توجه به ادبیات، فصل مشترک علامگان فقید: حکیمی و حسنزاده آملی / در حقّ "الحیاه" بیانصافی میشود
مرحوم حکیمی بحقّ معتقد بود هرکس ادبیات را سهل گرفت، در هیچ زمینهای موفق نشد و هرکس وقتش را بیشتر صرف ادبیات کرد، در علوم دیگر هم رشد کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در مراسم نکوداشتی که شب گذشته (پنجشنبه 8 مهرماه 1400) به مناسبت چهلمین روز درگذشت علامه محمدرضا حکیمی، نویسنده و اندیشمند فقید دینی، برگزار شد، تنی چند از شاگردان و دوستداران مرحوم علامه به بحث و گفتوگو پیرامون اندیشهها و آثار وی پرداختند.
در ابتدای این مراسم، حجتالاسلام احمد عابدی، پژوهشگر و مدرّس فلسفه و علوم قرآنی، خدمات علمی مرحوم علامه محمدرضا حکیمی و تاثیر آثار وی بر جامعه و به ویژه جوانان را از جمله فصلهای درخشان تاریخ حوزههای علمیه عنوان کرد و گفت: نقش بیبدیل آقای حکیمی در حفظ جوانان، به ویژه جوانان پیش از انقلاب که جریانات کمونیستی و مارکسیستی در کشور حاکم بود بسیار مهم بود. من همین چند روز پیش در دیداری که با یکی از علما داشتم از ایشان به خاطر پیام تسلیتشان به مناسبت درگذشت علامه حکیمی تشکر کردم، ایشان گفت تشکر لازم نیست، من خودم را مدیون آقای حکیمی میدانم و اگر الان مسلمان هستم به برکت آثار اوست. میخواهم بگویم کتابهای او یک چنین تاثیری در افراد داشت که باید اثرات آن را در دراز مدت شناخت و تحلیل کرد.
احاطه مثالزدنی مرحوم علامه به ادبیات فارسی و عرب
این مدرّس خارج فقه و اصول در ادامه با اشاره به کتاب "ادبیات و تعهد در اسلام"، آن را یکی از زیباترین و ماندگارترین آثار علامه حکیمی دانست و یادآور شد: من در زمان جنگ و در جبهه با این اثر ارزشمند آشنا شدم و خوب یادم هست که این کتاب را مردم در قالب هدایایی که برای رزمندگان به جبههها میفرستادند، فرستاده بودند و من در همان جا آن را 3 بار، من البدو الی الختم مطالعه کردم. این ابتدای آشنایی من با آقای حکیمی بود. مقام معظم رهبری هم در پیام خودشان به مناسبت ارتحال آقای حکیمی از ایشان با عنوان "ادیبی چیره دست" نام بردند که حقیقتا هم همین طور است اما اگرچه آقای حکیمی در این خصوص یک نمونه برجسته و مثالزدنی به شمار میآید اما در این زمینه تنها نیست و بزرگان دیگری هم بودهاند که یک چنین خصلتی در آثارشان مشاهده میشود.
مرحوم حکیمی وارث سنت ادبی شیعه بود
وی با ذکر نمونهای از میزان آشنایی علامه طباطبایی (ره) نسبت به ادبیات و شعر عرب یادآور شد: هر وقت کسی از آن مفسّر بزرگ در مورد بیتی عربی سوال میکرد ایشان بلافاصله ابیات بعدش را میخواند و به قدری به شعرهای فصیح عرب و اشعار صدر اسلام و دوران جاهلی مسلط بود و آنها را با زیبایی ترجمه و تفسیر میکرد و پاسخهای سریع و متقن میداد که انسان را به این گمان میانداخت که گویا همین الان مشغول مطالعه آنها بوده. اساساً ادبیات از گذشته تا امروز در حوزههای علمیه و نزد علمای شیعه از جایگاه و منزلت ویژهای برخوردار بوده. مرحوم علامه حسن زاده آملی هم که به تازگی از میان ما رفتند به این حوزه توجه خاصی داشتند و میگفتند خیلیها که به عربی مینویسند به این دلیل است که فارسی بلد نیستند و تاکید میکرد که فارسی حرف زدن و فارسی نوشتن مشکلتر از عربی است. مرحوم حکیمی بحق وارث این سنت ادبی شیعه بود و زبان گشاده و فصیحی که در آثارش میبینیم اتفاقی نیست و او آن را با توجه به معارف اهل بیت و آموزههای وحیانی تحصیل و تبیین کرده بود.
هرکس ادبیات را سهل گرفت در هیچ زمینهای موفق نشد
مرحوم حکیمی در کتاب "ادبیات و تعهد در اسلام" میگوید هرکس ادبیات را سهل گرفت و زود از آن گذشت در هیچ زمینهای موفق نشد؛ نه فقیه شد، نه محدث شد نه تاریخنگار شد و نه اصولی؛ و هر کس بیشتر وقتش را صرف ادبیات کرد، در علوم دیگر هم رشد کرد. او معتقد بود کسی که میخواهد فقیه بشود باید ابتدا ادیب بشود کسی هم که میخواهد فیلسوف بشود باید در درجه اول ادیب بشود. مرحوم حکیمی فراوان در این زمینهها کار کرده و معتقد بود کسی که ادبیات را نمیشناسد و با پیچ و خمهای زبانی آشنا نیست نباید سراغ قرآن و روایات برود.
ابنعباس که بعد از حضرت علی علیهالسلام بزرگترین مفسّر قرآن به شمار میآید، در تفسیر هر آیه از قرآن یک شاهد مثال شعری ذکر میآورده و این یعنی از زمان حیات پیامبر(ص) و حتی قبل از هجرت ایشان از مکه به مدینه، تفسیر قرآن منوط به آشنایی با ادبیات و زبان بوده است. توجه مرحوم علامه حکیمی به ادبیات و ترویج و تحکیم آن حقیقتا یکی از افتخارات حوزههای علمیه است و امیدوارم خداوند روح او را با اولین و بزرگترین ادیب تاریخ اسلام حضرت علی علیه السلام محشور کند.
3 دوره حیات فکری و قلمی مرحوم علامه
در ادامه این مراسم دکترمرتضی کیا، از شاگردان و نزدیکان فکری مرحوم استاد حکیمی، با اشاره به تقسیمبندی آثار علامه حکیمی به دو دوره پیش و پس از انقلاب، تاکید کرد: آقای محمد اسفندیاری به درستی اشاره میکنند که کتابهای مرحوم حکیمی تا پیش از سال 1357 یک حال و هوا دارند و از سال 1357 به بعد حال و هوای دیگری اما من میخواهم به این دو دوره، دوره دیگری را هم اضافه کنم و بگویم از سال 1388 به بعد دغدغه دیگری هم به دلمشغولیهای گذشته آقای حکیمی اضافه شد که به طرح اندیشه "حکومت مسانخ" و بازتعریف حکومت اسلامی انجامید.
ایشان در سال 1388 کتاب ویژگیهای حکومت صالح را منتشر کردند و عملاً نشان دادند که علیرغم همه انزوایی که دارند در مقاطع حساس و عرصههای ضروری، حاضر هستند و با تبیین و بازتعریف و بازطراحی ویژگیهای حکومت اسلامی عملاً نسبت به مرزبانی از معارف اهل بیت (ع) توجه دارند. در آن مقطع زمانی که به دلیل حوادث سیاسی و رویدادهای اجتماعی، نظام اسلامی و مبانی و مبادی مشروعیت و مقبولیت آن با چالش مواجه شده بود ایشان ایده حکومتِ مسانخ یعنی حکومت هم سنخ حکومت معصوم را مطرح کرد و عهدنامه مالک اشتر را هم به عنوان مانیفست آن درنظر گرفت.
انتخاب این عهدنامه به عنوان چارچوب کلی حکومت مناسخ از این نظر صورت گرفت که چون حضرت علی علیهالسلام این نامه را خطاب به زمامداری غیر معصوم نوشته بودند باید آن را به مثابه مبنای نظری هر حکومت غیرمعصومی در نظر گرفت که میخواهد در چارچوب نگرش اسلامی عمل کند.
استاد حکیمی مفهوم عدالت را در دایره فهم شیعی بازسازی کرد
مولف کتاب "مرزبان توحید: کارنامه علامه محمدرضا حکیمی" در ادامه خاطرنشان کرد: یکی دیگر از کارهای بزرگ مرحوم علامه حکیمی این بود که مفهوم عدالت را به نوعی کارآمد، در دایره فهم اسلامی و شیعی بازسازی کرد و پرورش داد و ریشههای آن را هم از نخستین روزهای تشکیل حکومت از سوی حضرت علی علیه السلام نشان داد.
وی افزود: کسانی که مجموعه "الحیاه" ایشان را به منزله اثر مارکسیستی و متاثر از فضای حاکم بر ذهنیت اجتماعی دهههای 40 و 50 که گفتمان چپ کمونیستی در جامعه غالب بود، مورد انتقاد قرار میدهند باید بدانند که اساسا آرمان عدالت اجتماعی در گفتمان مارکسیستی مطرح نیست و هیچ کدام از گرایشات فکری چپ به دنبال تحقق اجتماعی عدالت نبوده و نیستند بلکه آنها میخواهند به مفاهیمی مثل لغو مالکیت خصوصی و مسائلی از این دست جامه عمل بپوشانند.
در کتاب "تاریخ مختصر عدالت توزیعی" که یکی از آثار مهم این حوزه است، به روشنی از قرن 18 به عنوان آغازگاه "عدالت اجتماعی" در غرب یاد شده و صراحتاً عنوان میشود که هیچ یک از متفکران و نظریهپردازان غربی و حتی متفکران اخلاقی پیش از قرن هجدهم به مسئله عدالت اجتماعی و مسائلی مثل مسکن فقرا و نظایر آن نپرداختهاند اما مرحوم حکیمی نظریه عدالت اجتماعی خودش را 1200 سال جلوتر از غرب و در صدر اسلام جستجو و باز تعریف میکند و ریشههای آن را در قرآن و احادیث و روایات نشان میدهد که این از جمله کارهای بسیار مهم ایشان است و اگر ترجمه شود بسیار مورد توجه خواهد بود.
متأسفانه اجحاف و بیانصافی در حق "الحیاه" در خود حوزههای علمیه بسیار به چشم میخورد و من از این جهت لازم دیدم که این نکات را بیان کنم تا انشاالله با توجه و اهتمام فضلای حوزه به این مسئله و شرح و تفسیر دقیق این اثر گرانسنگ، از برکات نشر و گسترش چنین اندیشههایی بهتر و بیشتر بهرهمند شویم.
انتهای پیام/