تشابه رویداد غدیر با داستان آدم و یوسف نبی (ع) / عاملی که سقیفه را رقم زد
ابلیس پس از اخراجش از پیشگاه عرش الهی به خود خداوند سوگند خورد بر سر صراط مستقیمت مینشینم و مردم را نسبت به آن اغوا میکنم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مسئلۀ غدیر یعنی تعیین ولیّ و خلیفۀ بر حق خداوند که از مجرای رسول الله صلی الله علیه و آله و در مسیر بازگشت از آخرین سفر حج موسوم به حجةالوداع انجام شد. با وجود تأکید پیامبر نسبت به سر نهادن بر اطاعت امیرالمؤمنین علیهالسلام، سوگوارانه امت اسلام از فرمان آن حضرت سرپیچی کردند و به فاصلۀ اندکی از فوت رسول خاتم، این منصب را به تصاحب افرادی غیر از آنچه خدا میخواست، واگذاردند و جریان غدیر را تا حد سفارش پیامبر نسبت به دوستی امیرالمؤمنین و خاندان عترت تنزل دادند که البته شواهد تاریخی گویای آن است که به همین مقدار هم عمل نکردند و بلکه دست آن حضرت را برای گرفتن بیعتی اجباری بستند و ضمن لطمه به دخت نبی خدا، موجبات غضب آن بانوی بزرگوار را فراهم آوردند. این عده با این ادعا که خلیفه باید دارای سوابق زیادی در اسلام باشد و از جهت سن و سال از دیگران مسنتر باشد، شرط عصمت، طهارت و علم لدنّی را از این مقام سلب و به مسائل ظاهری اکتفا کردند.
ویژگیهای خلیفۀ الهی در ماجرای آدم (ع)
اما سؤال اینجاست که آیا علم خلیفه و توان الهیِ او دخلی در مقام خلافت دارد یا خیر؟ جالب است که این نوع چالش در اولین رویداد تاریخ بشریت یعنی خلقت آدم علیهالسلام شکل گرفت که در نهایت این حسادتِ ابلیس، منجر به اخراج و هبوط او از پیشگاه عرش الهی شد. خداوند در آیات 31 تا 33 سورۀ بقره پس از آنکه به ملائک میفرماید قصد دارم در زمین خلیفه قرار دهم و این جمله مورد اعتراض آنها قرار میگیرد، بلافاصله در آیۀ بعد میفرماید تمام اسماء را به او تعلیم دادیم، سپس آنها را به ملائک عرضه کردیم، اما آنها توانایی اِنبای (خبر) اسماء را نداشتند و اعتراف بر عجز خویش کردند. بعد خداوند به آدم علیهالسلام میفرماید این اسمای عرشی را انباء بده و ایشان نیز به انبای اسمای عرشی خدا پرداخت. بعد خداوند به ملائک تأکید کرد که آیا نگفتم غیب آسمانها و زمین را علم دارم. به دنبال ماجرای خلافت بود که خداوند تحولات عظیمی در بستر عالم ایجاد کرد و در اولین گامها، بهشتی با قوانین خاص از مجرای آدم (ع) بر روی زمین ایجاد کرد.
بر اساس این آیات، خلیفۀ خداوند باید حداقل چند ویژگی داشته باشد: فضیلت نسبت به ملائکةالله، ظرفیت تعلیم یافتن اسماء و علوم عرشی، توانایی تعلیم اسمای الهی، توانایی اِنبای اسمای الهی، دسترسی به غیب آسمانها و زمین. بر این اساس، خلیفه وجود مقدسی است که فعل خدایی انجام میدهد و بلکه مجرای افعال خداوند و باب خدایی خدا در پهنۀ عالم است.
خلافت یوسف نبی و حسادت برادران
مشابه این جریان را در ماجرای خلافت یوسف نبی و برخورد ناشایست برادران ایشان با وی و پدر بزرگوارشان یعنی یعقوب نبی مشاهده میکنیم؛ آن زمان که آنها متوجه امر خلافت حضرت یوسف شدند و به این ترتیب قصد ترور وی را در سر پروراندند و آن را عملی کردند که به مشیت خداوند این عمل با موفقیت همراه نبود. جالب است که آنها با القای شیطان تصور میکردند خلیفۀ نبی میتواند هر کسی با هر عنوانی باشد، در حالی که بر اساس ماجرای حضرت آدم علیهالسلام، خلیفه خداوند حداقل باید برتر از ملائک و مجهز به علم عرشی خداوند و یا علم لدنّی و در صورت کلی، منصوب از جانب خداوند باشد. این حقیقت را در آیۀ6 سورۀ یوسف، خداوند از زبان یعقوب نبی نسبت به یوسف اینگونه بیان میکند «وَ کَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْک وَ عَلى آلِ یَعْقُوب ...» یعنی «و اینچنین پروردگارت تو را برمىگزیند و به تو تأویلالاحادیث را تعلیم میدهد و نعمتش را بر تو و بر آل یعقوب تمام مىکند».
پس جنگ اول (یعنی در ماجرای خلقت آدم(ع)) با خلیفه بود، جنگ میانی (در ماجرای غدیر) با خلیفۀ خدا بود و جنگ پایانی نیز با خلیفۀ خدا (مهدی موعود (عج)) خواهد بود؛ چرا که ابلیس پس از اخراجش از پیشگاه عرش الهی به خود خداوند سوگند خورد بر سر صراط مستقیمت مینشینم و مردم را نسبت به آن اغوا میکنم «قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی لَأَقْعُدَنَ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ» (اعراف 16)
انتهایپیام/