امام حسین(ع) کشته کدام اشکها است؟/ شاعری که با عنایت اباعبدالله(ع) اثری ماندگار خلق کرد
محمدعلی مجاهدی، پدر شعر آیینی و پژوهشگر این حوزه، در گفتوگویی با تسنیم به تشریح قرائتهای مختلف از عاشورا و تفسیر جملهای معروف از امام حسین(ع) پرداخت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هنر متعالی همواره در طول تاریخ رسانهای برای انتقال مفاهیم و اندیشههای ناب معرفتی است و در میان تمام هنرها، شعر در جامعه ایرانی همواره بزرگترین رسالت را در این زمینه بر دوش کشیده است. گواه آن هم میتواند ابیاتی باشد که واقعهای را در دل تاریخ زنده نگاه میدارند و با ترسیم حقیقت، جبهه حق و باطل را مشخص میکنند. شاعرانی که اینگونه شعر را باور کردهاند، همواره میکوشند از قریحه خود در حساسترین مواقع به بهترین نحو بهره ببرند و آثاری خلق کنند که بجا و تأثیرگذار باشد. نمونهای از این دست از شاعران در خیل کاروان شعر و ادب این سرزمین کم نبوده و نیستند؛ شاعرانی که صداقت و حقیقت را به ثمن بخس معاوضه نکردند.
از جمله آثار مانا در این زمینه، منظومه «گنجینة الاسرار»، اثر ارزشمند میرزا نورالله عمان سامانی، از سخنوران پرآوازه آیینی در نیمه دوم سده سیزدهم و ربع اول سده چهاردهم هجری است. عمان سامانی ملقب به تاجالشعرا از خاندانی اهل فضل و ادب بود که در دوازدهم شوال 1322 چشم از جهان فروبست. جنازه او را در مسجد جامع شهر سامان به امانت به خاک میسپارند و پس از مدتی، بنا به وصیت شاعر، پیکر او به نجف اشرف منتقل و در جوار امیرالمؤمنین، امام علی(ع)، به خاک سپرده میشود.
عمان سامانی با بهرهگیری از قرائت عرفانی و توحیدی از فرهنگ خوننگار عاشورا، دست به خلق منظومه «گنجینةالاسرار» میزند. هرچند پیش از او صفی علی اصفهانی در «زبدةالاسرار» دست به چنین کاری زد، اما منظومه عمان به دلیل بیان ساده و نگاه زلال عارفانه به واقعه عاشورا در میان عوام و خواص ارج و مقبولیتی عام یافته است. این اثر به کوشش محمدعلی مجاهدی، استاد پیشکسوت حوزه شعر آیینی، تصحیح و توسط مؤسسه فرهنگسازان مشعر در دسترس عموم قرار گرفته است. به مناسبت فرارسیدن ماه عزای حسینی و ایام سوگواری بر سرور آزادگان جهان، حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، با مجاهدی درباره این اثر عمان سامانی و ارزش و اهمیت آن در ادب فارسی به گفتوگو پرداختیم که در ادامه می خوانید:
*تسنیم: شعر عاشورایی در ادبیات فارسی سابقهای طولانی دارد و از جمله شاخههای شعر آیینی است که از ابتدای شعر فارسی، دیده میشود. شعر فارسی از چه منظر و قرائتی به واقعه عاشورا پرداخته است؟
در پیشینه مکتوب هزار و 100 ساله شعر عاشورایی در زبان فارسی، آثار فاخری بودهاند که در ذهن تاریخی ادبیات ماتمی زبان فارسی به ثبت رسیده و باعث آفرینش آثار دیگری در همان زمینههای موضوعی شده است. هر شاعری تحت تأثیر یک قرائت از فرهنگ گرانسنگ عاشورا قرار می گیرد و براساس آن تاثیرپذیری آثارش هم به همان رنگ در میآید. برای نمونه ما قرائت ماتمی و احساسی را داریم که اولویت آن با گریاندن و اشک گرفتن از مردم است که قافلهسالار این سبک محتشم کاشانی است. 14 بند محتشم کاشانی مبتنی بر قرائت ماتمی از فرهنگ عاشورا است؛ ولی همه شعرا اینگونه فکر نمیکردند. مثلاً الهامی کرمانشاهی که در زمان قاجار و در عصر ناصری زندگی می کرد، مکتب و قرائت حماسی از فرهنگ عاشورا را در دستور کار خود قرار داده است و شاهکاری هم آفریده است.
در قرائت حماسی سعی میشود که با لحن حماسی و در اوزان عروضی متنتن و هیجان برانگیز، مخاطب با آن جنبههای حماسی فرهنگ عاشورا و آن صحنههایی که شهدای دشت کربلا با آغوش باز به میدان میرفتند، آشنا شود. در این قرائت نیز آثاری خلق شده است که از ماندگارترین آنها میتوان به اثر الهامی کرمانشاهی اشاره کرد که در دوره ناصری میزیسته است. الهامی منظومه بلندی دارد که به لحاظ ساختار لفظی و معنوی، متین و محکم است. او با وجود اینکه از نعمت سواد چندان بهرهمند نبود، توانست اثری ماندگار در این حوزه خلق کند. از این جهت میتوان کرمانشاهی را به عنوان معجزه مستمر حسینی در عرصه شعر فارسی نام برد. او بعد از اینکه در خواب مورد عنایت امام حسین(ع) قرار میگیرد و مراحل سلوکی زیادی را طی میکند، به خواسته باطنی خودش که شعر گفتن در مصائب عاشورا بود، میرسد. منظومه کرمانشاهی در وزن شاهنامه فردوسی است و انصافاً در برخی از صحنهها، مخصوصاً آن صحنهای که مربوط به شهادت علمدار کربلا است، اوج سخنش را نشان میدهد و گاهی اشعارش به شاهنامه فردوسی پهلو میزند.
قرائت عرفانی به موازات قرائتهای مختلفی که ازفرهنگ عاشورا وجود دارد، از منزلت خاصی برخوردار است. این قرائت مبتنی بر جهانبینی توحیدی است و ریشه وقایع عاشورا را در روز الست و عالم ذر جستوجو میکند و بر این باور است که درجه قرب اولیای الهی با میزان ابتلائاتی که آنها در روز الست کشیدهاند، ارتباط دارد. آنها بلا را به جان خریده و در سیر نزولی به عالم مُلک، در مقام امتحان الهی، مبتلی به انواع بلاهایی شدهاند که سرافرازانه از آنها برآمدهاند. در این میان، نام و یاد حضرت سیدالشهدا(ع) تا ابد جاری است.
*تسنیم: آثار متعددی در سدههای گذشته تلاش کردهاند روایتگر بخشی از واقعه عاشورا باشند. در این میان حتی شاعرانی که اهل سنت بودهاند نیز با ابیات و قطعاتی ارادت خود را به ساحت اباعبدالله الحسین(ع) و شهدای دشت کربلا نشان دادند که بخشی از آنها در تاریخ ادب فارسی ماندگار شده است. منظومه «گنجیةالاسرار» عمان سامانی که شما تصحیح آن را برعهده داشتهاید، در میان این عناوین و آثار متعدد، چه ارزش و اعتباری دارد و اهمیت این اثر در چیست؟
در میان این قرائتها، عمان سامانی منظومه مانای «گنجینةالاسرار» را با در نظر گرفتن قرائت عرفانی خلق میکند که تا به امروز ماندگار است. عمان سامانی ملقب به تاجالشعرا از شعرای مطرح نیمه دوم سده 13 و اوایل سده چهاردهم هجری است. شعر در خانواده عمان حضور داشته و عموم اعضای خانوادهاش شاعر بودند. میرزا عبدالله، پدر عمان متخلص به ذره و مؤلف کتاب «جامعالانساب» بود. همچنین جد عمان، میرزا عبدالوهاب نیز با تخلص قطره در این حوزه فعالیت میکرد. عموی عمان با نام میرزا لطفالله نیز با تخلص دریا در حوزه شعر حضور داشت. اعضای خانواده او شاعر از سخنوران مشهور دوره ناصری بودند و در ادب عرفانی دستی داشتند. فرزند عمان نیز که در سال 1290 متولد شد و در سن 65 سالگی در سال 1355 از دنیا رفت، محیط سامانی نام داشت و بعد از پدر، به او لقب تاجالشعرایی داده بودند.
در دوره حیات عمان سامانی انجمن ابوالفقرای اصفهانی در روزهای جمعه برگزار میشد و عمان از اعضای اصلی این انجمن بود. بزرگان دیگری نیز در این انجمن شرکت میکردند که از این جمله میتوان به مسکین، عنقا، سرگشته، فرخ، ساغر، پروین، بقا و ... اشاره کرد.
در سال 1345 یکی از اولیای خداوند که واقعاً مجذوب حضرت سیدالشهدا(ع) بود، به من دستور داد تا منظومه گنجینه را احیا کنم. من در آن زمان 23 سال داشتم. برای این کار، چندین نسخه را مقابله کرم و شرح حالی از عمان به دست آوردم. این اثر را در همان سال منتشر کردم که تا به امروز بیش از 30 بار تجدید چاپ شده است.
*تسنیم: نگاه عرفانی به واقعه عاشورا پیش از عمان نیز مسبوق به سابقه بود؟ و منظومه گنجینه چه تأثیری بر شاعران پس از عمان سامانی گذاشت؟
آثار متعددی در این قالب و نگاه نوشته شده است که البته الفضل للمتقدم؛ باید از صفی علی اصفهانی نام ببریم که برای اولینبار منظومه «زبدةالاسرار» را درباره عاشورا سرود و با استفاده از اصطلاحات کلامی و عرفانی سعی کرد که این مهم را در مقام تبیین و تشریح بربیاید. وجود همین اصطلاحات سبب شده است که «زبدةالاسرار» صفی علی اصفهانی در اختیار عموم قرار نگیرد و فقط طبقه خاص از آن بهره ببرند. عمان سامانی با تأثیرپذیری از «زبدةالاسرار»، منظومه «گنجینةالاسرار» را با همان وزن اما با بیان بیدلانه و عارفانه سرود. نحوه بیان مطالب در منظومه عمان به گونهای است که به خاطر جاذبههای کلامی که دارد، مخاطب را خیلی به سمت خود جذب و مفاهیم گرانسنگ فرهنگ عاشورا را به راحتی به ذهن مخاطب منتقل میکند.
اما درباره آثاری که پس از گنجینه با قرائت عرفانی خلق شده است، باید بگویم که انصافاً تا به امروز برای «گنجیةالاسرار» عمان تالی نشناختیم. خیلیها سعی کردند در زمینه شعر عرفانی حادثه کربلا، آثاری را خلق کنند، ولی این «گنجینةالاسرار» عمان سامانی است که به حیات خود ادامه میدهد.
*تسنیم: در سالهای اخیر عمده سرودههایی که در هیئات خوانده میشود، مبتنی بر قرائت ماتمی و سوگواری برای اهل بیت(ع) است. دلیل توجه بیشتر به این قرائت را معمولاً در این جمله از حضرت سیدالشهدا(ع) میدانند که فرمودند: «انا قتیل العبرات»؛ من کشته اشکهایم. با توجه به فعالیت چند دههای شما در حوزه فرهنگ عاشورا و ادبیات عاشورایی، تفسیر شما از این کلام امام چیست؟ امام حسین(ع) کشته کدام اشکها هستند؟
فرهنگ بالنده و گرانسنگ عاشورا در طول قرنهای متمادی که از این حادثه خوننگار میگذرد، با قرائتهایی مواجه بوده است، مهمترین این قرائتها عبارت بودند از قرائت ماتمی احساسی و قرائت ارزشی و مکتبی قرائت حماسی و قرائت توحیدی و عرفانی. در طول این مدت زمان مدید، در شعر و ادبیات فارسی هم برخی از این قرائتها طرفدارانی و بعضی نیز منتقدانی داشته است. شعرایی بوده اند که تحت تأثیر هر کدام از این قرائتها آثار فاخری را تولید کردند. اما رایجترین و کهنترین این قرائتها، قرائت ماتمی، عاطفی و احساسی است.
ما هرچه به سرچشمه جوشش این تفکر نزدیک میشویم، قرائت ماتمی را پررنگتر میبینیم. در طول عمر هزار و 100 ساله شعر عاشورایی همه این قرائتها را میبینیم که در شعر فارسی ما هم نمود پیدا کرده است. قرائت ماتمی بیشتر سعی دارد که مخاطبان را تحت تأثیر صحنههای تکاندهنده عاشورا به جهات عاطفی قرار دهد و گرفتن اشک و به گریه انداختن مخاطبان برای رسیدن به آن اجرهای معنوی هست که از حضرات معصومین مأثور است.
امروز هم میبینیم که هنوز قرائت ماتمی از فرهنگ عاشورا نسبت به سایر قرائتها تأثیرگذارتر و پیروان بیشتری هم دارد. وقتی طلب برهان از همه این عزیزان میشود، از جمله احادیثی که میخوانند همین جمله معروف «انا قتیل العبرات» است. عطش، بی کسی و مظلومیت و اسارت آل الله مسائلی است که اتفاق افتاده و وجود خارجی داشته است، اما آیا فرهنگ عاشورا بر همین نگاه خلاصه میشود یا فرهنگ عاشورا، فرهنگ چند بعدی است و حالت منشوری دارد و از هر دیدگاهی که به آن نگاه شود، انسان با جاذبههای جدیدی روبرو میشود؟ از بررسی که بزرگان و معاصران از جمله خود من از فرهنگ عاشورا داشتهام و اولین کار پژوهشی درباره شعر عاشورا در زبان فارسی را در سال80 انجام دادهام، به این نتیجه رسیدم که غیر از فرهنگ قرائت ماتمی، قرائتهای دیگری هم وجود دارد که باید به آن نگاهی شود و مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند.
مهمترین عضو شاخص قرائت ماتمی در شعر عاشورایی زبان فارسی، محتشم کاشانی است که در سده 9 زندگی می کرد و ترکیببند عاشورایی او هنوز زینتبخش محافل حسینی است که به صورت پارچه نوشتههایی در معرض دید قرار داده میشوند.
من به نقاط قوت این قرائت اشاره کردم. نقاط ضعف این نگاه و برداشت هم این است که بیش از اندازه پرداختن به جنبههای مظلومیت و اسارت، آن عظمت وجودی آل الله را زیر سؤال میبرد. آن هیمنه و هیبتی که عظمت وجودی این عزیزان داشته است، با این نگاه گاهی اوقات دچار مشکل میشود و یک چهره مبهم و گاهی نامشخص و تا حدی نازیبایی را از این شخصیتهای بزرگ مکتب عاشورا به دست میدهد؛ بنابراین ما به این قرائت در زمان حاضر هم نیاز داریم، اما باید در نظر گرفت که اگرچه امروزه نیز بر پایه همین قرائت بسیاری از شعرای ما دلسرودههایی دارند و سعی میکنند مفاهیم گرانسنگ فرهنگ عاشورا را در این نگاه پیاده کنند، کسانی هم هستند که متوجه نگاههای دیگر ی میشوند.
*تسنیم: به قرائتهای مختلف از عاشورا اشاره کردید. آیا این نگاهها در دهههای اخیر و به خصوص پس از انقلاب نیز تغییری داشته است؟
قبل از انقلاب و پس از انقلاب نگاه حماسی از عاشورا نیز در کنار قرائتها دنبال شد. قبل از انقلاب مرحوم خوشدل تهرانی شعرهایی را میسرود و در اختیار عزادارن حسینی در ایام محرم قرار میداد که اینها دهان به دهان میگشت و در بین عزادارن سینهزن حسینی خوانده میشد. این اشعار تأثیرگذاری عظیمی در برانگیختن احساسات دینی مردم داشت. از جمله اشعار او، میتوان به آن شعر معروف او با این ابیات اشاره کرد:
نازم حسین را که چو در خون خود تپید
شیواترین حماسه تاریخ آفرید
قامت چو زیر بار زر و زور خم نکرد
در پیش عزم و همت وی آسمان خمید
یکسان رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت
در دین ما سیه نکند فرق با سپید
یا در غزل دیگر عاشورایی میسراید:
بزرگ فلسفه نهضت حسین این است
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
حسین مظهر آزادگی و آزادی است
خوشا کسی که چنینش مرام و آیین است
نه ظلم کن به کسی نی به زیر ظلم برو
که این مرام حسین است و منطق دین است
نگاه دیگری هم که بیشتر جنبه افراطی داشت و آن اینکه اساس انقلاب حسینی را براندازی حکومت اموی میدانست و آن را علت العلل قیام امام(ع) میدانست. بزرگان زیادی با این نگاه مخالفت کردند. البته در شعر فارسی چندان نمود پیدا نکرد، اما پیش از انقلاب در کتاب «شهید جاوید» مطرح شده بود. اقبال لاهوری در کلیات خود به این مسئله جواب میدهد:
مدعایش سلطنت بودی اگر
خود نکردی با چنین سامان سفر
دشمنان چون ریگ صحرا لاتعد
دوستان او به یزدان هم عدد
که کلمه «یزدان» با حروف ابجد، عدد «72» میشود.
در حال حاضر شعر عاشورایی معاصر آمیزهای از این چهار نگاه یعنی ماتمی، عرفانی، حماسی و ارزشی است. بعد از پیروزی انقلاب هم شعر آیینی به خصوص شعر ولایی و عاشورایی در زبان فارسی به نخل تنومندی مبدل شده است که اکنون امت اسلامی از سایهسار این نخل تناور، استفاده میکنند و برگ و بار آن همه جا را فراگرفته است. به نظرم، این بزرگترین دستاورد انقلاب از بُعد فرهنگی است.
انتهای پیام/