بسیاری از موضوعاتی که برای کودکان نوشته میشود، کارکردی در زندگیشان ندارد
سولماز خواجهوند، نویسنده کتاب «ورود ممنوع»، از دغدغههای خود برای نگارش این کتاب گفت. این اثر توسط انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سولماز خواجهوند، نویسندهای پُرکار در حوزه کتاب کودک و نوجوان است. از او در سالهای اخیر کتابهای بسیاری روانۀ بازار و اتاقهای کودکان و نوجوانان شده است. اما بهتازگی یکی از کتابهای او به نام «ورود ممنوع» از سری داستانهای «خونهات کجاست؟ تو باغچه!» گزینۀ مسابقههای کتابخوانی کودک تلویزیون شده است. به این مناسبت با او گفتوگوی کوتاهی کردهایم که میتوانید در ادامه بخوانید:
*در اولین پرسش مایلیم که از کتاب «ورود ممنوع» بیشتر بدانیم. توضیح کوتاهی دربارۀ کمّ و کیف کتاب میدهید؟
کتاب «ورود ممنوع» یک جلد از مجموعهای 20 جلدی است و در دسته کتابهای تصویری قرار میگیرد. در خوانش این گونه از کتابها نیاز داریم که مخاطب در لحظه خوانش کتاب هم متن واژگانی و هم متن تصویری کتاب را مطالعه کند و به جزئیات و پیامهایی که در قالب رمزهای واژگانی و تصویری به مخاطب مخابره میشود، توجه کند. توجه همزمان به متن و تصویر در نهایت در ذهن مخاطب کلّی جداییناپذیر را میسازد که همان داستان است.
قهرمان این مجموعه داستانی «تربچه» و «پیازچه» هستند. این دو در تجربه زندگی همراه و همقدم هستند و با یکدیگر در حوادث داستانی شرکت میکنند و داستان را پیش میبرند. داستان در باغچه میگذرد که استعارهای است از جامعه. من تلاش کردهام جامعهای کوچک را بسازم و شخصیتهای این جامعه را شبیه به دنیای حقیقی به تصویر بکشانم. تلاشم این بوده که کتاب مانند آیینهای عمل کند و دنیا و کار کودک را در مقابل چشمانش به تصویر بکشد. به این شکل میتوان ماهیت یک عمل غلط را به دور از فضای نصیحتگونه در ذهن مخاطب به نقد کشید.
*ایده این کتاب چطور به ذهنتان رسید و کجا جرقه اولیه آن زده شد؟
برای جواب دادن به این پرسش باید از دو مسیر وارد بشوم و دو پاسخ متفاوت بدهم. اولی چگونگی ساخت کلیت پروژه که کتابهایی با عنوان کلی «داستانهای خونهات کجاست؟ تو باغچه!» است و پاسخ دوم در خصوص چگونگی نگارش و ایدهیابی تک جلد «ورود ممنوع» است.
درباره ایده و ساخت مجموعه 20 جلدی «خونهات کجاست؟ تو باغچه!» ماجرا از یک سفارش شروع شد. انتشارات علمی و فرهنگی در واقع سفارش نگارش یک مجموعه 20 جلدی را داد. این مجموعه با همکاری دوستان نویسندهام خانمها معصومه یزدانی، سمیرا شمس، سمیرا قیومی و البته من نوشته شد. همه مجلدات با شخصیتها و در زمان و مکان ثابت نوشته شده است. کتابها به دست دوستان هنرمندم خانمها غزاله بیگدلو، هاجر مرادی، الهه جوانمر، سمیه محمدی و آقای امیرنجفی تصویرسازی شد؛ که البته جلد «ورود ممنوع"»که موضوع گفتوگوی امروز ماست، به دست خانم غزاله بیگدلو تصویرسازی شده است.
اما در خصوص تک جلد «ورود ممنوع»؛ ایده، اندیشه و انتخاب موضوع از دغدغهای شخصی میآید. همیشه به مخاطب فکر میکنم. در هر فرصتی که بچهها را کنار هم ببینم، به نگاه کردنشان میایستم. سعی میکنم خوب ببینم و خوب به حرفهایشان گوش دهم. ما بنابر نیاز مخاطب امروز و ضروریاتش، کودک امروز و ویژگیها و دنیای پیرامون او را نمیشناسیم. بسیاری از موضوعاتی که برای آنها کار میشود، بیدلیل هستند و کارکردی در زندگیشان ندارد. من همیشه تلاش کردهام کودکان حقیقی را بشناسم، نیازهایشان را کشف کنم و دربارۀ آنها بنویسم؛ کودکان و نوجوانانی که امروز زندگی میکنند و مخاطب داستانهای من هستند.
بچهها همیشه در حال تغییرند؛ هر روز و همیشه. نمیتوان برایشان تعریفی مشخص و همیشگی داد. هر روز باید در پی شناختشان باشیم. انتخاب موضوع این کتاب هم از همین عقیده ریشه میگیرد. ابتدا از خودم میپرسم آنان چه نیازی دارند؟ درباره چی بنویسم؟ و بعد می روم سراغ نوشتن.
*با توجه به این توضیحات «ورود ممنوع» مناسب چه سن و گروهی است؟
این کتاب مناسب بچه های شش تا 9 سال است. در واقع سالهای ابتدای دبستان.
*با توجه به آنچه درباره نوشتن برای مخاطبان کودک خود گفتید و نیز اینکه از پیش در ذهنتان به نیازها و احوالات کودک امروز میاندیشید و سپس دست به قلم میبرید، کتاب «ورود ممنوع» در زیرمجموعۀ «داستانهای خونهات کجاست؟ تو باغچه!»، چه موضوعاتی را به بچهها یاد میدهد یا گوشزد میکند؟
در ابتدا بگویم که البته دلم نمیخواهد از واژه یاد دادن استفاده کنم. من در این کتاب سعی کردم یک موقعیت و عملکرد را به تصویر بکشم و باقیاش را بسپارم به مخاطب؛ با این همه کتاب در واقع مسئله مشارکت در عملی ممنوعه را به نمایش میگذارد و بحرانهایی که میتواند با خودش به وجود بیاورد. خاصه در این کتاب شخصیت های داستان «پیازچه و تربچه» با وجود هشدارهایی که برای ندیدن فیلمی میگیرند، با سماجت میخواهند به تماشای آن بنشینند و ... .
*در جایگاه نویسندۀ «ورود ممنوع»، ورود ممنوع را برای مطالعه به کدام کودکان و نوجوانان پیشنهاد میدهید؟
اگر بنای بر پیشنهاد باشد، پیشنهاد میکنم تمام کتابهای این مجموعه را بخوانند. عناوین مجموعه در فضای مجازی قابل جستجو است، ولی آن قدری که در خاطر دارم خواندن کتابهای «دوست صمیمی من کیه؟» ، «نمره ما رو بده بریم»، «یک روز مثل هر روز»، «موش قهرمان» و «ورود ممنوع» در این مجموعه میتواند برای بچهها جذاب باشد.
خوب است اینجا اشاره کنم که داستان در تمام مجلدات شروع و به اتمام میرسد و داستان ها دنبالهدار نیستند. به این شکل که بچه نیاز نیست جلد اول را بخوانند و بعد بروند سراغ جلد دوم و جلد سوم و ... . هر جلد به تنهایی کامل و خواندنی است.
اما درباره اینکه ورود ممنوع را چه کسانی بخوانند من پیشنهاد خاصی ندارم. راستش کتابهای کودک و نوجوان، بهویژه کتابهای تصویری را فارغ از محدودیتهای سن و سال میدانم؛ هر چند که کتابهای کودک طبق روال سنی برای مخاطب معرفی میشود که در واقع راهنمای اولیاء و بچههاست. اما خود من در37 سالگی از خواندن کتاب کودک و نوجوان بیشتر از خواندن کتابهای بزرگسال لذت میبرم! اجازه بدهیم مخاطبانمان خودشان انتخاب کنند.
*خانم خواجهوند، گویا کتاب شما بهتازگی برای مسابقه کتابخوانی ویژهی کودکان شبکهی پویای تلویزیون انتخاب شده است. اتفاق مبارکی برای کتاب شماست که میتواند به گسترده شدن دایره خوانندگان آن منجر شود. میخواستیم نظر شما را در اینباره جویا شویم.
کسانی که در حوزۀ فرهنگ کتابخوانی فعال هستند، همیشه اولین دغدغهشان علاقهمند کردن مخاطب _بهویژه مخاطب کودک_ به مطالعه است. یکی از مباحث خیلی جدی در این حوزه بحث چگونگی علاقهمند کردن بچهها به مطالعه است. گاهی با پیشنهاد دادن کتابی جذاب میتوانیم این اتصال و این علاقه را به وجود بیاوریم. گاهی با برنامههای کتابخوانی فردی و گروهی این ارتباط به وجود میآید. گاهی بُردن بچهها به کتاب فروشیهای جذاب و هیجانانگیز میتواند آنها را به کتاب علاقهمند کند. گاهی هم تدارک و برپایی برنامههای جذاب اینچنینی مانند مسابقهها میتوانند در این حوزه بسیار راهگشا باشند.
از آنجا که تلویزیون یکی از رسانههای پُرمخاطب کودک و نوجوان است، چه بهتر که این تلاش در این رسانهی پُرمخاطب صورت بگیرد، قطعاً تاثیر زیادی خواهد گذاشت. از همه مهمتر اینکه تأثیری که تلویزیون میتواند بگذارد، در قیاس با رسانههای دیگر مثل نشریات و... این است که در گستره جغرافیایی وسیعی مخاطب دارد و تعداد بیشماری از بچهها بیننده شبکهی خودشان در این رسانه هستند.
امیدوارم کتاب در شهرهای کوچک و بزرگ و دور و نزدیک در دسترس بچهها باشد؛ اگر هم که کتابفروشیای هم در نزدیکشان نیست، به واسطه خریدهای اینترنتی و پست و... کتاب به دستشان برسد و این امکان وجود داشته باشد که بتوانند در این مسابقه شرکت کنند. من هم بسیار مشتاقم جواب بچهها به پرسشهای مسابقه را بخوانم!
انتهای پیام/