فاجعهای خاموش در بازار کتاب کودک و نوجوان+ فیلم
محمدرضا شرفی خبوشان میگوید: نسل نوجوان ما به واسطه خواندن رمانهای ترجمه شده در معرض تولیداتی قرار میگیرد که دستپرورده نویسنده ایرانی نیست. این پدیده به حد بحران رسیده و باید چارهاندیشی کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در میان آمارهای عجیب و غریبی که این روزها از بازار نشر منتشر میشود، افزایش شمار آثار ترجمه در بازار کتاب کودک و نوجوان، به یکی از دغدغههای اصلی فعالان این حوزه تبدیل شده است. در کنار تأثیر غیر قابل انکار آثار ترجمه بر ذهن مخاطب کودک و نوجوان، افزایش بیسابقه انتشار این دست از آثار بر معیشت پدیدآورندگان این حوزه تأثیر گذاشته است. اما آنچه در این میان اهمیت دارد، رکود ادبیات ایرانی در چنین شرایطی است.
از جمله اصلیترین دلایل این امر را باید در اوضاع ناخوش این روزهای بازار نشر جستوجو کرد. ناشر در دورهای که اقتصاد نشر بدترین روزهای خود را سپری میکند، ترجیح میدهد برای جلوگیری از خواب سرمایه، به سراغ آثاری رود که انتشارشان با صرف هزینه کمتری همراه است.
محمدرضا شرفی خبوشان، نویسنده و برگزیده جایزه کتاب سال، در گفتوگو با تسنیم، افزایش بیسابقه ترجمهها در بازار کتاب کودک و نوجوان را یک دغدغه بسیار مهم میداند. او در پاسخ به این پرسش که این رشد صعودی چه تأثیری بر جامعه و ادبیات خواهد گذاشت، گفت: نباید بگوییم که چه تأثیری میگذارد، بلکه باید بگوییم چه تأثیری گذاشته است. تأثیرات خود را گذاشته است. نسل نوجوان ما به واسطه خواندن رمانهای ترجمه شده و دیگر محصولات خارجی مانند سریالها، فیلمها و ... در معرض تولیداتی قرار میگیرد که دستپرورده نویسنده و هنرمند ایرانی نیست. این پدیده به حد بحران رسیده و باید چارهاندیشی کنیم.
او ادامه داد: وقتی میبینید که اکثر اوقات نوجوان ما صرف استفاده از محصولاتی میشود که دیگران تولید کردهاند، یعنی انتشار این دست از آثار تأثیر خود را گذاشته است؛ آثار دیگرانی که در برخی از مواقع خیلی از نظریات، رفتارها، مواضع فرهنگی و فکری آنها را قبول نداریم. در سیستم آموزشی ما فرهنگ و نگرش دیگری وجود دارد، اما در بحث تولیدات، از محصولات افرادی استفاده میکنیم که نگرش آنها را نقد میکنیم.
نویسنده «بیکتابی» با طرح این پرسش که ریشه این امر کجاست و چرا ما اینطور شدهایم، اضافه کرد: ریشه آن نگاه سودمحوری است که ما اتخاذ کردهایم. یک فیلم یا یک کتاب آماده را صرفاً ترجمه و عرضه کنیم. ناشر و بنگاهی که کتاب یا سریالی را منتشر میکند، سراغ محصول آماده شده میرود. قرار نیست به نویسنده و تولیدکنندگان این محصولات مبلغی پرداخت کند. ناشر به جای اینکه صرف هزینه کند که بخواهد حقالتألیف به نویسنده ایرانی بدهد، صرفش در این است که به سراغ محصول حاضر و آماده برود تا سودش را ببرد؛ بنابراین نگاه سودمحور این آسیب را به ما وارد کرده است.
شرفی خبوشان ادامه داد: اگر بخواهیم واردنگاه سودمحور شویم، باید وارد چرخه صنعت و تجارت شویم. این چرخه از جهتی به نفع ماست، از این جهت که بتوانیم این سود را متوجه مؤلف و تولیدکننده کنیم، نه متوجه واسطهها. باید چارهای برای این امر اندیشید. باید با کسانی که در این حوزه حضور دارند، صحبت کرد که چه باید کرد تا از این وضعیت خارج شد؟ بحثهایی چون آیا باید وارد حوزه کپی رایت شویم یا نه؟ جلوی واردات و ترجمهها را همانند دیگر محصولات بگیریم یا نه؟ برای انتشار این دست از آثار مالیات در نظر بگیریم یا خیر... اینها سؤالاتی است که باید به آن پرداخت و به تعریف روشنی رسید.
این نویسنده با بیان اینکه این حوزه رها شده است و حتماً باید بحران خاصی رخ دهد تا به فکر باشیم، افزود: تا وقتی قضیه به شکل حادی بحرانی نشده این گفتوگوها باید بین افرادی که در حوزه فرهنگ و تجارت حضور دارند، مطرح شود تا بتوانیم با برنامه روشن از این حیطه به سلامت عبور کنیم و ما هم به افرادی تبدیل شویم که با تولیدات فرهنگی خودشان میتوانند سود را نصیب تولیدکننده کنند، آن موقع است که اطمینان پیدا میکنیم که یک محصول فرهنگی و هنری ایرانی داریم و هم این سود متوجه تولیدکنندگان راستین آن میشود. به این شکل است که میتوان به سلامت از وضعیت پیش آمده عبور کرد.
شرفی خبوشان در پاسخ به این پرسش که افزایش شمار ترجمهها تا چه اندازه بر رکود حاصل شده در تولید محصولات فرهنگی مؤثر بوده است، گفت: هیچ کس با ترجمه مخالف نیست، اما باید توجه ما به سمت حمایت از نویسنده ایرانی باشد. اگر همپای محصولاتی که از بیرون وارد میشود، به تولیدکنندگان محصولات ادبی هم بها دهیم و به کیفیت آثار آنان کمک کنیم، چه بسا خواننده ایرانی بیاید سراغ کتابهایی که هموطن و همزبانش نوشته، محیط اوست و دغدغه او را دارد. اما ما در این سالها این شرایط را مهیا نکردیم، کاری نکردیم که نوشتن تبدیل به حرفه و شغل ارزشمند شود. نوشتن جایگاه واقعی خود را در وضعیت امروز پیدا نکرده است. نوشتن باید عزت و حرمت داشته باشد، جایگاه محترمی داشته باشد. این چگونه میسر میشود؟ زمانی که فرد بتواند با امر نوشتن خانواده خود را تأمین کند. زمانی که نویسنده از نظر اجتماعی جایگاه خوبی داشته باشد. وقتی دیگران ببینند که نوشتن شغل نیست، به محصول او نیز اعتنا نمیکنند. وقتی نوشتن جایگاه خوبی نداشته باشد، چگونه انتظار دارید که خواننده ایرانی محصولات او را نیز بخواند.
وی ادامه داد: ما به سمت کسی میرویم که او را قبول داریم، برایش ارزش قائلیم، اما اکنون به جایی رسیدهایم که در انظار میگوییم که نویسندگی شغل نیست. این نظر یکی دو نفر نیست، برآمده از فرهنگ ماست. وقتی کسی این را عنوان میکند، نشان از این دارد که عمومیت این را میداند و به این باور دارد. نویسندگی شغل حساب نمیشود، چون درآمد کافی ندارد. چرا؟ چون در ساز و کارهای نظام اقتصادی وارد نکردیم و برایش جایگاهی در نظر نگرفتهایم. اندیشه نکردیم که چطور بستری ایجاد کنیم که نوشتن درآمدزا شود، ساز و کار آن را تعریف نکردیم. مجموع اینها سبب میشود که میدان خالی شود و به دست کسانی بیفتد که از نشر تولیدات ترجمه سود میبرند؛ چه سینما چه کتاب و چه دیگر محصولات. وضعیت به این گونه میشود که قلم نویسنده ایرانی یا ضعیف است یا اصلاً وجود ندارد.
انتهای پیام/