"موقعیت کنونی ساترا" در طیف رفتارهای متصور در قبال نمایش خانگی، از تعامل تا تقابل
عملکرد ساترا در مدتی که به عنوان متولی شبکه نمایش خانگی فعال شده، با چالشهایی ممزوج بوده و به نظر میرسد شیوه تنظیمگری این سازمان نیازمند بازنگری است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان، ساترا یا همان سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر عهدهدار نظارت بر تولیدات شبکه نمایش خانگی شد. چندی پیش بود که قائم مقام ساترا در گفتوگویی اعلام کرد که این سازمان دیگر مجوزهای ارشاد در حوزه شبکه نمایش خانگی را به رسمیت نمیشناسد و بدین ترتیب این مسئولیت که پیشتر بر گُرده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود رسماً به ساترا واگذار شد.
اما عملکرد ساترا در طول زمان کوتاهی که این سازمان به عنوان متولی شبکه نمایش خانگی دست به کار شده، با حواشی و چالشهایی ممزوج بوده است. دامنه این حواشی این روزها بهواسطه عدم پخش قسمت هفتم سریال زخمکاری به اوج خود رسیده است. اتفاقی که ریشه در اختلاف نظر و عدم تفاهم سازندگان سریال و مسئولین ساترا دارد.
فارغ از داوری این پیشامد و اینکه در مناقشه مذکور حق با کدام یک از طرفین است، در این یادداشت کوتاه تلاش خواهیم کرد به ارزیابی و سنجش رویکرد و جنس کنشگری تنظیمگر ساترا در مواجهه با شبکه نمایش خانگی بپردازیم.
نخستین نکته در ارزیابی عملکرد ساترا آن است که اساسا از این سازمان به عنوان یک سازمان تنظیمگر انتظار میرود که عملکرد خود را مبتنی بر عقلانیت، پختگی و به دور از کنش و واکنشهای احساسی دنبال کند؛ به نظر میرسد این خصائل همان حلقههای مفقودهای است که در عملکرد این روزهای ساترا به چشم میخورد. جنس کنشگریهای این سازمان غالبا نه از جنس کنشگریهای پخته و ساختارمندِ سازمانی بلکه عمدتا از جنس کنشگریهای احساسی، مستعجل و ضربتی است. گویی کیفیت کنشگری ساترا در حوزه نمایش خانگی مانند سازمانی است که تاکنون متولی امر خطیر و بزرگی نبوده و مجالی برای ظهور و بروز نداشته است؛ اینک که پس از گذشت مدتها مسئولیت مهم و قابل توجهی به این سازمان واگذار شده، تصمیم گرفته است تا سرحد امکان، گرد و خاک و عرض اندام کند.
اینچنین است که به نظر میرسد ساترا از همین ابتدای کار، مسیر صحیحی را برای مدیریت و تولیگری در حوزه نمایش خانگی انتخاب نکرده و سبک مدیریت این سازمان در حوزه نمایش خانگی باعث شده است که سرمایه اجتماعی این سازمان در سراشیبی نزول قرار گیرد. بدیهی است که نزول سرمایه اجتماعی ساترا با تکدِّر و آلایش پنداشت افکار عمومی نسبت به این سازمان همراه شود؛ این در حالی است سازمانهای تنظیمگری از جنس ساترا که عملکرد آنها همواره در بوته نقد و قضاوت افکار عمومی قرار دارد، برای کنشگری مؤثر و موفق در حیطه کاری خود به پذیرش و همراهی افکار عمومی نیازی پیوسته و مبرم دارند.
ظاهرا ساترا مبنای آغازین و اساسی مواجهه خود با تولیدات نمایش خانگی را مبتنی بر تاکتیک سخت «تقابل» تعریف کرده است؛ در حالی که این مبنا دستکم در آغاز کار باید بر تاکتیکهای نرمی مانند «تعامل» استوار باشد. اگر بنا به هر دلیلی کاربست تاکتیکهای نرم منجر به تحقق نتایج مورد انتظار نشود، در آن صورت میتوان انتظار داشت که تاکتیکهای متفاوت دیگری در دستور کار ساترا قرار گیرد.
علیالاصول از ساترا به عنوان یک سازمان تنظیمگر انتظار میرود که انتخاب تاکتیکِ مقتضیِ مواجهه با تولیدات شبکه نمایش خانگی را از میان طیف متنوعی از تاکتیکهای تنظیمگر صورت دهد؛ بهنحوی که در یک سر طیف، تاکتیکهای نرمی مانند «تعامل» جای بگیرند و در سوی دیگر طیف، تاکتیکهای سختی از جنس «تقابل» قرار داشته باشند. در این صورت تاکتیک سختی از جنس «تقابل» در زمره آخرین تاکتیکهایی خواهد بود که در دستور کار مدیران ساترا قرار میگیرد. اکنون چنین ظرافت و هوشمندیای در عملکرد ساترا مشاهده نمیشود.
گرچه نباید از سوی دیگر ماجرا نیز غافل شد که وضعیت حاکم بر محتوای بخش عمدهای از تولیدات شبکه نمایش خانگی نیز غمانگیز و مأیوسکننده است و لزوم مدیریت و پالایش محتوا در این فضا، بایستهای لازم و کلیدی به شمار میآید. با اینوجود، شیوه و سبک صحیح مدیریت و پالایش محتوا در حوزه نمایش خانگی با سیاقی که اکنون ساترا در پیش گرفته تناسبی ندارد و بدیهی است که نمیتوان یک شبه این شبکه را از هر عیب و نقصی پالوده ساخت.
در تحلیل نهایی باید گفت که ساترا چنانچه بخواهد بهعنوان یک سازمان تنظیمگر مؤثر و مقبول، متولی حوزه شبکه نمایش خانگی باقی بماند و در این مسیر بپاید و از همه مهمتر اینکه جایگاه و کارکردش از سوی افکار عمومی به رسمیت و وجاهت شناخته شود، باید در شیوه تنظیمگری و تمشیت خود بازنگری کند. مدیران ساترا باید به این نکته به مثابه یک توصیه مهم سیاستی واقف باشند که مواجهه احساسی، مستعجل و ضربتی با کنشگران فعال در شبکه نمایش خانگی شاید در کوتاهمدت مؤثر و مُسکّن باشد اما در بلندمدت دردی را دوا نکرده و ثمرهای جز تنشآفرینی و تشدید مناقشات آتی به دنبال نخواهد داشت و چهبسا به بروز نتایج معکوس منتج شود.
انتهای پیام/