"متن زدایی" از رشته ادبیات و علوم انسانی/ چرا آموزش زبان فارسی از مقطع دبیرستان حذف شده است؟
کتابهای کنونی نه در خدمت مهارتآموزی و پرورش شمّ زبانی و ذوق ادبی هستند نه در راستای هویت ملی و فرهنگی و علاقهمند کردن دانشآموزان به فرهنگ و زبان فارسی برنامهای دارند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تألیف و تنقیح مستمر کتابهای آموزشی مدارس در جهت توانمندتر ساختن بنیادهای علمی و فکری دانشآموزان یکی از پیچیدهترین و در عین حال ضروریترین نیازهای آموزشی کشور است که طیّ چهار دهه گذشته با فراز و نشیبهایی روبرو بوده است.
ناگفته پیداست که تألیف یک کتاب درسی با رویکرد مهارتی، که از اهداف خاص برنامههای نظام آموزش و پرورش است، کاری بسیار زمانبر و در عینحال دقیق و حساس است و میبایست برای این کار از مؤلفان متبحّر، کارآزموده، مبتکر و آشنا با وادی تعلیم و تربیت بهره برد. در این میان اما تالیف کتابهای درسی "زبان و ادبیات فارسی" به سبب نقش ویژه این درس که میتواند و باید به مثابه فانوس راه پرپیچوخم علماندوزی دانشآموزان عمل کرده و مسیر رشد و تعالی آنان را در سایر دروس نیز روشن کند، از اهمیت مضاعفی برخوردار است و این درست همان چیزی است که به گفته برخی صاحبنظران، مورد غفلت قرار گرفته است.
دکتر آزاده شریفی، پژوهشگر و دبیر زبان و ادبیات فارسی، در نشستی مجازی که به همت پژوهشکدهی زبان و ادبیات فارسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، در سخنانی با موضوع "آسیبشناسی آموزش ادبیات فارسی در رشته علوم انسانی دبیرستان" به نقد کتابهای نونگاشت فارسی پرداخت که متن کامل آن را در زیر میخوانیم:
هیچ یک از رشتههای نظری به اندازه ادبیات و علوم انسانی مهجور واقع نشده
هدف از آموزش زبان و ادبیات فارسی در دبیرستان با دانشگاه متفاوت است. تکیه اصلی دروس دبیرستانی باید بر مهارتهای زبانی، هویت فرهنگی و علاقهمند کردن فراگیران به مطالعه باشد. به شیوه آموزش زبان و ادبیات فارسی نقدهای بسیاری وارد است اما در نظام آموزشی کنونی (نظام 6- 3-3) هیچ یک از رشتههای نظری به اندازه ادبیات و علوم انسانی مهجور واقع نشدهاند. برخی از اصلیترین اشکالات ادبیات رشتهی انسانی به شرح زیر است:
1- تعداد کتابهای درسی و به تبع آن سرفصل و ساعات آموزشی بهطور محسوسی تقلیل یافته است، برای نمونه به مقایسه پایه یازدهم نظام جدید با سوم انسانی نظام قدیم توجه کنید:
سوم انسانی نظام قدیم: کتابهای ادبیات تخصصی (4 ساعت آموزشی)، زبان فارسی تخصصی (2 ساعت آموزشی شامل دستور زبان، مقدمات زبانشناسی، دستور تاریخی و نگارش و ویرایش)، آرایههای ادبی (2 ساعت شامل مقدمات عروض و قافیه، بیان، بدیع لفظی و بدیع معنوی) و تاریخ ادبیات (2 ساعت شامل تاریخ مفصل ادبیات از قرن 8 تا دوره معاصر، مکتبهای ادبی، ادبیات جهان عرب)
یازدهم انسانی نظام جدید : کتابهای فارسی (2 ساعت مشترک با سایر رشته ها)، علوم و فنون ادبی (تاریخ ادبیات و سبک شناسی، عروض و قافیه و آرایههای ادبی) و نگارش( 2 ساعت).
همان طور که مشاهده میکنید :
1- مجموع ساعات آموزشی از 10 ساعت به 6 ساعت ( سه جلسه در هفته) تقلیل یافته است.
2- چهار کتاب تخصصی حذف و با یک کتاب علوم و فنون ادبی (شامل 12 درس) جایگزین شده است.
3- مباحثی مانند زبانشناسی، مکتبهای ادبی ، ویرایش و تاریخ مفصل ادبیات بهطور کامل حذف شدهاند.
4- فارسی اختصاصی انسانی حذف با کتاب ریاضی و تجربی یکی شده است.
این فقط قسمت کمّی ماجراست اگر چه این تغییر بیش از حد کمیّت منجر به افزایش کیفیت نشده است.
2- "متن زدایی" از رشته ادبیات و علوم انسانی
دکتر شریفی تأکید کرد: مفهوم کلیدی در رشتهی ادبیات و علوم انسانی چه در دبیرستان و چه در دانشگاه "متن" است. منظور از متن فقط متون ادبی و تاریخی نیست. همهی دانشآموزان علوم انسانی الزاماً دانشجوی ادبیات فارسی نخواهند شد اما در سایر رشتههای دانشگاهی علوم انسانی نیز "متن" اهمیت محوری دارد؛ دانشجوی حقوق باید با "متن" قانون سر و کله بزند. دانشجویان جامعهشناسی و روانشناسی و علوم تربیتی و ... با "متون نظری" سر و کار دارند . دانشجویان الهیات و فلسفه باید بتوانند از متون دینی و فلسفی و کلامی استفاده کنند و دانشجویان تاریخ باید قادر به خواندن متون تاریخی باشند. ادامه این روند در چند سال آینده منجر به کاهش شدید کیفیت رشتههای علوم انسانی در دانشگاه و مقاطع بالاتر خواهد شد چرا که دانشجویانی وارد این رشتهها میشوند که در دبیرستان به اندازه کافی متن نخواندهاند و با مهارتهای فهم متن آشنا نیستند. رشتهی علوم انسانی بدین معنا "متن زدایی" شده است. در کتاب علوم و فنون ادبی (سه کتاب از پایه دهم تا دوازدهم انسانی و مجموعاً 36 درس) دانشآموزان به ندرت شعر یا متن کاملی می خوانند بیشتر تک بیتهایی از متون پراکنده و متنوع آن هم برای پیدا کردن وزن یا آرایههای ادبی. در کتاب تاریخ ادبیات نظام قدیم، پس از معرفی هر شاعر یا نویسنده نمونهای از اشعار یا نثر وی آورده میشد.
اما مهارتهای اصلی برای فهم متن کداماند؟
1- واژگان: ناگفته پیداست که کم شدن متون درسی دایرهی لغات دانشآموزان را کاهش میدهد. بیشتر لغاتی که دانشآموزان در مقطع دبیرستان فرا میگیرند به صورت حفظی و برای برآمدن از پس تستهای کنکور است نه افزایش شمّ زبانی.
2- دستور زبان: این که چرا آموزش زبان فارسی (و نه ادبیات) از مقطع دبیرستان به طور کامل حذف شده است و این امر در سالهای پیشرو چه تأثیری بر هویت فرهنگی دانشآموزان خواهد گذاشت پرسشی است که اصحاب علوم اجتماعی باید به آن پاسخ دهند. فلسفهی تألیف کتابهای زبان فارسی این بود که هر فارسی زبانی نیاز به آموزش زبان مادر در سطحی فراتر از کاربرد روزمره دارد و نباید آموزش زبان را با آموزش ادبیات یکسان فرض کرد. در نظام فعلی آموزشی با عقبگردی حدوداً 50 ساله کتابهای زبان فارسی بهطور کامل حذف شدهاند و دانشآموزان هیچ درکی از ماهیت زبان، تفاوت زبان و گفتار و برخی مقدمات زبانشناسی و ویژگیهای زبان فارسی ندارند. آموزش دستور زبان نیز به صورت نکات پراکنده در خلال متون کتابهای فارسی گنجانده شده است به گونهای که تأثیر محسوسی بر دانش زبانی و انسجام ذهنی فراگیران ندارد.
3- روابط برون متنی؛ مهمترین مؤلفهی بافت متن است. فهم بسیاری متون ادبی در گروی آشنایی با گفتمانهای کلان اجتماعی و فرهنگی و تاریخی است. کتابهای تاریخ آهنگ متفاوتی با کتاب فنون ادبی دارند یعنی برای مثال دانشآموزان ادبیات مشروطه را زمانی میخوانند که هنوز تاریخ مشروطه را نخواندهاند و سیر حوادث و افراد را نمیشناسند.
4- متون مشابه: هر چه متنهای مشابه بیشتری از یک دوره خوانده شود تسلط دانشآموز به آن بیشتر میشود. در این زمینه کتابهای فارسی مکمل خوبی برای علوم وفنون ادبی نیستند.
3- فاجعهای به نام کتابهای "علوم و فنون ادبی"
مباحث اصلی این کتابها شامل:
1- تاریخ ادبیات و سبکشناسی (4 درس در هر کتاب و در مجموع 12 درس) شامل تاریخ زبان فارسی از دورهی پیش از اسلام، سبک خراسانی، سبک عراقی، سبک هندی و شعر مشروطه، معاصر و دورهی انقلاب اسلامی بهصورتی ناقص و تیتروار بدون توجه به جنبهی مهارتی.
2- آرایههای ادبی:
مبتنی برآموزش بدیع لفظی، بیان و بدیع معنوی به ترتیب در پایههای دهم، یازدهم و دوازدهم انسانی.
3- عروض و قافیه
منطق این تقسیمبندی گنگ و مبهم است. اگر قرار است آرایههای ادبی در خدمت فهم متن باشند و در خلال آن تدریس شوند چه لزومی دارد آموزش تمام آنها سه سال به طول انجامد؟ آیا ممکن است متنی را بیابیم که فقط شامل آرایههای لفظی باشد یا فقط بیان؟ ... وقتی معلم در متون همان کتاب فارسی با آرایههای دیگری از بیان و بدیع برخورد میکند باید آموزش آنها را به کتاب فنون ادبی سال آینده موکول کند؟ اگر نه زمانی که برای این دوبارهگویی و چندباره کاری صرف میشود را آیا نمیتوان برای تدریس متون بیشتر یا مبحثی دیگر به کار برد؟ همهی این مطالب در دانشگاه و در نظام قدیم بههم پیوسته و در پی هم تدریس میشد و میشود نه در سه سال مجزا. قسمت دردناک ماجرا اینکه پس دانشآموز علوم انسانی علوم و فنون ادبی را می آموزد تا متن بخواند ولی متنی نمیخواند.
4- اختصاص حجم قابل توجه و توجیهناپذیری به آموزش عروض
درست است که بخش مهمی از میراث ادبی زبان فارسی را شعر تشکیل میدهد اما بسیاری مهارتهای مهمتر از عروض مغفول مانده و از سرفصل درسی حذف شده است. در باب ضرورت آموزش عروض و حدود آن میتوان بحث کرد. چهقدر مهم است دانشآموزی که قرار است مثلاً حقوق بخواند در دبیرستان بتواند وزن اشعار را بگوید و اختیارات شاعری آنها را تجزیه و تحلیل کند؟ آن دانشآموزی هم که قرار است ادبیات فارسی یا عربی بخواند در دانشگاه عروض را فراخواهد گرفت.
گنجاندن عروض با این حجم و محتوا در کتابهای علوم انسانی دو دلیل دارد:
1- نبود برنامهریزی آموزشی
2- تأکید بر جنبهی مهارتی و حل تمرین و قابلیت طراحی سؤالات کنکور
اما دانشآموز علوم انسانی چهقدر عروض میخواند؟ چهار درس از هر کتاب یعنی 12 درس عروض در مجموع سه سال دبیرستان و دانشجوی زبان و ادبیات فارسی چقدر عروض میخواند؟ دو واحد درسی (شامل 16 جلسه آموزشی).
دکتر شریفی در بخش پایانی سخنانش شرح داد: دانشآموز دبیرستانی علوم انسانی در مقطع متوسطهی دوم حدود 24 جلسه عروض میآموزد این رقم برای دانشجویی که قرار است کارشناس ادبیات فارسی شود حدود 16 جلسه (دو واحد) است. بهنظر میرسد عروض در دبیرستان بیشتر از دانشگاه اهمیت دارد. این نسبت در سرفصلهای دیگر منطقیتر است مثلاً مجموع دروس تاریخ ادبیات در دبیرستان شش جلسه و در دانشگاه (مقطع کارشناسی) حدود 48 جلسه است.
لازم به ذکر است که نظام قدیم نیز مشکلات و اشکالات خود را داشت و نقد نظام فعلی به معنای تأیید مطلق نظام قدیم نیست. اما انتظار میرفت، نظام جدید با رفع اشکالات و ارتقای سطح نظام قدیم جایگزین آن شود در حالی که سطح کتابهای فعلی هم کمّی و هم کیفی از نظام قدیم بسیار پایینتر است. کتابهای کنونی نه در خدمت مهارتآموزی و پرورش شمّ زبانی و ذوق ادبی هستند نه در راستای هویت ملی و فرهنگی و علاقهمند کردن دانشآموزان به فرهنگ و زبان فارسی برنامهای دارند.
توجه دانشگاهیان و استادان رشتهی زبان و ادبیات فارسی به آنچه در دبیرستان میگذرد بسیار لازم و ضروری است چرا که دانشآموزان امروز دانشجویان فردا هستند.
چند راهکار:
1- کتاب فارسی علوم انسانی با مجموعهای از متون مناسب تدوین و جایگزین کتاب مشترک فعلی شود.
2- آموزش مجزای زبان فارسی در دستور کار قرار گیرد.
3- در ساختار و مباحث کتاب علوم و فنون ادبی تجدیدنظر اساسی شود.
4- مباحث جانبی و فنی به صورت انتخابی و اختیاری تدریس شود.
5- ساختار تستها و مباحث کنکور انسانی تغییر کند.
انتهای پیام/