هویت زن در اسلام و غرب ۳/حقوق زن در اسلام بر اساس غایات غربی ارزیابی نمی‌شود

شخصیت و حقوق زن در اسلام، بر اساس غایات و شاخص‌های غربی ارزیابی نمی‌شود لکن بر اساس قرائتی ویژه از رویکرد غایت‌گرایانه قابل دفاع است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شناخت شخصیت زن از دیدگاه اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، این مسئله به‌ویژه در عصر حاضر که انبوهی از مسائل و شبهات در موضوع منزلت و حقوق زن در اسلام و در ضمن مقایسه با غرب ایجاد شده است، اهمیت مضاعفی پیدا کرده است.

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا کدخدایی، پژوهشگر حوزه مطالعات زنان، در سلسله مقالاتی که آن را در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است، ضمن طرح مسئله هویت زن از منظر اسلامی و تفاوت آن با جهان‌نگری غربیان، به ارائه راهکارهایی در زمینه شیوه مواجهه اصولی با مسائل مجموعه ناهمگون، شبهه‌ساز و مختل‌کننده شناخت در جامعه پرداخته است که قسمت سوم آن را در زیر می‌خوانیم:

رهیافت نظری

اتخاذ رهیافت نظری، برای محقق و مخاطب مشخص می‌کند که یک موضوع یا پدیده را چگونه ببیند، توصیف کند و سرانجام تبیین نماید به‌گونه‌ای که انسجام مطالب حفظ شود و امکان داوری و ارزیابی فراهم گردد. توصیف وضعیت حقوق زنان در اسلام باید به‌گونه‌ای باشد تا امکان داوری در مورد شباهت‌ها و تفاوت‌های حقوق زن و مرد در اسلام و داوری در مورد تفاوت‌های نظام حقوق زن در اسلام و غرب امکان‌پذیر باشد. ارزیابی و داوری در مورد این تفاوت‌ها و حکم به مطلوبیت یا عدم مطلوبیت تفاوت‌ها، تعیین مصداق ستم‌گری، تبعیض، فراتری یا فروتری، کارآمدی یا ناکارآمدی در این حوزه‌ها از جنس مباحث ارزشی است. داوری در مباحث ارزشی نیز نیازمند خط‌کشی است که معیار ارزیابی قرار گیرد.

ارزش‌شناسی و فلسفه ارزش‌؛ اخلاق هنجاری، اخلاق تحلیلی و فلسفه اخلاق1 و فلسفه حقوق2 علومی هستند که داعیه‌دار تبیین و توجیه این معیار‌ها هستند. دورکین3 اعتقاد داشت، همه مباحث و نظریه‌های سیاسی و حقوقی را می‌توان بر طبق سه رهیافت غایت‌نگر(Teleologism)، وظیفه‌گرا (Deontalogism) و مبتنی برحق‌ها (Rights-based ethics) طبقه‌بندی کرده و توضیح داد.4ماکی5 نیز اعتقاد داشت، همه مباحثی که ماهیتی ارزشی دارند شامل این طبقه‌بندی می‌شود.6

غایت‌گروی مشهورترین، رایج‌ترین و با نفوذترین رهیافتی است که به وسیله مکاتب گوناگون بشری و الهی مورد استفاده قرار می‌گیرد. از این رو شایسته است اساس نظری برای بررسی هویت زن در اسلام و غرب قرار گیرد تا امکان مقایسه و تطبیق و سرانجام داوری ارزشی بین حقوق زن و مرد و بین نظام حقوق زن در اسلام و غرب فراهم آید. 7

 غایت‌گروی، دیدگاه عامی است که خاستگاه همه ارزش‌ها و مفاهیم ارزشی مثل حق(داشتن) و معیار شناسایی و تمیز آن را دائر مدار غایت می‌داند.8 ارزش یعنی آنچه برای رسیدن به هدف مطلوبیت دارد. حق یعنی امتیازی که برای رسیدن به هدف ضرورت دارد. 9 در رویکرد غایت‌نگر، مفاهیمی مثل خوب، بد، ارزش، ضد ارزش، حق، تکلیف، بایستگی، شایستگی، فراتری و فروتری، ظلم، عدل و هر مفهومی که بار ارزشی داشته باشد با توجه به غایت، تعریف و شناسایی می‌شود.

البته غایت‌گرایان درباره مصداق غایت، دیدگاه‌های مختلفی دارند. تعدد دیدگاه‌ها در این زمینه موجب تکثر در نظریه‌های غایت‌گرایانه است. سودگرایی، قدرت‌گروی، لذت‌گرایی و سعادت‌گرایی مهمترین نظریه‌های مطرح در این حوزه است که خود مقسم نظریه‌های دیگری نیز هستند. اما فی‌الجمله همه این مکاتب در یک فرمول برای استنباط مفاهیم ارزشی اشتراک دارند؛ «حق، محصول رابطه انسان و غایت است».10در این رویکرد توجه به نظام تکوین و جایگاه انسان در این نظام و استعدادهای تکوینی  او از یک‌سو و  اهداف تبعی و نهایی از سوی دیگر مبنا و معیار اصلی تبیین و توجیه گزاره‌های ارزشی و حقوقی است. با ترسیم غایت و نقطه آرمانی، نقطه تعادل نیز مشخص می‌شود و ابزار سنجش، ارزیابی و مقایسه نیز ایجاد می‌گردد.

به‌عنوان نمونه، به دو گزارشی که در موضوع شکاف جنسیتی و شاخص توسعه بین‌المللی مطرح نمودیم (قسمت اول) توجه کنید؛ بنابر این دو گزارش هر کدام از اندیشمندان غرب‌گرا و اسلام‌گرا، با پایه‌ریزی نظام معرفتی و ارزشی، معیار و دستگاه سنجشی را ارائه می‌دهند و جوامع و مکاتب را با همان نظام معرفتی و ابزار سنجش، محک زده و به عدم مشروعیت و ناکارآمدی متهم می‌کنند. جای این پرسش وجود دارد؛ این دستگاه سنجش و ارزیابی چیست و بر اساس چه معیار و استدلالی اعتبار می‌یابد؟

بر اساس دیدگاه غایت‌نگر، معیار ارزش‌گذاری و داوری در مورد تفاوت‌ها، تشابه‌ها، حقوق، تکالیف و تعیین مصداق ظلم و تبعیض، با ترسیم وضعیت آرمانی و هدف نهایی و مقایسه موقعیت با نقطه هدف قابل ارزیابی است. به‌عنوان مثال اگر در یک نظام «لیبرال سرمایه‌داری» همان‌گونه که از اسمش پیداست، ثروت، قدرت و آزادی‌های سکولار، هدف نهایی قلمداد شود، چه بسا زناشویی و تشکیل خانواده شرعی یا نقش مادری و همسری نه تنها شاخص مثبتی نباشد بلکه در برخی شرایط ضد ارزش، لعن و نفرین تلقی می‌شود.11

به دلیل اینکه این نقش‌ها و شرایط، زنان را در نقش مادری و مراقبت اسیر می‌نماید و مانع رسیدن به منابع قدرت و ثروت می‌گردد و آزادی‌های لیبرالیستی را محدود می‌کند. آمار بالای طلاق، همباشی و فرزندان نامشروع، از جهت شاخص‌های بین‌المللی توسعه، نکته نگران کننده‌ای نیست بلکه واقعیت و هزینه‌ای است که در مسیر رسیدن به هدف نهایی (رسیدن به منابع ثروت و قدرت) باید پرداخت شود. بر اساس این مبنا حتی اگر کشوری مثل سوئد، دانمارک و هلند رکورددار فرزندان نامشروع، بیشترین آمار طلاق، بیشترین آمار هم‌باشی و رابطه نامشروع باشد، ولی چون شاخص ارزش‌گذاری بر اساس معیار مجمع جهانی اقتصاد و شاخص‌های توسعه انسانی را داراست، در شمار بهترین کشورهای توسعه یافته و مترقی قلمداد می‌شود که به بهترین وجه حقوق زنان را احقاق کرده و شکاف جنسیتی را از میان برداشته‌اند. شایسته است این کشورها، الگوی کشور‌های عقب افتاده یا در حال توسعه، مثل جمهوری اسلامی ایران باشد!

«شخصیت و حقوق زن در اسلام»، اگر چه بر اساس غایات و شاخص‌های غربی ارزیابی نمی‌شود لکن بر اساس قرائتی ویژه از رویکرد غایت گرایانه قابل دفاع است. در این رویکرد موقعیت «انسان» در ارتباط بین «مبدا» و «هدف» ابزار مناسب برای ارزیابی نظام شخصیت و حقوق زن در اسلام را ارائه می‌کند. در این مدل بایستی در درجه اول هویت و استعدادهای ذاتی هر کدام از زن و مرد دقیقا بررسی شود، متناسب با هویت تکوینی آنها پایگاه و منزلت فردی و اجتماعی آنها تعریف شده و هماهنگ با شان و منزلت آنها و متناسب با اهداف تبعی و نهایی، حقوق و تکالیف عادلانه وضع و به رسمیت شناخته شود. اگر تفاوتی در حقوق و تکالیف باشد، فقط در صورتی عادلانه خواهد بود که مبتنی و متناسب با تفاوت‌های تکوینی و ارزشی و در مسیر هدف نهایی باشد.

رهیافت روشی

دفاع از گزاره‌های دینی به روش الهیاتی، عقلی و تجربی و هم در بستر تاریخی امکان‌پذیر است. هرکدام از این روش‌ها به لحاظ اقتضائش، مستلزم روش تحقیق خاص خود است. همان گونه که «لایدر»12 تاکید می‌کند محصور و محدود کردن نظریه‌ها در به کارگیری روش‌های خاص نادرست است. ورود به نظریه‌ها با روش‌های دیگر باعث شکل‌گیری و نضج رابطه معرفتی و تولید و پرورش دانش و مشخص شدن نقاط قوت و ضعف آن می‌شود.13 البته بایستی توجه داشت که نقش مثلا روش تجربی در بررسی یک نظریه دینی تا کجا و تا چه سطح از اعتبار و به چه هدفی است. استفاده از روش‌های تجربی و عقلی در بررسی گزاره‌های دینی، باعث ایجاد زبان مشترک فرادینی می‌شود که ارزیابی و داوری در مورد رویکرد اسلام و غرب به حقوق زنان را امکان‌پذیر می‌کند. اتخاذ هرکدام از این روش‌ها بسته به سنخ موضوع و مسئله و اهداف پژوهش دارد.

روش تحقیق با لحاظ سنخ مسئله تعیین و تحمیل می‌شود. در بررسی توصیفی وضعیت زن از نظر اسلام، مراجعه به منابع اصلی نقلی (قرآن و سنت) ضرورت دارد. برای استفاده از این دو منبع بایستی انتساب و وضوح دلالت مطالب اثبات شود. از این رو روش اجتهادی و تحلیل محتوای متون در مسائلی که سنخ توصیفی دارد، اجتناب ناپذیر است. روش اجتهادی در دو قلمرو سند و دلالت جریان دارد. مقتضای روش اجتهادی در مورد وضعیت حقوقی زنان در اسلام، اندکی متفاوت با وضعیت هستی‌شناختی و حتی ارزش‌شناختی است. برخی از این تفاوت‌ها را، تحت عنوان اصول روشی در ضمن مباحث اشاره خواهیم کرد. اصول روشی بخش از فرایند پاسخ‌گویی به شبهات هویت زن در اسلام است.

به‌کارگیری روش اجتهادی خصوصا در توصیف وضعیت حقوقی زنان در اسلام، الزاما متضمن کار جدیدی نیست. استفاده از منابع غنی فقها و مراجعه به فتاوای مشهور فقهی در این راستا بسیار راهگشاست. البته توجه به این نکته ضروری است که بعد از مراجعه به فتاوای فقهی، توجه اجمالی به ادله فتوا ضرورت دارد. چه بسا بسیاری از فتاوای مشهور فقهی مستند به ادله حاکم بر ظن یا شک باشند که در این صورت توصیف مبتنی بر آن نیز در حد شک و ظن خواهد بود.

در بررسی تبیینی با توجه به اهداف پژوهش، روش عقلی و تجربی اجتناب‌ناپذیر و تکیه‌گاه اصلی بررسی چرایی «حقوق زن در اسلام» است. همان‌گونه که علامه طباطبایی گوشزد می‌کند، هدف ما از روش عقلی و تجربی، اثبات تجربی گزاره‌های تشریعی مرتبط با زن نیست بلکه دفاع عقلی و تجربی از کارآمدی و عادلانه بودن و به گونه تلویحی نظام‌مند بودن احکام و مقررات فردی، خانوادگی و اجتماعی زن در نگره اسلامی است. ایشان در اولین عبارت خود بعد از شروع بحث «زن در اسلام»، با اشاره به اصل توحید و خدا محوری، مرز بین اندیشه ناب حقوق اسلامی که مبتنی بر کشف اراده خدا و حجت‌یابی است و اندیشه پوزیتویسمی که مبتنی بر عقل و تجارب بشری است را یادآوری نموده و تاکید می‌کند، ارائه بحث بر اساس روش تجربی رویکردی پسینی و در جهت دفاع عقلانی از نظام تشریعی اسلام است:

اسلام بر خلاف سایر قوانین که بنیادی تجربی دارند قوانین خویش را بر تجربه بنیان ننهاده است، ولی چه بسا قضاوت عقلانی درباره قوانین اسلام به تامل در احکام و قوانین و رسوم موجود میان ملت‌های حاضر و گذشتگان نیازمند باشد تا مجال برای جستجوی سعادت انسانی در لابه‌لای مذاهب و مسالک ایشان گشوده شود و بتوان به ارزیابی قوانین اسلامی و غیر اسلامی نسبت به نتیجه حاصل پرداخت. تا با این معیار بتوانیم جایگاه و ارزش هر کدام از نظام‌های اسلامی و غیر اسلامی را به داوری بنشینیم.14

 بر این اساس اگر در پاسخ‌گویی به شبهات حقوق زن، سعی می‌کنیم آن را بر اساس مصالح و مفاسد نفس‌الامری یا اقتضائات فطرت یا طبیعت هستی یا تجارب جامعه بشری یا علوم و دستاوردهای تجربی، توضیح دهیم این بدان معنا نیست که حقوق و احکام شرعی برخاسته از این خاستگاه‌هاست یا روش استنباط گزاره‌های حقوق زنان در اسلام، بربنیادهای تجربی بناشده است. خاستگاه حقوق و تکالیف و احکام تشریعی در نگره اسلام، منحصر در اراده تشریعی خداوند است 15و روش کشف اراده الهی نیز صرفا روش فقهی و فقاهتی است نه روش تجربی و تاریخی یا فلسفی و عقلی.

رهیافت مفهومی

بر اساس رهیافت نظری و روشی که اتخاذ نمودیم، توصیف و تبیین حقوق زن در اسلام در بستر «نظام هویت، منزلت و حقوق زن در اسلام» امکان پذیر است. شایسته است قبل از ورود تفصیلی به موضوع، به تبیین اجمالی مفاهیم بنیادین موضوع بپردازیم. نظام، هویت، منزلت و حقوق، واژگان کلیدی موضوع است.

حقوق: واژه حقوق از منشا حق حداقل دارای سه کاربرد رایج، متفاوت و به شدت غلط‌انداز است و توجه به تمایز آن‌ها مهم و ضروری است.

الف. حقوق معادل (Law): حقوق در این کاربرد؛ مجموعه باید‌ها و نبایدهایی است که افراد یک جامعه ملزم به رعایت آن می‌باشند و از ضمانت اجرایی حکومتی برخوردار است. مجموع این باید‌ها و نباید‌ها و نظام حاکم بر آن و سیر تحولات این نظام‌ها، گرایشی به نام علم حقوق را تشکیل می دهد. این اصطلاح از حقوق گاهی با آنچه قانون یا مقررات قانونی نامیده می‌شود خلط می‌گردد. (جعفری لنگرودی.1368، واژه حق).

ب. حقوق به معنای قانون: قانون در علم حقوق مجموعه‌ای مدون از مقررات الزام آور و دارای ضمانت اجرای حکومتی است که در کنار منابع دیگری مانند رویه قضایی، عرف، معاهدات، دکترین و... یکی از منابع حقوق به شمار می‌رود. در کشور‌هایی که حقوق مدون اساس سیستم حقوقی آنان را تشکیل می‌دهد (و در علم حقوق به کشورهای تابع سیستم رومی ژرمنی معروف هستند)، نظر به اهمیت و محوریتی که قانون در تشخیص و اجرای نظامات و مقررات الزام آور ایفا می‌نماید حقوق و قانون در ارتکاز بسیاری از مردم به معنای واحدی تلقی می‌گردد. در لغت عربی نیز لفظ قانون عمدتا به جای این معنا از حقوق به کار می‌رود. لکن همان طور که اشاره شد قانون به‌عنوان مجموعه مقرارات مدون یکی از منابع حقوق است.

ج. حقوق معادل (Rights): در این اصطلاح حقوق جمع حق است. این معنا از حقوق بسته به اختلافات عمیقی که در تبیین معنای حق وجود دارد از مفاهیم سهل و ممتنع به شمار می‌رود. آنچه می‌توان به‌عنوان یک تعریف قابل دفاع از مفهوم حق عنوان نمود، آن است که حق مفهومی اعتباری است که متضمن نوعی امتیاز و اولویت برای دارنده آن باشد. این معنا از حق ارتباط وثیقی با اصطلاح مراد در علم حقوق دارد. علم حقوق درحقیقت به منظور شناسایی، نظام‌مند کردن و اجرایی نمودن حق و استیفا حق‌ها شکل می‌گیرد. ضمن اینکه این مفهوم از حقوق (حق‌ها) در علوم مختلف عقلی خصوصا فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست، فلسفه حقوق (The philosophy of law) و فلسفه حق‌ها (The philosophy of rights) کاربرد وسیعی دارد.

اشتراک لفظی و معنوی حق و حقوق در علوم مذکور و تشابه و تمایز این مفاهیم، عرصه مغالطه آمیزی را در بحث‌های مرتبط با آن ایجاد نموده است که دقت در آن ضروری است. مباحث مربوط به حقوق زنان در هر سه مفهوم حقوق جای می‌گیرد. لکن در بحث حاضر مراد ما از حقوق زن، همان حق‌هایی است که زنان با قطع نظر از اینکه حکومت آن را به رسمیت بشناسد و با ضمانت اجرایی پشتیبانی کند یا نه، دارا هستند یا بایستی دارا باشند. از این حقوق به لحاظ خاستگاه، به حقوق اخلاقی نیز تعبیر می‌شود. منظور از آن حقوقی است که بر اساس استدلال‌ها و تبیین‌های اخلاقی تبیین و توجیه شده و مشروعیت می‌یابد به خلاف حقوق قانونی که مستلزم اراده حاکمان و ضمانت اجرای حکومتی است.

هویت: هویت در علوم مختلفی مثل فلسفه، زیست‌شناسی، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، حقوق، سیاست و ...کاربرد اصطلاحی دارد و عموما موضوع آن انسان است، مثل هویت زیست‌شناختی و ژنتیکی، هویت حقوقی، هویت سیاسی، هویت اجتماعی و ... . علاوه بر این، گاه ممکن است در ذیل یک علم مثل روان‌شناسی یا سیاست، به تبع نگاه‌های مختلف که به موضوع خود دارد انواع پرشماری از هویت تعریف شود، مثل هویت جنسی یا جنسیتی، هویت شغلی، هویت سیاسی، هویت حقوقی، هویت ملی، هویت فرهنگی، هویت دینی، و....

این تعدد استعمال و به تبع آن تکثر تعاریف هویت در علوم مختلف، ممکن است این تصور را ایجاد کند که هویت یک مشترک لفظی است. لکن با توجه به تعریف لغوی و فرایند تعاریف ارائه شده می‌توان به وجه مشترک همه آنها پی برد.

از نظر لغوی، آنچه در پاسخ چیستی یک شی (ما هو؟) عنوان می‌شود را هویت آن شی گویند. مراد از هویت در این علوم تعریف، تحدید و میزگذاری با اشاره به نقاط مشترک و تفاوت است با این تفاوت که فرایند میزگذاری در هر علم به تبع موضوع و روش آن علم متفاوت است. به‌عنوان مثال وقتی در فلسفه از هویت یک چیز بحث می‌کنیم در حقیقت در صدد هستیم اجزاء مفهومی یا ماهوی شی (جوهر یا عرض) را به گونه‌ای تعریف کنیم که نشان دهنده وجه تشابه و تمایز شی با دیگر موجودات همگن اوست. مثلا در فلسفه انسان را به حیوان ناطق تعریف می‌کنند. حیوان اشاره به وجه تشابه و ناطقیت وجه ممیز انسان از دیگر حیوانات را مشخص می‌کند.

 در روانشناسی و روان تحلیل‌گری، مفهوم هویت (Identity) با واژگانی مثل شخصیت (Personality)، خود (Self,Ego)، خود پنداره یا خود انگاره (self concept)، خود ارزیابی (Self Esteem) و امثال آن پیوند خورده است. روان تحلیل‌گری و روانشناسی به تبع مکاتب مختلفی که دارند در صدد تبیین فرایند تمایزیافتگی «خود انسانی» در فضای روانی، شناختی، رفتاری و امثال آن هستند. همان گونه که زیست‌شناسان هویت انسان را در مباحث ژنتیکی و فیزیولوژیکی و گاه عصب‌زیست‌شناختی جستجو می‌کنند. مفهوم هویت مدنظر جامعه‌شناسان و روان‌شناسان اجتماعی نیز بوده است، با این تفاوت که ایشان سعی می‌کنند مفهوم هویت را در ارتباط با پایگاه‌ها و نقش‌های اجتماعی و در فرایند تعامل با دیگر افراد جامعه تعریف و تبیین نمایند.

بنابراین برای دسترسی به هویت اولا شناخت «تشابه»‌ها و «تفاوت»‌ها ضرورت دارد. ثانیا مقتضای استنباط تفاوت‌ها و شباهت‌ها، مقایسه‌گری است. بسته به این که در ذکر تفاوت‌ها و تشابه‌ها از مفاهیم ماهوی استفاده کنیم یا از مفاهیم اعتباری و انتزاعی، و بسته به اینکه موضوع علم از علوم توصیفی باشد یا هنجاری، بار معنایی یا ارزشی متفاوتی بر «هویت» تحمیل می‌شود.

 با توجه به این نکات، مفهوم «هویت زن در اسلام» دقیق‌سازی می‌شود. اولا، منظور از هویت اگر چه ممکن است بی ارتباط با اصطلاح هویت در دیگر علوم نباشد، اما بایستی در فضای دینی معنا شود. منظور از هویت در اینجا اشاره به فرایندی است که در اسلام، زن تعریف شده و تشخّص و تمایز می‌یابد. ثانیا، فرایند تعریف و تشخّص‌یابی زن در اسلام با اشاره به تشابه‌ها و تمایزها و در ضمن مقایسه‌گری صورت می‌گیرد. اینکه اسلام طبق چه فرایندی به هویت‌سازی برای زن پرداخته است و اصالتا زن را در ضمن مقایسه با چه موجوداتی متشخص و متمایز کرده، مهم است. ثالثا هویت زن در اسلام می‌تواند ناظر بر بعد تکوینی و اعتباری، توصیفی و هنجاری باشد. رابعا، به لحاظ رهیافت ارزشی (غایت‌نگری)، هویت زن در اسلام سوگیری ارزشی دارد و می‌تواند مبنای مقایسه ارزشی قرار گیرد.

نکته: برخی اندیشمندان در تبیین مباحث از عنوان «نظام شخصیت زن» بهره‌برداری کرده‌اند. ما در این نوشتار به تبع رویکرد علامه طباطبایی به‌جای شخصیت، واژه هویت را به کار می‌گیریم. به نظر ما کاربرد واژه «هویت» جامع‌تر و رساتر است و زمینه مغالطه کمتری را ایجاد می‌کند. شخصیت به لحاظ معنای لغوی اشاره به جنبه تشخّص‌یافتگی فرد دارد، در صورتی که با شناسایی هویت، جنبه تشخّص‌یافتگی فرد نیز مدنظر قرار می‌گیرد. از طرف دیگر، با وجود اینکه استعمال واژه شخصیت در روان‌کاوی، روانشناسی و روانشناسی اجتماعی بسیار پررنگ است، کاربرد این واژه ممکن است این توهم را ایجاد کند که درصدد ارائه مباحث روانشناختی هستیم، در حالی که مراد ما در این پژوهش عام‌تر از معنایی است که در روانشناسی کاربرد دارد.

منزلت: در کاربردی که در این کتاب مدنظر است از لوازم، هویت است. بعد از اینکه هویت تکوینی یا اعتباری شخص مشخص شد، پایگاه‌ها و نقش‌هایی را در نظام هستی (در ارتباط با خالق یا دیگر مخلوقات) یا جامعه (در ارتباط با دیگر افراد جامعه) اشغال خواهد کرد که اصطلاحا به‌عنوان «منزلت» بازشناسی می‌کنیم. منزلت یک شخص علاوه بر اینکه نوعی وزن‌سنجی و داوری ارزشی را در خود نهفته دارد، مستلزم انتظارات، حقوق یا تکالیفی است که بر شخص تحمیل می‌گردد.

نظام: واژه نظام اشاره به وجود اجزاء، رابطه اجزاء و هدف دارد. در یک نظام، تمام اجزاء و عناصر از جایگاه و موقعیت خاصی برخوردارند. هویت حقیقی اجزاء یک نظام به جایگاه، ارتباط و کارکرد آنها نسبت به هدف است. غایت‌مندی و هدف‌داری مهمترین مشخصه یک نظام است. اصولا هماهنگی و انسجام درونی عناصر یک نظام در سایه هدف و غایت مشخص قابل تبیین است. تنها در این صورت است که می‌توان از هماهنگی و یکپارچگی سخن گفت و یک نظام را به داوری گذاشت. در این تحقیق تاکید داریم، کلیه معارف اسلامی از آنجا که برای تامین سعادت فرد (زن و مرد)، خانواده و جامعه در راستای حیات مادی و معنوی انسان فروفرستاده شده است در مجموع از یک نظام فراگیر برخوردار است که این نظام کلی در درون خویش مجموعه نظام‌های کوچک تری را در بر می‌گیرد.

بنابراین اولا گزاره‌های مربوط به حقوق زن خود یک نظام است و در چارچوبه نظام حقوق اسلام نظام یافته و مستلزم نگاه سیستمی است. همان گونه که گزاره‌های ارزشی و حقایق تکوینی هر کدام نظام مند است. ثانیا، نظام حقوق اسلام و به تبع آن نظام حقوق زن در اسلام در ارتباط با نظام ارزشی و نظام تکوین عمل می‌کنند. بنابراین نظام هویت، منزلت و حقوق زن روی هم رفته یک بسته نظام‌مند، مرتبط با کل نظام دین است. به دیگر سخن منظور از نظام، تصویر جامعی است که دین اسلام در ناحیه توصیف‌ها، ارزش‌ها و حقوق از وضعیت مطلوب زن ارائه می‌دهد.

 در مرحله توصیف، ویژگی‌های طبیعی و تکوینی در ابعاد مختلف جسمانی و روحی معرفی می‌گردد. در مرحله ارزش‌گذاری به جایگاه و منزلتی که محصول ویژگی‌های تکوینی و تاثیر هر یک از زن ومرد در مجموعه حیات انسانی است، اشاره می‌شود و الگوی مطلوب انتظارات اسلامی مورد بحث قرار می‌گیرد. در بخش حقوق از برخورداری‌ها - محرومیت‌ها و حقوق - تکالیفی که برای زنان و مردان در نظر گرفته شده آگاه می‌شویم، تا امکان داوری در مورد عادلانه یا ناعادلانه بودن، فراتری یا فروتری زن در نگره اسلام و دیگر مکاتب بشری آگاهی یابیم.16

ارتباط به شدت فراگیر، پیچیده، نظام‌وار و سیستمی این اجزا نقش تعیین کننده‌ای در عملکرد شایسته این نظام دارد.17وجود خلل یا نقصان در این نظام، می‌تواند به ناسازواری‌های گسترده‌ای در سطوح دیگر منجر شده و به صورتی دومینو‌وار منجر به کژکارکردی دیگر زیر سیستم‌ها و نهایتا کل سیستم شود.18

همان گونه که تبیین و توضیح گزاره‌های دینی در این ساختار امکان پذیر است، اکثر کاستی‌ها و شبهات و پرسش‌های مطرح شده در رابطه با زنان به خاطر عدم توجه به این نظام‌مندی است. بسیاری از شبهات حقوقی با توجه به استلزامات نظام هویت و منزلت زن قابل تبیین و دفاع است. البته همان گونه که علامه طباطبایی تذکر می‌دهند، نمی‌توان منکر این حقیقت شد که برخی از شبهات ناظر بر آسیب‌هایی است که در مرحله استنباط، فرهنگ سازی و تربیت، و مرحله اجرا حقوق ایجاد می‌شود. این دسته از آسیب‌ها و شبهات، نه تنها قابل انکار نیست بلکه گاه قابل دفاع نیز نیست و اصالتا موضوع تحقیق حاضر نمی‌باشد.

 ادامه دارد....

1 .The Philasophy of Ethics

2. The Philasophy of Rights
3. Durkheim
4. نوعی خاصی از قرائت فضیلت بنیان نیز می تواند به عنوان قسیم این رهیافت های سه گانه قرار گیرد. اخلاق فضیلت مدار اگر چه ریشه در تعالیم ارسطویی و کانتی دارد[4] لکن با تبیینی که مک اینتایر، اسلاو و دیگران، در دوران معاصر  از این مکتب ارائه دادند به عنوان یکی از مکاتب معاصر قرار می گیرد. بر اساس رویکرد فضیلت مدار، مفاهیم ارزشی همگی بر اساس فضیلت های بنیادین ساخت یافته، تبیین و توجیه می شود.
5. Mackie
6. پیتر جونز ص 88
7. مراجعه کنید به : محمد تقی مصباح یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، تحقیق و نگارش احمد حسین شریفی. قم . موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره. مرکز انتشارات. 1384  ص 325
8.ر.ک: ژان ون دث و الینور اسکار بروگ. چیستی ارزش. ترجمه اصغر افتخاری. فبسات. ش 13 ص 114
9.Edel, Abraham. Theory of Value "in Encyclopedia of Ethics.  Ed.Lawrence c. Becker, V.2, p.1269
10. محمد تقی مصباح یزدی. دروس فلسفه اخلاق. تهران. اطلاعات. 1375. ص 45
11. رزماری تانگ. همان ص48
12.Layder
13. تقی،آزاد ارمکی،. نظریه های جامعه شناسی،تهران، سروش، 1376. چاپ اول، ص18
14. المیزان ج2 ص261
15. المیزان همان
16. محمد رضا زیبائی نژاد و محمد تقی سبحانی، در آمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، قم. دفتر مطالعات و تحقیقات زنان. 1388. ص7
17.  المیزان ج 3 ص 97-104
18. نورمن بلیکی، پارادایم های تحقیق در علوم انسانی، ترجمه دکتر سید حمیدرضا حسنی و همکاران، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1391
19.نورمن بلیکی. طراحی پژوهش های اجتماعی . ترجمه حسن چاوشیان . تهران: نشر نی . چاپ دوم1387. ص301

انتهای پیام/