خاطرات شهدا|چطور دخترم را در آغوش بگیرم؟
روایت صدیقه صارمی، رزمنده دفاع مقدس، مربی نهضت سواد آموزی و مربی پرورشی دههی ۶۰ تبریز را بخوانید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «روزبهروز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکتهیابی و نکتهسنجی زندگی شهدا در جامعهی ما رواج پیدا کند.»، این جمله کوتاه برشی از فرمایشات مقام معظم رهبری در 27 بهمن ماه سال 1393 در خصوص اهمیت نام و یاد شهدا است.
خبرگزاری تسنیم در نظر دارد هر روز خاطرهای از سبک زندگی، سیرۀ اخلاقی شهدا و روزهای سخت دفاع مقدس را منتشر کند.
یک روز در بیمارستان صدای نالهی رزمندهای توجهم را جلب کرد. دو سه تا اتاق را که سر زدم بالاخره منشأ صدا را پیدا کردم. صدای ناله گروهبان جوانی بود. فکر کردم تازه به هوش آمده و از درد مینالد. پروندهاش را خواندم، از نیروهای تیپ 77 ارومیه بود.
چند ساعتی از عملش میگذشت. به زبان ترکی در گوشش گفتم اگر آب میخواهی بدهم، اگر دردت خیلی زیاد است مسکن بزنم؟
پرستار بخش گفت: نیم ساعت پیش ایبوپروفن زدیم.
نشستم نزدیک تختش و شروع کردم به صحبت تا آرام شود. ملافه را کشیده بود روی صورتش و کنار نمیزد.
از زیر ملافه گفت: خانم پرستار، من یک دختر دو ساله دارم. هر وقت از ماموریت برمیگشتم میدوید جلو، دستم رو باز میکردم تا بیاید بغلم.
اینها را گفت و هق هق گریه کرد. بعد دستهایش را از زیر ملافه بیرون آورد. نارنجک در دستش منفجر شده بود و هر دو دستش از مچ قطع شده بود.
گفت: حالا با این دستها چطور دخترم را در آغوش خواهم گرفت؟
به زور خودم را از اتاق کشیدم بیرون. دلم میسوخت و نتوانستم جلوی گریهام را بگیرم.
منبع: کتاب دختر تبریز
انتهای پیام/