زنگ خطر در مدارس؛ دانشآموزان ایرانی به زبان فارسی «تسلط» ندارند+ آمار
نتایج یک تحقیق در هفت استان کشور نشان میدهد دستیابی به کمترین سطح تسلط در مهارتهای زبانی برای دانشآموزان ممکن نشده و سیاستهای آموزش زبان فارسی در مدارس با موفقیت همراه نبوده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در حالی که گسترش و تقویت هر زبانی در دنیای امروز، یک پیشرفت برای صاحبان و گویشوران آن زبان محسوب میشود، دایره تسلط بر زبان فارسی در میان نسل جدید و جوان این زبان رفتهرفته کم و کمتر میشود.
آموزش زبان فارسی به کودکان در ایران همواره با کاستیها و اشکالاتی همراه بوده است. از یک سو معلمان انس گرفته با روشهای سنتی در سیستم آموزشی حضور دارند و از سوی دیگر، خانوادههایی هستند که درک صحیحی از زبان رسمی و آموزش آن به کودکان خود ندارند. در حالی که در اکثر خانوادهها، به خصوص در شهرهای بزرگ، رقابت بر سر یادگیری زبان دوم و سوم توسط کودکشان است، کمترین توجه به زبان فارسی میشود؛ گویی این روزها زبان فارسی هم در میان بیگانگان غریب است و هم در میان خویشان و آشنایانش.
بسیاری از خانوادهها با سرسری انگاشتن آموزش زبان فارسی، آن را تنها وظیفه مدرسه دانسته و حتی در پارهای از مواقع این امر را ضروری نمیدانند و معتقدند که زبان فارسی آموختنی نیست و کودک به خودی خود آن را فرامیگیرد. از سوی دیگر، استمرار روشهای سنتی و تکمهارتی و انس تعدادی از معلمان به این روشها و همچنین توجه و تمرکز برخی از مدیران مدارس بر بیشترین تعداد قبولیها به منظور حفظ تراز مدارس در هر دوره تحصیلی سبب شده است تا تعداد قابل توجهی از دانشآموزان فارغالتحصیل از مقطع متوسطه تسلط کافی و مورد انتظار به زبان و ادبیات فارسی را نداشته باشند؛ این در حالی است که آنها در آستانه ورود به مرحله بعدی آموزش، یعنی دانشگاهها هستند و این امر برای استاد و دانشجو و ایجاد تفاهم و تفهیم بین آنها مشکلاتی را ایجاد میکند.
مریم دانشگر، مدیر بخش آموزش زبان و ادبیات فارسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در جدیدترین یادداشت خود که در شماره 82 خبرنامه این گروه منتشر شده، نتایج یک تحقیق را مورد ارزیابی قرار داده است. در این پژوهش که برای تحلیل وضعیت مهارتهای زبانی و ادبی بروندادهای نظام متوسطه کشور، شامل دانشآموختگان پایه دوازدهم انجام شده است، چهار مهارت زبانی در میان دانشآموزان این پایه از مدارس دولتی و غیر دولتی مورد بررسی قرار گرفته است.
دانشگر در بخشی از این یادداشت مینویسد: بر اساس پرسشهای پژوهش مهارتهای خواندن، نوشتن، شنیدن و سخن گفتن دانشآموختگان و تأثیر متغیر جنس و رشته از طریق نمونهگیری هدفمند در هفت مرکز استان شامل آذربایجان شرقی، کردستان، کهگیلویه و بویر احمد، مازندران، فارس، یزد و مرکزی در سال تحصیلی 97-96 با نمونه آماری 282 پسر و 327 دختر در سه رشته تحصیلی انسانی، تجربی، ریاضی بررسی شده است.
خواندن؛ پاشنه آشیل دانشآموزان ایرانی
او در ادامه با اشاره به تحقیقات صورت گرفته با تأکید بر اینکه یافتههای پژوهش نشان میدهد دانشآموختگان در هیچ یک از مهارتها به امتیاز سطح تسلط در مهارتهای زبانی دست نیافتهاند، میگوید: با این حال دست کم در سه مهارت نوشتن، شنیدن و سخن گفتن موفق به دریافت امتیاز کمینه و عبور از سطح ناتوانی شدهاند. همچنین دختران در تمامی مهارتهای چهارگانه امتیاز بالاتری کسب کردهاند و تفاوت امتیاز آنان با گروه پسران معنادار بوده است. از نظر رشتههای تحصیلی، در رشته انسانی بیشترین امتیاز مربوط به مهارت سخن گفتن و با فاصلهای اندک، مهارت نوشتن بوده است. در رشتههای تجربی و ریاضی بیشترین امتیاز به مهارت نوشتن تعلق یافته است. اختلاف نتایج در مهارتهای خواندن و نوشتن برای رشتههای انسانی در مقایسه با رشتههای تجربی و ریاضی معنادار بوده است. در حالی که بیشترین توجه ساختار آموزشی بر مهارت خواندن است، نتایج حاصل نشان میدهد که در تمامی رشتههای تحصیلی پایینترین امتیاز مربوط به مهارت خواندن بوده است. واکاوی نتایج ارزشیابی بیانگر آن است که دستیابی، حتی، به کمترین سطح تسلط در مهارتهای زبانی و ادبی برای دانشآموختگان ممکن نشده و سیاستهای آموزش زبان و ادبیات فارسی در مدارس با موفقیت همراه نبوده است.
این پژوهشگر حوزه آموزش زبان با توجه به نتایج تحقیقات مینویسد: جدول بالا نشان میدهد دانشآموختگان در هیچ یک از مهارتها به امتیاز لازم برای دستیابی به سطح تسلط بر مهارتهای زبانی دست نیافتهاند؛ با این حال دست کم در سه مهارت نوشتن، شنیدن و سخن گفتن موفق به دریافت امتیاز کمینه و عبور از سطح ناتوانی شدهاند. همچنین مقایسهها نشان میدهد بهترین نتیجه به مهارت نوشتن و ضعیفترین نتیجه به مهارت خواندن تعلق یافته است. مقایسه این نتایج با مطالعات مشابه شهر تهران تفاوتی را در ترتیب مهارتها نشان میدهد: ترتیب نتایج تهران «سخن گفتن، شنیدن، نوشتن، خواندن» بوده اما نتایج کشوری به «نوشتن، سخن گفتن، شنیدن، خواندن» تغییر یافته است. وجه اشتراک این دو ارزشیابی از نظر مهارتها این است که همچنان جایگاه مهارت خواندن به عنوان ضعیفترین مهارت حفظ شده است. یعنی در سراسر کشور مهارت خواندن دچار ضعف است و با توجه به مطالعات پرلز باید گفت این ضعف از پایه شروع شده و تا پایان تحصیل ادامه یافته است.
دختران یا پسران؟
دختران در تمامی مهارتهای چهارگانه امتیاز بالاتری کسب کردهاند و تفاوت امتیاز آنها با گروه پسران معنادار بوده است. در مقایسه، ضعیفترین امتیاز در هر دو گروه دختران و پسران متعلق به مهارت خواندن بوده است. میانگین مخههارت خواندن دانشآموختگان پسر 21.451(46.63 از صد) بوده که نمایانگر ناتوانی کلی و تسلط نیافتن بر مهارت خواندن است. این میانگین برای دختران 23.932(52.03 از صد) است. هرچند دختران از وضعیت بهتری نسبت به پسران برخوردا بودهاند اما فقط توانستهاند کمینه نمره قبولی (10 از 20) برای عبور از مرز بیسوادی را دریافت کنند و آنان نیز به حد تسلط بر مهارت خواندن نرسیدهاند.
کدام رشتههای تحصیلی بیشترین تسلط را بر زبان فارسی دارند؟
از نظر رشتههای تحصیلی، گروه تجربی در بهترین وضعیت و با فاصله اندکی رشته ریاضی قرار گرفته است. گروه علوم انسانی با فاصله نسبتاً زیادی از این دو قرار دارد و در تمامی مهارتها ضعیفتر از سایر رشتهها عمل کرده است. رشته انسانی در تمامی مهارتها ضعیفتر از سایر رشتهها عمل کرده است و چون در تمام شاخههای علوم انسانی توانش زبانی مهمترین ابزار بحث، تحلیل و ارائه نظر است، ضعف دانشآموختگان علوم انسانی را در مهارتهای زبانی باید جدی گرفت.
به نظر میرسد نخستین جایی که باید به عنوان نقطه ضعف رشته انسانی مورد توجه قرار داد، ورودی است. جایی که دانشآموزان پایه دهم، در ساختار فعلی آموزشی، انتخاب رشته میکنند و با انتخاب یکی از رشتههای تحصیلی انسانی، تجربی یا ریاضی به مدت سه سال خود را برای ورود به دانشگاه آماده میکنند. سالهای متمادی است که گروه علوم انسانی به جایگاهی برای وورد به جمعیت سر ریز دو رشته تجربی و ریاضی تبدیل شده است. به جز درصدی معدود، عوم ورودیهای انسانی از سر اجبار وارد شدهاند و به همین دلیل فاقد شور و اشتیاق لازم برای پیشرفت و تحصیلاند. یکی از راهحلهای این مشکل تشویق دانشآموزان در پایه دوره متوسطه اول به انتخاب رشتههای مهارتی در گروههای کار و دانش و فنی و حرفهای است.
در جهانی که کشورهای توسعه یافته تلاش دارند تا با حفظ هویت ملی و فرهنگ خود، زمینه پیشرفت آینده را فراهم سازند، در خانوادهها یا برخی مدارس، عامل پیشرفت چیز دیگری عنوان میشود. از سوی دیگر، نباید ناکارآمدی کتابهای درسی برای دانشآموزان امروز را از یاد برد. در زمانهای که عمده دانشآموزان با تکنولوژی روز مرتبط و آشنایند، کتابهای درسی به خصوص کتابهای درسی فارسی با ضعفهای جدی همراهاند. از سوی دیگر، تمرکز ساختار آموزشی در کشور، به خصوص در پایههای یازدهم و دوازدهم، بر موفقیت در کنکور سبب شده تا دانشآموزان بیش از آنکه درصدد ارتقای مهارتهای زبانی باشند، به دنبال نتیجه بهتر با زدن تست بیشتر در آزمونهای کنکور هستند. هرچند نمیتوان نتایج این تحقیق را به تمامی دانشآموزان و مدارس در کشور تعمیم داد، اما همگی بر این قول موافقیم که مشت نمونه خروار است.
انتهای پیام/