«باغتاج» قصیده؛ نگاهی به یک کتاب متفاوت در عالم شاعری

قصیده‌سرایی در زمانه ما حُکم راه رفتن بر روی طناب را دارد؛ به همین خاطر شاعر باید در این مسیر صعب مواظب باشد که در پرتگاه هایی چون تکرار و تقلید سقوط نکند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر، در یادداشتی به مناسبت چاپ مجموعه چهار جلدی اشعار محمد حسین انصاری‌نژاد توسط انجمن قلم ایران، نگاهی انداخته به سبک و شیوه شاعری او. یادداشت اسماعیلی به این شرح است:

در میان خبرهای تلخ و شیرین این روزها، خبر چاپ مجموعه اشعار چهار مجلدی دوست و برادر عزیزم، شاعر متعهد و توانمند معاصرمحمد حسین انصاری نژاد توسط انتشارات انجمن قلم ایران، حلاوتی دیگر داشت.

در آستانه چاپ و انتشار این صحیفه نفیس قصد کردم که اگر وقتی و بختی دست دهد، یادداشتی به انگیزه عرض تبریک بر این مجموعه قلمی کنم. ولی هر بار به دلیلی بخت یار نمی‌شد و کار به تأخیر می‌افتاد. هر چند دل شدۀ غریبی چون من بیشتر دوست دارد شعرهای شاعران  خوب و زلال اندیشی چون انصاری‌نژاد عزیز را در خلوت شاعرانه خود زمزمه کند و بهره ببرد، و مسئولیت خطیر قضاوت و داوری  را به اهلش وا گذارد، ولی از آنجا که « قرعۀ کار به نام من دیوانه زدند»، شانه خالی کردن از زیر بار این خدمت ناچیز را به دور از ادب دانستم  و بر آن شدم که جهت انجام وظیفه یادداشتی را در حد بضاعت خویش تقدیم کنم.

اجازه بدهید اعتراف کنم که این یادداشت تنها در حد عرض تبریک و ابراز خرسندی از انتشار مجموعه قصیده خواندنی و ماندنی «باغتاج» است، و نه چیزی بیش از این.

به دور از هر گونه تعریف و تعارف، شاعر دقیقه‌یاب و نازک‌خیالی  چون انصاری‌نژاد که از تبار شاعران روحانی است و لهجه شعرش قدسی، انصافاً در سرودن غزل و قصیده دستی توانا و طبعی روان دارد و از قدیم گفته‌اند که «حاجت مشّاطه نیست روی دلارام را».

این که در روز و روزگار ما قالب قصیده از بطن و متن ادبیات به حاشیه رانده شده دلایل فراوانی دارد که یکی از آنها ناتوانی شاعران هم روزگار ما در انطباق مضامین این قالب ادبی با خواست و ذائقه عمومی است؛ یعنی به راستی زدن حرف‌هایی «از جنس زمان» در قالب قصیده دشوار است و کار هر کسی نیست. چنان که سال‌ها پیش استاد شفیعی کدکنی با نا امیدی تمام در کتاب موسیقی شعرش نوشت: «قصیده برای همان مجال محدود شعر عرب در روزگار گذشته کافی است، اما در این زمانه دیگر نمی‌تواند ظرفیت آفاق فکری شاعران را داشته باشد».

ولی امروز قصیده‌های فاخر و ساختارمند شاعر توانمند و مستعدی چون انصاری‌نژاد خلاف این گفته را ثابت می‌کند؛ زیرا نقطه قوت قصیده‌های این عزیز که الهه قدسی شعر تمام وجودش را تسخیر کرده است، دقیقاً «روز آمد» کردن قالب قصیده و بهره‌مندی آن از زبان و ساختاری با طراوت و امروزین است که خواننده را به شوق می‌آورد و از فرو افتادن در دامچاله «ملال و کسالت» حفظ می‌کند.

 نزدیکی به طبیعت صمیمی زبان، عینی‌گرایی، جزئی‌نگری، بیان وصفی – روایی و استفاده از اِلمان‌های بومی و اقلیمی(عشق به طبیعت) از مؤلفه‌های محوری قصیده‌های انصاری‌نژاد است که لهجه قصیده‌های او را به لهجه نیمایی و فضای شعر امروز بسیار نزدیک کرده و باعث شده است که قصیده های او از ساختاری مدرن و معاصر برخوردار شوند.

قصیده‌سرایی در زمانه ما حُکم راه رفتن بر روی طناب را دارد. به همین خاطر شاعر هوشمند باید در این مسیر صعب و پر خطر خیلی خیلی مواظب باشد که در پرتگاه هایی چون «تکرار» و «تقلید» سقوط نکند و آن گاه که قصد «قصیده» می‌کند، شعری از جنس زمان بگوید. الحمدالله از جبین قصیده هایی که در مجموعه «باغتاج» فراهم آمده، پیداست که شاعر این دقیقه را دریافته و از این هوشیاری شاعرانه بهره‌مند بوده است.

با آرزوی زایندگی و بالندگی هر چه بیشتر برای این شاعر نجیب و صمیمی، حُسن ختام این نوشتار را به زمزمه ابیاتی چند از قصیده زیبای قطار اختصاص می‌دهم:

قطار وقت سحر خسته از کویر گذشت
از ایستگاه عطشناک آن مسیر گذشت

در التهاب ترن، های و هوی واگن‌ها
چه بر پرنده تنهای گرمسیر گذاشت

پگاه بود و نگاه مسافر آهسته
به شیشه‌های مه‌آلود ناگزیر گذشت

پگاه بود و مسافر به کوپه سی و یک
نگاه کرد به ابری که سر به زیر گذشت

پگاه بود و قطاری که بی درنگ به دشت
از آن مناظر رنگین دلپذیر گذشت...

انتهای پیام/

 
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط