«سلول انفرادی»؛ جزای عزاداران حسینی در چنگال جنایتکاران بعثی
از اسیران قدیمی شنیده بودم که کتک و شکنجهشان در ایام ماه محرم از روزهای ورود به اردوگاه، که از کوچه مرگ باید رد میشدیم، بدتر بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، آغاز ماه محرم، آغاز عزاداری سید و سالار شهید آقا اباعبدالله الحسین (ع) است و نه تنها شیعیان بلکه تمام آزادگان جهان نیز در این مصیبت به عزاداری میپردازند.
رزمندگان دفاع مقدس نیز از این امر مستثنی نبوده و همزمان با ایام ماه محرم به یاد مصیبت اهل بیت(علیهم السلام) مراسم نوحه و روضه برقرار میکردند. آنها چه در میدان نبرد، چه در میان دشمن و در زمان اسارت، هیچگاه یاد و خاطره ایام محرم و روز عاشورا را فراموش نکرده و با وجود خفقانها و مشکلات فروانی که بعثیها در برابر آنها قرار میدادهاند، با شرایط و اقدامات ویژه عزاداری میکردند.
اکنون همزمان با ایام ماه محرم تصمیم داریم هر روز خاطراتی را از نحوه عزاداری اسرای ایرانی در اردوگاههای بعثی منتشر کنیم. بخش پنجم این خاطرات را بخوانید:
چند روز قبلاز ماه محرم سال 1368، مسئول اردوگاه عوض شد و همزمان سختگیریهای جدیدی هم شروع شد. تا به ماه محرم رسیدیم. چند شب اول ماه محرم را بهآرامی عزاداری میکردیم تا شب تاسوعا و عاشورای حسینی رسید. آن دو روز جاودانهترین و مهمترین زمان برای بچهها بود، چون ما در این ماه از سالار شهیدان، امام حسین(ع)، درس ایثارگری و استقامت و دلاوری میآموختیم. آن شب به عشق امام حسین(ع) دستازجانشسته پا به میدان جهاد گذاشته بودیم و اینگونه میخواستیم حماسه جاویدان او را گرامی بداریم و در روز شهادتش به سوگ بنشینیم و در عزایش اشک بریزیم.
این اولین ماه محرمی بود که من در اسارت بعثیها بودم؛ هرچند که شرح مفصلی از خباثت و خشونت آنها را در مراسم تاسوعا و عاشورای سالهای قبل از اسیران قدیمی شنیده بودم که کتک و شکنجهشان در این روزها از روزهای ورود به اردوگاه، که از کوچه مرگ باید رد میشدیم، بدتر بود.
روز تاسوعا بود و ما در حال عزاداری بودیم که صدای فریادی همه را ساکت کرد. به خود که آمدیم، سربازهای عراقی را دیدیم که بیرون از آسایشگاه با کابل و باتون صف کشیده بودند. مسئول جدید اردوگاه فریادزنان رو به نگهبانان کرد و گفت: «به اسیرا بگین تکتک بیرون بیان.»
وقتیکه بیرون آمدیم، با آنچه که در دست داشتند به جانمان افتادند. فریاد یاحسین یاحسین بچهها فضای اردوگاه را پر کرده بود. آنها تا آنجا که میتوانستند ما را میزدند.
آن روز مثل عاشورای حسینی شده بود که سرورمان امام حسین(ع) و یارانشان شهید شدند؛ ولی ما بهجای شهیدشدن در میدان کارزار در اسارت دشمن بودیم و شکنجه میشدیم. وقتیکه نگهبانان عراقی خسته میشدند، ما را به داخل آسایشگاه میفرستادند. بعداز نیم ساعت، نوبت آسایشگاه بعدی فرا میرسید.
این عاشورا هم مثل عاشورای سالهای گذشته، که اسرای قدیمی نقل کرده بودند، برگزار شد و تا زمانی که در اسارت بعثیها بودیم، همین آزار و اذیتها تکرار میشد. برخی از بچهها را به جرم عزاداری روز عاشورا به زندان انفرادی میفرستادند، ولی باز بچهها دستبردار نبودند و به عزاداری برای امام حسین(ع) ادامه میدادند. شبها مراسم نوحهخوانی و سینهزنی و روزها مراسم کتکخوری داشتیم. ما به عشق ائمهاطهار(علیهمالسلام) بهخصوص امام حسین(ع) و یاران باوفایشان عزاداری میکردیم تا ماه محرم و صفر تمام شد.
روای: عباس حسینزاده خالدی از اردوگاه تکریت 11
انتهای پیام/