گزارش|حجتالاسلام شجونی؛ مبارز صریحالهجهای که در برابر رژیم پهلوی و فتنه و انحراف ایستاد
امروز سالروز درگذشت حجتالاسلام شجونی مبارز انقلابی است که در دوران رژیم پهلوی ۲۵ بار به زندان افتاد و در دوران پس از انقلاب نیز به دلیل مواضعی که علیه فتنه و انحراف داشت، مورد خشم برخی گروههای سیاسی قرار گرفت.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم - شانزدهم آبان ماه پنجمین سالروز درگذشت حجت الاسلام والمسلمین جعفر شجونی مبارز انقلابی است. او هجده ساله بود که وارد فعالیت های انقلابی شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی 25 بار به زندان های رژیم پهلوی رفت. شجونی زندگی در زندان را به دو دوره پیش از سال 45 و پس از آن تقسیم میکند و معتقد است تا قبل از سال 45 زندانیها در زندان ریاست و آقایی میکردند اما پس از آن شرایط زندان بر آن ها بسیار سخت گذشت.
او عضو جامعه روحانیت مبارز، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی، همراه شهید نواب صفوی در گروه فدائیان اسلام و فعال سیاسی بود که پس از پیروزی انقلاب در اولین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از مردم کرج به عضویت آن مجلس درآمد.
** از همراهی با نواب صفوی تا مجاهدت در نهضت امام خمینی
شجونی که از مبارزان مطرح نهضت امام خمینی بود، نحوه آشنایی خود با ایشان را اینگونه روایت کرد: من امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب را در منزل آیتالله بهجت و از طریق ایشان شناختم. من تقریبا 8 سال نزد آیتالله بهجت درس خصوصی خواندم و حالات معنوی بسیاری از ایشان دیدهام. من وقتی صبحهای زود نزد ایشان برای درس خواندن میرفتم، آقای سیدی را میدیدم که در منزل ایشان را میکوبید و وقتی از آقای بهجت پرسیدم که ایشان چه کسی بوده است، گفتند حاج روحالله خمینی است.
او اولین بار در سال 1334 و دو سال پس از کودتای 28 مرداد به زندان افتاد. او گفته است: «من 25 بار زندان بودم اما مدت آن کم و زیاد بود... در سال 1352 چند وقتی بود که از طرف رژیم شاه به خاطر سخنرانیها و مطالبی که در منبرهایم طرح میکردم ممنوعالمنبر شده بودم. روزی آقایی از من برای سخنرانی در مسجد حجت واقع در خیابان اتابک خیابان خاوران، روبروی پارک فدائیان اسلام (مسکرآباد سابق) دعوت کرد. با خودم گفتم اینجا کسی من را نمیشناسد، دعوت آنها را قبول میکنم. سر وقت در مسجد حجت حضور یافته و بالای منبر رفتم. حدود نیم ساعت صحبت کرده بودم که ناگهان سر و کلّه مأمورین شهربانی پیدا شد، فهمیدم که برای دستگیری من آمدهاند و به ناچار سخنرانی را نیمه تمام گذاشته و از منبر پایین آمدم. مرا دستگیر کرده و به پاسگاه هاشم آباد بردند و تا پاسی از شب در آنجا بودم. سپس یک عینک لاستیکی به چشمم زدند و دیگر جایی را نمیدیدم و مرا به کمیته مشترک ضد خرابکاری رژیم شاه واقع در میدان توپخانه بردند.»
حجت الاسلام شجونی از سخنرانان و وعاظ معروف پیش از انقلاب بود. رهبر انقلاب در پیامی به مناسبت درگذشت وی عنوان کرد: «منبرهای روشنگر و بیان صریح و شیرین او خاطرههای ماندگاری در ذهن و دل آشنایان این روحانی شجاع بر جای گذاشته است.» تصویر فوق مربوط به سخنرانی ایشان در مسجد جامع زرند کرمان در دهه 50 است.
شجونی به عنوان یکی از همراهان شهید نواب صفوی شخصیت ایشان را اینگونه توصیف می کند: «نواب مردی بود که با گفتن و نوشتن ما نمیشود وی را شناخت. مردی شجاع، مبارز و رشید بود، حقیقتاً انسان والایی بود، در کارهای خیر دخالت میکرد ولی وضع مالی پریشانی داشت؛ اما از نظر عزت نفس و مبارزه شیردل، فداکار و مخلص اسلام بود، شدیداً با بدعت مخالفت میکرد و معتقد بود که باید با بدعت رضاخان مبارزه کرد. نواب تمام تلاش خود را به کار بست تا در سالهایی که مبارزه علیه اسرائیل شروع شده بود، عدهای را برای اعزام به فلسطین نامنویسی کند، همچنین با برخی از سران کشورهای عربی از جمله مصر و اردن دیدار و گفتگو کرده بود. در دیداری با پادشاه اردن به وی گفته بود انگلیسیها شما را احاطه کردهاند، میخواهند به جامعه اسلامی خیانت کنند؛ اما فایدهای نداشت تا اینکه مبارزه امام خمینی (ره) آغاز و سرانجام به پیروزی رسید. باید از او آموخت که در همراهی ولایت و انسجام نیروهای انقلاب در جهت مبارزه با استکبار جهانی حرکت کنیم.»
حجت الاسلام شجونی در کنار حجت الاسلام گلسرخی کاشانی که هر دو عضو جمعیت فدائیان اسلام به رهبری نواب صفوی بودند. شجونی در خصوص نواب صفوی گفته است: «نواب مردی بود که با گفتن و نوشتن ما نمیشود وی را شناخت. مردی شجاع، مبارز و رشید بود، حقیقتاً انسان والایی بود، در کارهای خیر دخالت میکرد ولی وضع مالی پریشانی داشت؛ اما از نظر عزت نفس و مبارزه شیردل، فداکار و مخلص اسلام بود.»
وی در خصوص منبر رفتن های خود در دوران پیش از انقلاب اسلامی نیز گفته است: «در یک ماه رمضان، شهید عراقی هر روز از یکی از وعاظ و روحانی مکتبی و علاقهمند به مبارزهی سیاسی را به مسجد جامع تهران دعوت میکرد و اگر یکی از وعاظ گرفتار میشد بلافاصله فرد دیگری را جایگزین میکرد. از جمله من و چند تا از وعاظ معروف تهران قرار شد در مسجد جامع سخنرانی کنیم و مظالم رژیم را بگوییم. که البته یکی بعد از دیگری توسط ساواک دستگیر میشدیم... مردم وقتی میفهمیدند که ما میخواهیم منبر برویم، آنجا را پر میکردند. پلیس هم هر روز آنجا بود. بنده و شهید محلاتی و مرحوم طاهری اصفهانی از کسانی بودیم که روی منبرها علیه رژیم شلوغ میکردیم.»
در روزهایی که امام خمینی در نوفل لوشاتو اقامت داشت، حجت الاسلام شجونی نیز به کشور فرانسه رفت و در کنار یاران و نزدیکان امام قرار گرفت.
** مسئولیت های شجونی پس از پیروزی انقلاب
شجونی یک ماه پس از پیروزی انقلاب با حکم امام خمینی (ره) سرپرست کاخ شمس شد. در این حکم آمده است: جناب ثقةالاسلام آقای حاج شیخ جعفر شجونی، جنابعالی مأموریت دارید که اموال خاندان پهلوی و بستگان ایشان را که در شهر کرج و حومه قرار دارد از اموال منقول و غیرمنقول و مستقلات همه را ضبط نموده و محافظت کنید و نیز خانههایی را که اداره ساواک برای مأموران خود ساخته است در اختیار افراد بیخانه بگذارید و چنانچه کارهای فوق، احتیاج به مخارجی دارد از اموال مذکور فروخته و صرف کنید از خدای تعالی ادامه توفیقات آن جناب را خواستارم.
او روزی که اولین بار به کاخ شمس رفته بود را اینگونه توصیف کرد: «بر اساس سوابقی که من در سخنرانیهای انقلابی در کرج داشتم و در راهپیماییهای مردم سخنرانی میکردم تا انقلاب به ثمر رسید مردم کرج از من خواستند که آنجا رئیس کمیته شوم و حدود 500 پاسدار ما داشتیم که از ایران ناسیونال گرفته تا آخر طالقان در اختیار بنده بود و بنده رئیس کمیته بودم و در جاهای مختلف کرج و حومه از جوانان خوشنام مؤمنی که انقلاب کردند، کمیته تشکیل دادم. در وسط این کارها، علمای کرج مثل آیتالله فارغ و آیتالله شریفی رفتند قم به امام (ره) گفتند که آقای شجونی رئیس کمیته است شما دستور دهید که این کاخهای خاندان پهلوی که چند بار هم غارت شده است به تصدی شجونی دربیاید. البته امام (ره) در مبارزات از سال 1331 ما را میشناخت چون ما در سال 1331، 15 روز در قم علیه حزب توده قم میتینگ و مبارزاتی داشتیم.»
شجونی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی مردم کرج نمایندگی مجلس شورای اسلامی را عهده دار شد. در این عکس شجونی در کنار ربانی املشی و زواره ای دیده می شود.
حجتالاسلام شجونی که در دوره اول مجلس شورای اسلامی نماینده حوزه انتخابیه کرج بود، در گفتگویی در خصوص حادثه هفتم تیر که منجر به شهادت آیت الله بهشتی و تعداد بسیاری از مسئولان و نمایندگان مجلس شورای اسلامی شد، گفته است: «در روزگار ما یکی از خط و خطوط شناسان مملکت بعد از انقلاب شهید لاجوردی بود. کشمیری، عامل نفوذی در جریان بمبگذاری کابینه شهید رجایی از سوی بهزاد نبوی به شهید رجایی معرفی شده بود درحالیکه شهید لاجوردی درباره این فرد یعنی بهزاد نبوی میگفت که او باید محاکمه، زندانی و اعدام شود. در دوره اول مجلس که من در مجلس بودم؛ آقای کشمیری همیشه با ریشهای فراوان و اورکت خاکی رنگ دم در مجلس میآمد و مجلسیها را ورانداز میکرد تا آنها را خوب بشناسد... کشمیری چنان در کاخ ریاست جمهوری نفوذ کرده بود که در آنجا برای افراد، مسئله نشر حرمت درباره شیردادن زن به بچه دیگری یا مسائل مربوط به ربا از توضیح المسائل میگفت. یکی از دوستان میگفت در خیابان پاستور، کشمیری را درحالی دیدند که در زمستان و خیابان پوشیده از برف وقتی مؤذن اذان میگفت، کشمیری بلافاصله در همان شرایط اورکت خود را از تنش در میآورد، روی برف میانداخت و همان جا نماز میخواند...»
حضور شجونی در میان رزمندگان در جبهه های جنگ تحمیلی
** موضع گیری در برابر فتنه و انحراف
شیخ جعفر شجونی که همواره برای بیان تند و تیز مواضعش شهره بود، همواره به عنوان یکی از اعضای جامعه روحانیت مبارز مرز فکری خود را با جاماندگان انقلاب و فتنه گران حفظ کرد. پس از فتنه 88 شجونی مکررا علیه فتنه گران موضع گرفت و آنان را عامل اتحاد بهایی ها و سلطنت طلبان در کشور می دانست : «عدهای بعد از انتخابات تیشه به ریشه خود زدند و در واقع سران فتنه باعث شدهاند که منافقان و افرادی که پاسدارها را قتلعام میکردند وارد میدان شوند و گروههایی مانند سلطنتطلبان، بهاییها ابراز وجود کنند تا جایی که در روز عاشورا، 80 بهایی دستگیر شد.»
شجونی هرچند حامی مواضع احمدی نژاد بود اما نکات و ضعف عملکردهای دولت یازدهم او را به موضع گیری در خصوص حواشی دولت سابق واداشت: «یکی دیگر از نقاط منفی این است که متأسفانه لجبازی کمر رئیسجمهور را شکست. ما هم آدمی نیستیم که بخواهیم به ایشان توهین کنیم. خود من شخصاً 10 استان کشور رفتم تا برای احمدینژاد تبلیغ کنم. تبلیغ من برای این بود که ایشان آرمانها و اهداف خوبی داشت و مانند حضرت امام (ره) صحبت میکرد.»
شجونی در دوران پس از انقلاب نیز به دلیل مواضعی که علیه فتنه و انحراف داشت، مورد خشم برخی گروههای سیاسی قرار گرفت.
او در خصوص جریان انحرافی شکل گرفته در دولت پیشین می گوید: «مگر آقای مشایی کیست که در زیر آسمان ایران آتش به پا کرده است. نه مراجع و نه جامعه روحانیت و هیچکس از او راضی نیست. معلوم نیست که این شخص هانری کورمن یا پروفسور است که خط قرمز آقای رئیسجمهور شده است. هر جای دنیا هم که میرود، این فرد را با خود میبرد و نشان میدهد. سؤال من این است که این مشایی چه تافته جدا بافتهای است که این دولت آبرویش را فدای ایشان کرده است؟»
این روحانی مبارز در نهایت شانزدهم آبان ماه سال 95 و در سن 84 سالگی به دلیل عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت. امام خامنه ای در پیامی به مناسبت درگذشت وی، عنوان فرمود: «آن مرحوم از مبارزان دیرین با رژیم طاغوت و از وفاداران به امام و انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی در سراسر عمر تبلیغی خود بود. منبرهای روشنگر و بیان صریح و شیرین او خاطرههای ماندگاری در ذهن و دل آشنایان این روحانی شجاع بر جای گذاشته است.»
انتهای پیام/