به بهانهی انتشار اثر جدید آیتالله ریشهری درباره منتظری؛ "آنچه امام در خشت خام دید"
تازهترین اثر آیتالله ریشهری با عنوان روشنبینی امام خمینی به بررسی ماجرای عزل آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبری و همچنین پاسخ به شبههپراکنیهای او در سالهای اخیر میپردازد.
به گزارش گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم، ثبت و ضبط خاطرات شخصیتهای سیاسی و بهیادگار گذاشتن تاریخ برای آیندگان، مسالهای است که متاسفانه چندان در کشور ما مورد توجه قرار نگرفته است و شخصیتهای سیاسی و برجسته نیز کمتر علاقهای برای مکتوبکردن گذشته خود داشتهاند؛ حتی اگر همت برخی موسسات یا مورخان و پژوهشگران تاریخی نبود، شاید در آگاهی از تاریخ معاصرمان دستخالیتر از امروز بودیم.
روز گذشته خبری در رسانهها با این عنوان منتشر شد: «نامه عذرخواهی آیتالله آذریقمی از رهبر معظم انقلاب.» آیتالله آذریقمی ازجمله شخصیتهای شناختهشده انقلاب در دهه 60 و سالهای ابتدایی دهه 70 بود که بسیاری او را به سرپرستی روزنامه رسالت در آن سالها میشناختند؛ در سالهای اخیر و بعد از پخش مستند روایت رهبری، پخش مکالمه او با آیتالله خامنهای در جلسه خبرگان رهبری و اصرار وی به ایشان برای پذیرفتن رهبری نظام، نام آذریقمی را در یادها زنده کرد.
مرحوم آذریقمی اگرچه در آن جلسه و سالهای ابتدایی دهه70 جزء حامیان رهبری بهشمار میرفت اما بهمرور مواضعی اتخاذ کرد که شبیه به اظهارات و موضعگیریهای مرحوم منتظری بود و همین مواضع او را به ضدیت با رهبری و انقلاب کشاند؛ هرچند نامه روز گذشته نشان داد که او در سالهای پایانی عمر تلاش داشته برخی اشتباهات خود را جبران و بابت اظهاراتش از رهبر انقلاب عذرخواهی کند.
به بهانه انتشار خبر روز گذشته، برآن شدیم به منبعی که این نامه تاریخی در آن آمده است یعنی کتاب روشنبینی امامخمینی، جدیدترین اثر آیتالله ریشهری نگاهی داشته باشیم.
یکی از شخصیتهای انقلاب که شخصا برای تاریخ شفاهی ایران اهمیت قائل شده و خاطرات خود را منتشر کرده، آیتالله محمدمحمدی ریشهری است. وی تاکنون کتابهایی همچون سنجه انصاف (بررسی برههای حساس از تاریخ رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران) و دوره 5جلدی خاطرهها را منتشر کرده که حاوی ناگفتهها و اطلاعات مهمی از وی در دوران تصدی مسئولیتهای حساسی همچون وزارت اطلاعات و سرپرستی امور حج است.
بهتازگی کتاب دیگری از آقای ریشهری منتشر شده که میتوان آن را سومین خدمت او به تاریخ معاصر کشور دانست. کتاب «روشنبینی امامخمینی در نامه 6/1/1368» اثر جدیدی از آقای ریشهری است که البته تفاوتی عمده با دو کتاب فوقالذکر دارد. دو کتاب قبلی از این نویسنده بیشتر حول خاطرات شخص ریشهری است و کمتر جنبه تحلیلی دارد اما کتاب جدید ایشان علاوهبر ذکر ناگفتههایی از دوران تصدی وزارت اطلاعات، پاسخ به برخی شبهات علیه رهبر معظم انقلاب است.
اگر کسی اندک آگاهی به تاریخ دهه60 داشته باشد، از نامه 6/1/1368 متوجه خواهد شد که این اثر در ارتباط با شخصیت آیتالله منتظری است. درحقیقت آنچه نویسنده را برآن داشته تا بار دیگر دست به قلم ببرد، بنابر آنچه در مقدمه آمده است: «اشاره به سرنوشت خطرناکی است که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امامخمینی برای آقای منتظری پیشبینی کرده است. امامخمینی در نامه ششم فروردین سال1368، خطاب به آقای منتظری مسائل مهمی را مطرح کرده است که مهمترین آنها پیشبینی و روشنگری درباره سرنوشت آقای منتظری پس از ایشان است. متن سخن امامخمینی چنین است: ...شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند... .»
درحقیقت همانطور که در مقدمه آمده، محور این کتاب نوشتههای آیتالله منتظری در دوران پساعزل وی ازجمله در کتاب «انتقاد از خود» است. بخش اول کتاب آقای ریشهری، نقدی بر «انتقاد از خود» است؛ یکی از آثار آیتالله منتظری که بهصورت پرسش و پاسخ تلاش کرده برخی اشتباهات گذشته خود را توجیه کند، درباره برخی رخدادهای انقلاب همچون مکفارلین و ادامه جنگ و رابطه با آمریکا تفسیر و خاطرات جدیدی ارائه دهد و در برخی نظرات فقهی خود همچون ولایتفقیه تجدیدنظر کرده است.
آقای ریشهری در بخش اول کتاب به ادعاهای آقای منتظری ازجمله اتهامات وی به رهبر انقلاب پاسخ گفته است. چند فصل از این کتاب نحوه انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری انقلاب و همچنین مذاکرات مجلس خبرگان در جلسه تاریخی 14خرداد 68 و همچنین جلسه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برای انتخاب آیتالله خامنهای بهعنوان یکی از مراجع 7گانه بعد از رحلت آیتاللهالعظمی اراکی بهصورت کامل پرداخته شده که برای علاقهمندان به تاریخ اطلاعات مفیدی ارائه میدهد.
این اثر علاوهبر ارائه تحلیل و حلاجی نظرات منتظری، از تحقیق غافل نبوده و نویسنده بعد از بیان شواهدی از تسلط فقهی رهبر معظم انقلاب، دستخط بیش از 20تن از مراجع و مجتهدان برجسته در تایید جایزالتقلید بودن رهبر انقلاب را فهرست کرده است.
یکی دیگر از ویژگیهای این کتاب که میتوان آن را به حساب اعتبار نویسنده و آگاهی او دانست، بیان ناگفتهها و اسناد منتشر نشده است. برای مثال درباره آلودهبودن بیت آقای منتظری نقلقولهایی را از آیتالله مشکینی و مرحوم طاهریاصفهانی بیان کرده یا درباره آیتالله آذریقمی که در سالهای پایانی عمرش حملاتی را متوجه رهبری انقلاب کرده است، نامهای را برای اولینبار منتشر میکند که حاوی عذرخواهی او از رهبر انقلاب است.
نقد سخنان آقای منتظری درباره ولایتفقیه، تناقضگویی آقای منتظری درباره شرطبودن اجتهاد مطلق برای رهبر، نقد سخنان منتظری درباره انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری، بررسی ادعای منتظری درباره نامشروع بودن فرمان امامخمینی درباره بازنگری قانون اساسی، صلاحیت آیتالله خامنهای برای مرجعیت و... ازجمله فصلهای بخش اول این کتاب است.
اما بخش دوم کتاب، پاسخ به اتهامات منتظری علیه آقای ریشهری در دوران تصدی وزارت اطلاعات و برخورد با باند مهدی هاشمی است.
آیتالله ریشهری مسئولیت پیگیری پرونده مهدی هاشمی معدوم را برعهده داشت. مهدی هاشمی برادر هادی هاشمی، داماد آیتالله منتظری بود که پیش از پیروزی انقلاب گروهی تحتعنوان «هدفیها» را در نجفآباد اصفهان مدیریت میکرد. گروهی که انگ قتل شخصیتی همچون آیتالله شمسآبادی از علمای سنتی حوزه و وکیل آیتالله خویی را در ایران بر پیشانی داشت اما پیروزی انقلاب و حوادث مختلف آن روزها موجب شد کمتر نامی از این پرونده برسر زبانها باشد و ماجرای قتل مرحوم شمسآبادی به فراموشی سپرده شود.
با این حال مهدی هاشمی تفکرات التقاطی خود را درقالب نهضتهای آزادیبخش سپاه دنبال میکرد. واحد نهضتهای سپاه در آن دوران اگرچه با هدف کمک به جنبشهای اسلامی تاسیس شده بود اما عملا در برخی موارد به محلی برای انباشت اسلحه و پول یا میدان دادن به شخصیتهای ناسالم در کشورهای همسایه و دخالت در امور داخلی آنها تبدیل شده بود تا جایی که امامخمینی دستور انحلال واحد نهضتها را صادر میکنند و در اردیبهشت سال61 با اصلاح اساسنامه سپاه، واحد نهضتهای آزادیبخش منحل شد.
بخش دوم کتاب حاوی اطلاعاتی پیرامون نحوه برخورد با باند مهدی هاشمی و همچنین دیدارهای آقای ریشهری با قائممقام وقت رهبری است.
آنچه از بخش دوم کتاب و خواندن اظهارات آقای منتظری درباره مهدی هاشمی برمیآید، پی بردن به سرسختی آیتالله منتظری در برابر نقدهاست که میتوان وی را بهعنوان یک مسئول نقدناپذیر و سرسخت در برابر گزارشهای مسئولان دانست.
ازسوی دیگر با خواندن سخنان آقای منتظری و ادعاهای وی در کتاب انتقاد از خود میتوان دانست که وی تا چه حد متوهم بوده و همه اتفاقات را ناشی از احمدآقا میدانست و با چشم بستن به خلافکاریهای مهدی هاشمی، به نخستوزیر شدن او چشم داشته و حاضر بوده یک قاتل به نخستوزیری برسد که با روشنبینی امامخمینی خطر روی کارآمدن چنین شخصی در راس نظام اسلامی رفع شد.
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/