رسانه ملی و شعر؛ خیلی دور خیلی نزدیک/ آیا خط قرمزی برای حضور زنان شاعر در تلویزیون وجود دارد؟
برخی از کارشناسان معتقدند رسانه ملی در سالهای اخیر تنها به ارائه چهرهای نحیف و گاه غیر واقعی از شعر بسنده کرده است؛ این در حالی است که زبان فارسی از سوی عوامل مختلفی مورد تهدید قرار گرفته است.
نظامی عروضی در «چهار مقاله» خود مینویسد: احمد بن عبدالله خجستانی را پرسیدند که تو مردی خربنده(چاروادار) بودی، به امیری خراسان چون افتادی؟ گفت به بادغیس در خجستان، روزی دیوان حنظله بادغیسی همی خواندم بدین دو بیت رسیدم:
مهتری گر به کام شیر در است
شو خطر کن، ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
خجستانی در ادامه میگوید که این دو بیت چنان در او اثر گذاشت که رویه زندگی را تغییر داد و کارش بالا گرفت تا جایی که تمامی ملک خراسان به دست او افتاد.
این تنها یک حکایت از صدها حکایتی از تأثیر شعر بر ایرانیان است. شعر میراث ایرانیان است و کمتر فارسیزبانی را میتوان یافت که با شعر و شاعری مأنوس و آشنا نباشد؛ به طوری که در مثلی معروف میگویند سه قوم باستانی را میتوان با سه مؤلفه شناخت: یهودیان را با پیامبرانشان، یونانیان را با فیلسوفانشان و ایرانیان(ایران فرهنگی) را با شاعرانشان. شعر همواره و همیشه در کنار ما بوده است؛ از زمانی که چشم بر این جهان میگشاییم تا زمانی که چشم از آن میبندیم. از گهواره تا گور، از لالاییهای مادرانه تا شعرهایی که در فراق یاران بر سنگ گور نقش میبندد. در سفر و در حضر، در شادی و غم ... این شعر است که همواره کنار ماست و چنان با زندگی ما عجین شده که گاه آن را نمیبینیم. عباس کیارستمی درباره چرایی این پیوند محکم بین ایرانیان و شعر تعبیر جالبی دارد. او میگوید ایران هم سرزمین تولید شعر است و هم سرزمین مخاطب شعر؛ این دو از یک چیز میآیند، شعر و درد همواره با هم آمیخته شدهاند.
در کنار تأثیرات فردی که شعر بر افراد مختلف در تاریخ گذاشته، شعر فارسی در بستر اجتماع نیز کارکردهای خود را داشته است و گاه در گذرگاههای تاریخی، دست فارسیزبانان را گرفته و باعث حفظ هویت آنها بوده است. حالا پرسش این است که شعر در دورهای که فضای مجازی، شبکههای اجتماعی و تکنولوژی زندگی انسانها را تغییر داده است، چه کارکردی دارد؟ شعر همواره به عنوان یک رسانه عمل کرده است، در دورهای که رسانهها نقش تعیینکننده در شکلدهی به فرهنگ جامعه دارند، شعر چه نقشی در این بستر ایفا کرده است؟ و رسانه ملی به عنوان فراگیرترین رسانه در کشور، چه برداشت و بهرهای از این گنجینه برده است؟
صدا و سیما در دهههای گذشته تلاش کرده با برنامهسازی، در حوزه ادبیات و شعر نیز فعال باشد. فعالیتهایی که اوج آن را میتوان در دهه 60 با حضور شاعرانی چون زندهیاد سیدحسن حسینی، ساعد باقری و سهیل محمودی به یاد آورد. اما اگر نگاهی به روند برنامهسازی در رسانه ملی بیندازیم، متوجه میشویم که برنامههایی که با رنگ و بوی ادبی تولید میشوند، کمکم دچار ریزش مخاطب شدهاند، نه برای مخاطب عام جاذبه دارند و نه مخاطب خاص را اقناع میکنند. بدترین زمان کنداکتور برنامهها، عموماً آخر شب، به این برنامهها اختصاص دارد؛ گویی شعر تنها زینتالمجلس این برنامهها است و کارکردی ندارد. در چرایی موفق نبودن برنامههای رسانه ملی میتوان علل متعددی را ذکر کرد. کامران شرفشاهی که هم در حوزه رسانه فعال است و هم انتشار چند عنوان کتاب شعر را در کارنامه خود دارد، علت اصلی را در این میداند که برنامههای سالهای اخیر به حضور چهرههای خاص بسنده کردهاند. او در این رابطه بیشتر توضیح میدهد و میگوید: صدا و سیما از کارشناسان زبدهتری استفاده نمیکند. کسانی که تهیهکننده این برنامهها هستند، یا شناخت کافی نسبت به شاعران امروز ندارند و یا توانایی برقراری ارتباط با طیف گستردهای از آنها را ندارند؛ به همین دلیل برنامههایی که طی سالهای گذشته تهیه شدهاند هم از نظر جذابیت سطح کیفی خوبی نداشتهاند و هم در جذب گسترده مخاطب ناتوان ظاهر شدهاند.
او ادامه میدهد: این در حالی است که ما نیازمند یک نگاه فراگیر در حوزه فرهنگ هستیم. به گمان من، بعد از دورهای که زمزمههای کمبود بودجه در صدا و سیما شنیده شد، کمکم کار به دست تهیهکنندگانی افتاد که احاطه و اشراف کافی نسبت به ادبیات کشورمان نداشتند و به این فکر نمیکردند که چه بر سر اعتبار رسانه ملی خواهد آمد. گاه با کارکنانی در این امر مواجه میشویم که تخصص قابل ملاحظهای ندارند و حتی انگیزه کافی نیز در آنها برای ساختن یک برنامه مطلوب دیده نمیشود؛ از این جهت است که برخی از برنامههای فرهنگی و ادبی طی سالهای اخیر باری به هر جهت حرکت کردهاند.
مصطفی محدثی خراسانی از شاعران کشور که سابقه حضور در شورای شعر صدا و سیما را نیز در کارنامه خود دارد، عملکرد رسانه ملی در برنامهسازی در حوزه شعر و ادبیات را ناموفق ارزیابی میکند. او در اینباره به تسنیم میگوید: به نظر میرسد علیرغم تلاشهایی که رسانه ملی در سالهای گذشته انجام داده و این دغدغه را داشته که در حوزه شعر و ادبیات کار کند، اما عملاً توفیقی حاصل نشده است. ما متأسفانه در حوزه شعر و استفاده از ظرفیت شعر برای برنامهریزی و ارتباط با مخاطب، راهبرد کلانی را نمیبینیم. در مجموع باید برنامه جدی در تراز فرهنگ و هنر و ادبیات ما در رسانه ملی دیده نمیشود. زمانی شاعرانی مانند آقای ساعد باقری و سهیل محمودی هدفمند وارد صدا و سیما شدند و بر تهیهکننده غلبه داشتند. این افراد بودند که برنامهریزی میکردند که تهیهکننده چه کند، اما الآن متأسفانه خیلی از تهیهکنندگانی که در صدا و سیما برنامه ادبی میسازند و من هم گاهی در آن برنامهها شرکت میکنم، الفبای ادبیات را نمیدانند و کوچکترین شناختی از فضای ادبی کشور ندارند.
«قند پهلو» از نمونههای موفق شعر در سالهای اخیر تلویزیون به شمار میآید
یکی دیگر از موضوعاتی که میتواند در زمینه نوع نگاه و مواجهه رسانه ملی با شعر مورد بررسی قرار گیرد، ترانههایی است که به اشکال مختلف پخش میشود؛ موضوعی که در سنوات گذشته همواره به نوع انتخاب آن انتقاد وارد بود. مخاطب گاه در این مدت با اجرای شعرهایی مواجه میشد که از ابتداییترین فنون شعری بهرهمند نبود. در کنار این، برخی از فعالان فرهنگی از حضور سؤالبرانگیز برخی از خوانندگان و ترانهسازان گلایه داشتند. شرفشاهی در اینباره میگوید: یکی از جذابیتهای رادیو و تلویزیون در گذشته، موسیقی و ترانه بود؛ این در حالی است که در سالهای گذشته با یک رکود در این زمینه مواجه هستیم. کارهایی که پخش میشوند، عمدتاً قابل دفاع نیستند و این امر به دلیل انقطاع ارتباط میان مخاطب، ترانهسرا، خواننده و آهنگساز وجود دارد. برخی از خوانندگان ما ترانه را نمیشناسند و حتی با بار معنایی کلمات آشنایی ندارند. بارها نیز دیده شده که نامی از ترانهسرا برده نمیشود.
اظهار نظر غیر کارشناسی و خواندن شعرهای جعلی در سالهای اخیر انتقاد بسیاری از شاعران را به همراه داشته است
محدثی خراسانی نیز بر همین نکته تأکید میکند و ادامه میدهد: شعر هنر و ثروت ملی ماست، ریلگذاری در این حوزه از قرنها پیش به صورت درست و صحیح انجام شده است. هرچقدر هم که جریانهای مختلف با آدمهای متفاوت وارد این حوزه شوند، آن جریان اصیل توفنده اجازه فعالیت به آنها نمیدهد. اما این موضوع در حوزه موسیقی متفاوت است. سیاستگذاری ما در حوزه موسیقی تعریف مشخصی ندارد و گاه ما در این رابطه دچار سردرگمی و ابهام هستیم. گاه سختگیریهای بیموردی در این زمینه شده است؛ در نتیجه گوش مخاطب به خصوص نسل جوان در این مدت با صداهای متفاوت آشنا شده و دیگر نمیتوان او را قانع کرد که به همان صداهای همیشگی گوش دهد. باید پا به پای پیشرفت تکنولوژی، نیازهای این مخاطبان نیز تأمین میشد. در مقطعی ما از مخاطب عقب افتادیم و صداهای دیگر آمدند ذائقه نسل جوان را تغییر دادند.
بخش دیگر انتقادات به برنامههای ادبی در رسانه ملی، به حضور کم شاعران معاصر به ویژه خانمها اختصاص دارد. محدثی خراسانی که سالها عضو شورای شعر صدا و سیما بوده، در اینباره معتقد است: این کمرنگ بودن، نتیجه عدم شناخت برنامهسازان و تهیهکنندگان است. در مجموع حضور ادبیات معاصر در رسانه ملی کمتر از ادبیات کلاسیک است، در این میان معمولاً شاعران آقا که ارتباطاتشان بیشتر است، ممکن است بیشتر به چشم عوامل برنامهها بیایند.
مروری بر برنامههای ادبی در رسانه ملی نشان میدهد که اگر برنامهها با چاشنی خلاقیت همراه باشند، میتوانند در جذب مخاطب امروز موفق عمل کنند. شاید برخی بر این باور باشند که دوره شعر و شاعری گذشته و ای بابا، دیگر چه کسی حوصله دارد شعر گوش دهد؟! اما حضور و بازخورد برنامههایی مانند «قند پهلو» که با محوریت شعر طنز در دهه 90 تولید و پخش شد و حتی «مشاعره» که بر پایه حافظه مخاطب طراحی شده، حکایت دیگری دارد. در روزهایی که زبان فارسی بیش از هر زمان دیگری در خطر آسیب و فراموشی قرار دارد، جفاست بر ایرانیان که میراثشان چنین بیقدر و ارزش در بسترهای جدید عرضه شود.
انتهای پیام/