روایت پدری که بعد از ۳۹ سال هنوز چشم به راه فرزندش است+ فیلم
گروه استانها-پدران و مادران زیادی هستند که فرزندانشان در جبههها به شهادت رسیدهاند و در این میان مادران و پدرانی هستند که هنوز چشم به راه پیکر فرزند جاویدالاثر خود هستند و چشمانشان به در دوخته شده است تا خبری از فرزندانشان دریافت کنند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از دزفول، تعریف اکثر آدمها از واژه "انتظار" همیشه تعریفی کلیشه و تکراری است یا حداقل از هرکس که بخواهیم این واژه را تعریف و تصویر ذهنیاش را منتقل کند، به سختی میتواند آن را بیان کند چرا که انتظار از جمله کلماتی است که با تجربههای شخصیمان را میفهمیم.
گاهی این تجربه سختی چنان جانمان را میفرساید که دیگر معلوم نیست ما پیش و پس از آن انتظار چه بودهاییم یا چگونه روزگار میگذراندیم. درست مثلِ روزمرگیهای مادری که تمامش را انتظارِ آمدنِ فرزندش پر کرده و چشم به راهیاش جزئی از وجودش شده است. یا پدری در گوشهای از این شهر که هر روز به انتظارِ دردانه پسرش مینشیند و در خیالش رخت عروسی تن میکند.
اما حالا تکمیل تصویرِ انتظار چشمهایی را تصور کنید که دوخته شده به در، به روی این دنیا بسته شوند و دستانی را که بجای کشیده شدن بر روی سرِ فرزند باید خاک را لمس کند. و اینگونه انتظار میشود تمام زندگی چند خانواده...
در ادامه گفت وگو خبرنگار تسنیم با (حاج غلامعلی عبدالزاده دزفولی پدرشهیدجاویدالاثر عبدالکریم عبدالزاده دزفولی وخواهر شهیدعظیمه عبدال زاده دزفولی) را ملاحظه میکنید.
پدرشهیدعبدالکریم عبدال زاده در نبود مادر شهید این گونه سخن میگوید: 5پسر و 3 دختر دارم.عبدالکریم متولد43 بود که در سال1361/11/22 در عملیات والفجرمقدماتی جاویدالاثر شد. عبدالکریم در زمان انقلاب مدام در مسجد فعالیت انقلابی میکرد.عبدالکریم زمانی که خواست به جبهه برود هیچ گاه مانع رفتنش به جبهه نشدیم.
پدرشهید در ادامه به خصوصیات اخلاقی فرزند شهیدش اشاره میکند و میگوید: عبدالکریم بسیار مقید به خواندن نماز شب بود؛ حتی زمانی که در جبهه بود. همرزمهای عبدالکریم برایم تعریف میکردند عبدالکریم زیر آتش باران دشمن هم، خواندن نماز شب را ترک نمیکرد. عبدالکریم همیشه مواظب و حواسش بود که برادرانش مسجد را ترک نکنند. عبدالکریم زمانی که مدارس تعطیل بودند بنایی میرفت و حقوقش را کتاب میخرید.
پدرشهیدعبدال زاده با بیان اینکه عبدالکریم برای رفتن به جبهه لحظه شماری میکرد، میگوید: هیچ گاه نه من و نه مادر عبدالکریم مانع رفتن عبدالکریم به جبهه نشدیم.ما ثروت آنچنانی نداشتیم که در راه خدا برای جبهه تقدیم کنیم؛ عبدالکریم را در راه خدا دادهایم.عبدالکریم به همرزمهایش گفته بود دوست دارم همچون حضرت زهرا(س) پیکرم گمنام باشد.
در گوشه آسمان شهر هنوز پدران و مادرانی هستندکه با صبر و استقامت رابطه خوبی دارند و چشمان منتظرشان تا لحظهای که سو دارد در انتظار پیدا شدن پیکر فرزند شهیداشان نظارهگر است، از پدرشهیدعبدالکریم عبدال زاده میپرسم اگر یک روز خبر آمدن عبدالکریم پسرت را به شما بدهند اولین کاری که میکنید؟ پدر شهیدمیگوید: فقط شکر خدا را میکنم. من عبدالکریم را در راه خدا دادم.
پدرشهیدعبدال زاده از فراق39سال انتظار بر مادرشهید، میگوید: زمانی که خبر جاویدالاثر عبدالکریم را به ما اطلاع دادند. قریب به یک سال بود که مادر عبدالکریم بیقرار بود و گریه میکرد.مادرعبدالکریم گفت: ما ثروت آنچنانی نداشتیم که در راه خدا برای جبهه تقدیم کنیم. عبدالکریم را در راه رضای خدا دادهیم. راضی به رضای خدا هستم.
پدرشهیدعبدال زاده انقدر راضی به رضای خدا است شاکر که سخت می شود سئوال میکنم از روزی برایمان بگوید که باخبر شدید پیکر عبدالکریم جاویدالاثر شده است، پدر شهید میگوید: داغ جوان سخت است. عبدالکریم جوانی مومن و مظلوم بود. حقیقتاً تا یک مدت گریه میکردم و از شدت ناراحتی قلبم مثل تنور نانوایی بود. اما راضی بودم به رضای خودش و هیچ گاه از رفتن عبدالکریم به جبهه ناراضی نبودهام.
در ادامه گفت و گو خبرنگار تسنیم با خانواده شهیدوالامقام شهیدجاویدالاثرعبدالکریم عبدال زاده دزفولی را مشاهده میکنید.
انتهای پیام/337/ی