تکرار ماجرای موسی و گوساله سامری در امت پیامبر (ص) / ارتباط حج با ولایت عترت در بیان امام باقر(ع)
قرائت آیات مربوط به موسای نبی و گوساله سامری در نماز دهه ذیالحجه چه تناسبی با این ایام دارد?
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، یکی از اعمال دهه اول ماه ذیالحجه، اقامه دو رکعت نماز ما بین نماز مغرب و عشاء است تا طبق رویات، مؤمنان به این وسیله به ثواب حج دست یابند. این نماز، دو رکعت دارد و در هر رکعت پس از قرائت حمد و سوره، آیه142 سوره اعراف خوانده میشود. در این آیه میخوانیم «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدین» یعنی «و با موسى، سى شب وعده گذاشتیم و آن را با 10 شب دیگر تمام کردیم. تا آنکه وقت معینِ پروردگارش در چهل شب به سر آمد. و موسى [هنگام رفتن به کوه طور] به برادرش هارون گفت: «در میان قوم من جانشینم باش، و [کار آنان را] اصلاح کن، و راه فسادگران را پیروى مکن.»
مهمترین موضوعی که در این آیه دیده میشود، مسأله خلافت است؛ به این صورت که موسی (ع) برادرش هارون را خلیفه خویش قرار میدهد و بعد به کوه طور میرود. رفتاری که بنیاسرائیل باید از خود بروز میدادند، اطاعت و تبعیت از دستورات هارون نبی بود، اما آنها در آخرین روزهای بازگشت موسای نبی از میقات پروردگار، با فتنهی سامری، گوسالهپرست شدند. خداوند این ماجرا را اینگونه بیان میفرماید «وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونی مِنْ بَعْدی أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنی فَلا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمین.» و چون موسى، خشمناک و اندوهگین به سوى قوم خود بازگشت، گفت «پس از من چه بد جانشینى براى من بودید! آیا بر فرمان پروردگارتان پیشى گرفتید؟ و الواح را افکند و [موى] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود کشید. [هارون] گفت «اى فرزند مادرم، این قوم، مرا ناتوان یافتند و چیزى نمانده بود که مرا بکشند؛ پس مرا دشمنشاد مکن و مرا در شمار گروه ستمکاران قرار نده.» (اعراف 150)
اما ممکن است این سؤال مطرح شود که قرائت این آیه در نماز دهه ذیالحجه چه تناسبی با این ایام دارد و در واقع ارتباط ماجرای موسای نبی، میقات ایشان و گوسالهپرستی بنیاسرائیل که ناشی از عدم اطاعت از خلیفه موسی یعنی هارون نبی بود با ایام حج و ذیالحجه در چیست؟
نکته اول اینکه خداوند یکی از خاصیتهای آیات خود را تکرارپذیر بودن آن در بستر تاریخ قرار داده است؛ با این تعریف، باید همواره منتظر رویدادهایی در آینده بود که نمونه کوچک آن در امتهای پیشین به وقوع پیوسته است، همچنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله قاعده حَذَوَ النَّعلَ بالنَّعْلِ را بیان فرمود، به این معنا که امت من، قدم در جای پای بنیاسرائیل قرار میدهند؛ یعنی همان رویدادها در امت من تکرار میشوند، همچنان که در احادیث دیگری قریب به این مضمون اشاره داشتند که تمام رویدادهای امتهای پیشین در امت من اتفاق میافتد.
از نزدیکترین رویدادهای مشابه به ماجرای موسای نبی که در بستر تاریخ رخ داد، همان ماجرای غدیر و جریان تعیین خلافت رسول الله صلی الله علیه و آله بود. طی این ماجرا، امت اسلام به سردمداری نزدیکترین صحابه، حق خلافت امیرالمؤمنین را تضییع کردند، نشان به اینکه هنگامی که به منزل آن حضرت برای بیعت اجباری هجوم آوردند و طناب بر گردن ایشان انداختند، اشاره به پاسخ هارون نبی به موسی (ع) کرده و فرمود «یَا ابْنَ أُمَ إِنَ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی» (اعراف 150) «اى فرزند مادرم، این قوم، مرا ناتوان یافتند و چیزى نمانده بود که مرا بکشند.» جالب است که همگان شنیده بودند که رسول خدا همواره خطاب به امیرالمؤمنین میفرمود «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنـّه لانَبیّ بَعدی؛ یعنی تو نسبت به من بهمنزله هارون نسبت به موسى هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.» این روایت به «حدیث منزلت» مشهور شد.
اما درباره اینکه چرا این آیه در نماز دهه اول ذیالحجه و ایام خوانده میشود، میتواند اشارهای به ماجرای حجة الوداع داشته باشد که اصل آن، به دلیل ابلاغ رسمی ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام شکل گرفت؛ همچنان که ماهیت اصلیِ این حج، دو مقصد اساسی داشت که در برگیرنده دو حکم مهم از قوانین اسلام بود و برای مردم به طور رسمی تبیین نشده بود: یکی حج و مسئله مهمتر که اساس این سفر بر آن بنا شد، اعلان خلافت و ولایت بعد از رسول خدا بود. بر این اساس، نام دیگر این حج، حجَّةُالبَلاغ است؛ زیرا آیه تبلیغ که حاکی از ابلاغ رسمیِ ولایت و خلافت امیرالمؤمنین است، در بازگشت از این سفر بر پیامبر نازل شد. خداوند در این آیه میفرماید «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین»؛ یعنی اى رسول، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر انجامش ندهی، پیامش را ابلاغ نکردهای و خدا تو را از [گزندِ] مردم نگاه مىدارد. آرى، خدا گروه کافران را هدایت نمىکند.»
نتیجه اینکه سیدمان رسول الله صلی الله علیه و آله از جانب خداوند این درس را به ما تعلیم فرمود که تمام دینیات از جمله «حج»، با مسئله ولایت پیوند وثیقی دارد بلکه همه آنها تحت ولایت عترت تکمیل میشود و معنا مییابد و عنصر حجت الهی به آنها قوام میبخشد؛ از این جهت است که امام باقر علیهالسلام در روایتی فرمود بُنِیَ الإسلامُ على خَمْسٍ: عَلى الصَّلاةِ و الزَّکاةِ و الصَّومِ و الحَجِّ و الوَلایةِ و لَمْ یُنادَ بِشَیْءٍ کَما نُودِیَ بالوَلایةِ؛ یعنی اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت؛ و بر هیچ چیز به اندازه ولایت تأکید نشده است.» (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص18) ضمن آنکه امام پنجم در روایتی دیگر تکمیل فرآیند حج به عنوان اصلیترین مانور مسلمانان در حریم الهی را در لقای امام معرفی کرده، فرمود «تَمَامُ الْحَجِ لِقَاءُ الْإِمَامِ.»
با این توصیفات در مییابیم بیان آیه مربوط به ماجرای موسی (ع) در ایام دهه ذیالحجه ابتدا تأکیدی بر مسئله تبعیت از خلافت الهی است که در امت بنیاسرائیل مورد بیمهری قرار گرفت و در امت اسلام سبب هتک حرمت خلیفه بر حق رسول الله (ص) شد. دوم اینکه گویای آن است که حج مسلمانان در پرتو خلیفه بر حق خداوند تکمیل میشود و بدون ولایت، هیچ عبادتی نزد خداوند جایگاه ندارد. بنابراین میتوان اذعان داشت همواره در امت اسلام سامریهایی رویش میکنند تا مردم را از مسیر حق دچار انحراف کنند.
سعید شیری
انتهایپیام/