتهای پیام/+