تمایز ارزش های سنت و زندگی مدرنیته به روایت بازی مرکب
بعید نیست که کشوری مانند کره با ساخت این سریال بخواهد دست به بازآفرینی مفاهیمی همچون حفظ ارزشهای سنتی فرهنگ خود و نشان دادن اهمیت آنها برای جوانان خود شود. جوانان شاید ارزش های دیرینه و کهن خود را در عصر نوسازی و مدرنیته فراموش کنند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم؛ در بین نظریهپردازان حوزه تکاملگرایی در ارتباطات، به فردی به نام "فردیناند تونیس" برمیخوریم که نظریات جالبی در خصوص انواع ارتباط دارد. او تمایز میان جوامع مدرن و سنتی را در روابط میان افراد جستجو می کند. تونیس با تمایز میان دو واژه "گمین شافت" به معنای اجتماع و "گزل شافت" یا همان جامعه بر تحول روابط اجتماعی تأکید دارد.
او با به کار بردن این دو واژه توضیح میدهد که گمین شافت به نوعی سازمان اجتماعی گفته میشود که مشخصه آن روابط نزدیکِ میان فردی و احساسات دوسویه پیوند دهندهای است که انسانها را به عنوان اعضای یک کلیت اجتماعی گرد هم میآورد. در گمین شافت کنترلهای اجتماعی غیر رسمی است و از طریق سنت، خانواده، آداب و رسوم و مناسبات دینی عمل میکند. اراده ارگانیک، ذاتی و طبیعی بر این اجتماع (گمین شافت ) تسلط دارد به این معنا که روابط بر اساس عواطف، طبیعی، خونی و محیطی است؛ ارتباطات عمیق و محدود و اقتصادها کوچک و خانگی است.
اما در مقابل، گزل شافت یا همان جامعه وجود دارد که در آن قراردادهایی وضع شده است و توسط دولت پشتیبانی میشود. ارتباطات غیر شخصی و براساس منافع صورت میگیرد و بحث سود و زیان در میان است. وسعت جامعه بیشتر و روابط سطحی تر و اراده سنجیده، عقلگرایی و مصلحت اندیشی حاکم است. در این جا عقل است که بر همه چیز نظارت دارد و روابط عاطفی را مهار میکند. با توضیحات بالا به خوبی مشخص میشود که واژه گمین شافت متعلق به اجتماعات سنتی و قدیمی است و تعبیر گزل شافت متعلق به جوامع مدرن و امروزی است.
تونیس جامعه را به عنوان «ساختار مصنوع جمعی از انسانها» و دارای روابط آمیخته به تنش میداند.
در جامعه، افراد نسبت به هم بیگانهاند، هیچ وجه اشتراکی با یکدیگر ندارند و در فضایی اساساً خصمانه و کینه توزانه با یکدیگر مواجه میشوند. او عامل تعیین کننده در پیدایش جامعه را عامل اقتصادی، یعنی تجارت میداند که در روند پیشرفت خود چیزی جز نظام سرمایهداری نیست.
باتوجه به بستری که سریال بازی مرکب فراهم کرده است ما در آن به وضوح میتوانیم قدم های پر تنش و پر تلاطم مواجهه زندگی مدرن سرمایه داری با سنتها را ببینیم.
"رابرت جی دان" ، مدرنیته را دوره همزیستیِ شکننده و پرکشاکشِ اجتماع و جامعه میداند که در آن فرد مدرن بر اثر کشش متعارض درونی، دو نیمه شده است؛ یکی میل به حیات در قالب اجتماعات و دیگری جاذبه امکانات آزادی بخشی که در زندگی در جامعه ی بزرگتر وجود داشت. وی این ذائقهها و کششهای متعارض را منشأ پیدایش دو نوع هویت متفاوت تلقی میکند: نخست نوعی «هویت جمعیِ» بسته که افراد را در مقام اعضای گروهها یا ردههای جداگانه از هم متمایز میسازد و دوم، نوعی «هویت شخصی» مستقلتر که بر پایه کیفیات منحصر به فرد و دستاوردهای فردی استوار است. این دسته بندیها دقیقا همان چیزی است که ما در قالب مقامات بازی در سریال شاهد بودیم. در واقع سازمان و یک مجموعه که متشکل از افراد مختلف و هویتی جمعی به تصویر کشیده شده است که هر کدام در عرض سلسله مراتب به فعالیتهایی برای اهداف سازمان مشغول هستند. سازمانی مدرن شده و براساس اهداف سرمایهداری. در عین حال هویت شخصی افراد هم در اینجا برای موفقیت فرد بسیار دخیل است. به این معنا که فرد با توجه به خصوصیاتی که دارد میتواند در روند بازی خود تاثیرگذار باشد.
نکته دیگری که در اینجا مطرح است این است که با توجه به توصیفاتی که از اجتماع یا همان "گمین شافت" پیش از این گفته شد، اگر ما رهیافت ها در اجتماعات سنتی که همان شیوه زندگی مردم در گذشته و زندگی سنتی بوده است را در این سریال با نماد بازیهای قدیمی ببینیم و بدانیم، میتوانیم هویت این سریال را پیدا کنیم. به تعبیری دیگر، همان گونه که در بین دیالوگها مطرح میشود، بازیهایی که در این سریال به اجرا در میآیند بازیهایی قدیمی و مربوط به دوران گذشته و عصر سنتی کشور کره بوده است و فردی در آن به موفقیت دست مییابد که از گذشته و آداب و رسوم و فرهنگ قدیمی و سنتی کشور خود اطلاع داشته باشد. به بیان دیگر فردی در عصر مدرنیته پیروز میدان خواهد بود که گذشته و هویت گذشتگان و اصل خود را بداند و فراموش نکرده باشد در غیر این صورت در مدار میدان بازیهای عصر تجدد و نوسازی هم کم خواهد آورد و شکست خواهد خورد که به قیمت جانش تمام خواهد شد. به نظر میرسد این سریال بیش از هر چیز میخواهد با نمادهای جزیی و خرد ، مفاهیم کلی و اساسی را تعمیم بدهد.
بعید نیست که کشوری مانند کره با ساخت این سریال بخواهد دست به بازآفرینی مفاهیمی همچون حفظ ارزشهای قدیمی و سنتی فرهنگ خود و یادآوری آنها و نشان دادن اهمیت آنها برای جوانان خود شود. جوانان و نوجوانانی که مانند همه همسالان خود در همه نقاط جهان شاید ارزش های دیرینه و کهن خود را در عصر نوسازی و مدرنیته بخواهند و یا مجبور باشند فراموش کنند.
به عقیده جان تامپسون، رسانههای نوین، نه تنها باعث ضعف سنت نشدهاند بلکه سبب ریشه گیری و تحکیم مجدد سنت شدهاند و سنتها شاید به نوعی بواسطه رسانهها تغییر کردهاند ولی از بین نرفتهاند.
تونیس هم با توصیف دو نوع «رابطه اجتماعی»، تمایل خود را به گمین شافت (اجتماع) پنهان نمیدارد. او نشان میدهد که زندگی بشر که در اصل در قالب اجتماع شکل گرفته است و طی قرون متمادی در جهت جامعه تحول یافته است و تقریباً در اواخر قرون وسطی است که این تحول به نقطه عطف خود میرسد و جامعه بر اجتماع غلبه پیدا میکند. یعنی به تعبیری همان غلبه زندگی مدرن بر سنتی.
اما چیزی که ما در پایان سریال با همه کشمکشها شاهد آن هستیم غلبه سنتها و ارزشهای سنتی بر زندگی مدرن است. یعنی همان لحظهای نقش اول سریال در اواخر بازی پایانی، در یک قدمی جایزه بزرگ نهایی، دست از بازی میکشد و برای همبازی کودکی خود دست یاری جلو می آورد. همچنین از آن پس ذرهای از پول جایزه را خرج نمیکند بلکه آن را برای مادر دوست خود میفرستد و با پیرمردی که همه بازیها زیر سر او بوده است به منازعه میپردازد و با او وارد شرط بندی آخر میشود. شرطبندی بین احساس و تعلقات ارزشی و یاری انسان ستمدیده و یا مردن در طول خیابانی در شب سیاه و سرد زندگی مدرن.
این رقابتها و تعارضات و کشمکشهای نفسگیر بین دوراهی ارزشهای زندگی و فرهنگ سنتی و انسانی با زرق و برق پول و مادیات و قدرتهای زندگی سرمایهداری و مدرن از ابتدا تا انتهای سریال را شامل میشود. به طوری که شاید مخاطب هم در بخشهایی از سریال نتواند حس خود را به درستی تشخیص بدهد و سردرگم میماند که میخواهد سنت و ارزشها پیروز شوند یا قدرت و جاه طلبی و مادیات.
"ژان کازنو" در توصیف باور تونیس در احیای اراده ذاتی و ارگانیک و زندگی اجتماعیِ صمیمانه، مینویسد: " در چنین عصر جدیدِ بحث برانگیزی که زندگی [حسابگرانه] جامعهای از یک سو به مرزهای خود رسیده است و از سوی دیگر، بشر رستگاری خود را در بازگشت به زندگی گروهی که هنوز آثار آن از گذشته کاملاً محو نشده است، جستجو میکند، تونیس برای رسانه و مخاطب به عنوان عوامل محرک این حرکت، نقش بسیار مهمی قائل است. تمدن شهری که اساساً جنبه جامعهای دارد، تحت فشار افکار عمومی که از سوی رسانهها آگاه میشود، بیهوده سعی میکند تا خود را اصلاح کند، و تا زمانی که در طریق فردگراییِ حسابگرانه قدم برمیدارد به این کار موفق نمیشود. به نظر تونیس، راه رستگاری پیدا نخواهد نشد مگر آن که افکار عمومی، جامعه را با بازگرداندن به سرچشمه زندگی گروهی و اجتماعی [صمیمانه] از نو حیات تازه بخشد ".
دقیقا همان سکانسی که دیدیم نقش اول سریال که برنده یک بازی سازمان سرمایهداری شده است، خود را بازنده ارزش های زندگی خود میداند و در کوچه پس کوچهها با حالت آوارگی درصدد جبران بر میآید و حتی در مترو به مردی که کارت دعوت به بازی را در دست دارد حمله کرده و کارت را از او میگیرد. این یعنی همان افکار عمومی که ممکن است از یک فرد شروع شود و نشأت بگیرد و کم کم به کل جامعه تعمیم یابد. شاید یک فرد برای این بازی بزرگ و رقابت جان فرسا کم به نظر بیاید اما هیچگاه برای شروع دیر نیست و یک نفر هم یک نفر است.
این همان احیای فردی برای بازگشت به طبیعت انسانی و زندگی ارگانیک و صمیمی انسانی است. برای احیای مجدد ارزش ها در یک جامعه.
نویسنده: فاطمه خانیپور
انتهای پیام/