چرا ادبیات کودک در سال‌های پایانی دهه ۵۰ تریبون سیاسی شد؟

چرا ادبیات کودک در سال‌های پایانی دهه 50 تریبون سیاسی شد؟

ما در این سال‌ها یک صافی دست گرفته‌ایم و فضای پر از اضداد ادبیات کودک و نوجوان را صاف کرده‌ایم. در آن سال‌ها همین اتفاقات آنقدر با شوربختی همراه شد که نسلی از کتابخوان‌‌های آن دوران در بزرگسالی بیهوده نسبت سمپاشی‌های آن دوران جبهه‌گیری کردند.

خبرگزاری تسنیم،‌ سعید تشکری:

ادبیات کودک و نوجوان در پایان دوران پهلوی و آغاز دوران انقلاب اسلامی با سه رویکرد جدی دنبال می‌شود. رویکرد اول رفاه‌زدگی و تبلیغ رفاه و تبیین زندگی غربی در جامعه بود که مبلغان بسیار داشت و منتقدین این رویکرد را به عنوان سندی از امپریالیسم­‌زدگی می‌دانند. رویکرد دوم تئوری ادبیات چپ و تبلیغِ جنگ مسلحانه در ادبیات کودک  و نوجوان است. منشأ این رویکرد صمد بهرنگی است که همچنان در ادبیات کودک و نوجوان ادامه پیدا می‌کند. رویکرد سوم ظهور نویسندگان مذهبی با مولفه‌های انقلاب اسلامی و عاری از شعارزدگی است. اما این سه رویکرد در سال‌های 57 تا 59 چه روزگاری را سپری کرده‌اند؟ میان این سه رویکرد در سال‌های پایانی پهلوی رقابتی جدی بروز می‌کند و با پیروزی انقلاب اسلامی دوران جدیدی را آغاز می‌کنند.

ناگهان چرخش بسیار جدی در میان طیف‌های مختلف نویسندگان می‌بینیم. به عنوان مثال نادر ابراهیمی با هدف همسان‌سازی با شرایط موجود ده جلد کتاب درباره کودکی در جریان انقلاب منتشر می‌کند، کتاب‌هایی بسیار ضعیف که از نویسنده‌ای با آن پیشینه مطرح در ادبیات کودک و نوجوانان و فابل‌نویسی بسیار بعید است.

نویسندگان دیگری که در حوزه ادبیات چپ فعالیت می‌کردند، خیلی پرخاشگرانه به جنگ مذهب می‌روند و نویسندگان بسیاری در این حوزه با تبیین چهار اصل دیالکتیک، یعنی هگلیزم و تئوری تکامل داروین را وارد ادبیات می‌کنند و نوعی داروینیزم را تبلیغ می‌کنند که مثلاً نگاه علمی دارند، اما جای آنکه نگاه علمی داشته باشند، کاربردهای بسیار مخربی دارند. در تمام آثاری که این دوستان می‌نویسند، معلمان دینی اصولا تمایلات بسیار عقب افتاده‌ای دارند و معلمان انشا تمایلات کاملا روشنفکری دارند و بچه‌ها در ارتباط با معلم انشا علیه معلم دینی قیام می‌کنند. یا مدیر مدرسه انسان نازنینی است و ناظم مدرسه که یک مقداری هم ریش دارد بسیار آدم بدی است و همه سعی می‌کنند، علیه ناظم مدرسه قیام کنند.

در حقیقت این طیف از نویسندگان که به اردوگاه چپ تعلق‌خاطر دارند، در داستان‌های خود تحت عنوان نگاه علمی و تفکر علمی به ستیز با دین می‌پردازند. نوع دیگر داستان‌ها در این جبهه و با این رویکرد، داستان‌های خانگی هستند. فرزندی علیه پدر قیام می‌کند، پدری که افکار و رفتار سنتی دارد و بچه‌ها به جنگ سنت‌ها می‌روند. این طیف داستان‌ها سنت‌ها را پوسیده می‌داند و همه آرمان‌گرایی‌ها در جامعه را نوعی شرق‌زدگی می‌نامد. طیف کتاب‌های لوکس که پیش از این به تبلیغ رفاه و تبیین زندگی غربی مشغول بود، کماکان همان راه را ادامه می‌دهد. در این دوره اتفاق بزرگی می‌افتد و آن تولید نوارهایی برای کودکان ونوجوانان است. وفور نوارهای قصه و کتاب‌های قصه بعد از انقلاب چنان است که به تیراژهای  میلیونی می‌رسند. «خروس زری پیرهن پری» نوشته «احمد شاملو» نمونه‌ای از این نوارهاست که توسط موسسه فرهنگی هنری «ابتکار» برای کودکان و نوجوانان منتشر می‌شود.

آن طرف «منوچهر احترامی» داستان «حسنی نگو یه دسته گل» می‌نویسد، مرحوم «حمید عاملی» داستان «خاله سوسکه» و «علیمردان خان» و آثاری از این قبیل را تولید می‌کند، داستان‌هایی که تلاش می‌کنند مقابل آثار لوکس غربی قد علم کنند، اما صرفاً ایرانی می‌شوند و کماکان لوکس باقی می‌مانند و در بسیاری از مهدکودک‌ها کماکان به عنوان یک نمایش در جشن‌های پایان سال توسط کودکان اجرا می‌شود، بی‌آنکه توجهی به محتوای تحقیرآمیز آن برای طبقات فقیر جامعه داشته باشند.

در این قصه‌ها برخلاف چند رویکردی که پیش از این به آن‌ها اشاره کردم هیچ رده‌پایی از فضای انقلاب وجود ندارد. کارتون‌های تلویزیونی نیز در این سال‌ها همه غربی هستند و هیچ تغییری در سیستم کارتونی ما ایجاد نشده است و قهرمان‌هایی مثل کوئیک دِرا مک‌گرا و اوگی دوگی کماکان قهرمان‌های کارتونی کودکان هستند.

در همین سال‌ها برای اولین‌بار یک معمم قصه‌گو به نام «آقای راستگو» به تلویزیون می‌آید. آقای راستگو به جای قصه‌گوی قبلی که شب‌ها ساعت 19:30 برای بچه‌ها قصه می‌گفت به تلویزیون آمد. قصه‌های آقای راستگو و قصه گویی‌اش در تلویزیون چنان برای بچه‌ها شیرین است که نوعی جدید از قصه‌گویی را در ادبیات کودک و نوجوان پایه‌گذاری می‌کند، اما قصه‌گویی شفاهی.

«محمدرضا سرشار» قصه‌گویی را برای کودکان و نوجوانان در رادیو سر و شکل می‌دهد. آقای «محمد میرکیانی» وارد حوزه جدیدی از ادبیات می‌شود «پنهان‌سازی نقش بازی در بچه‌ها». در امتداد این رقابت و تغییرات کتاب‌های بسیار متنوعی در حوزه کودک و نوجوان منتشر می‌شود.  کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در این سال‌ها به دلیل اینکه هنوز نتوانسته است خود را در شرایط جدید قرار بدهد، با چند کتاب از «ناصر ایرانی» مثل «سختون» به حیات خود ادامه می‌دهد، رمانی که در میان سایر رمان‌های کودک و نوجوانِ آن سال‌ها بسیار سالم است و در ادامه داستان‌نویسی «اریش کسنتر» است.

در این دوره عده‌ای از نویسندگان علیرغم اینکه نویسنده کودک و نوجوان نیستند، به واسطه پُست و حرفه و جایگاهی که دارند دست به تولید آثاری در این زمینه می‌زنند. در این دوران نقش ادبیات چریکی و تلاش این گروه از نویسندگان بسیار پویاتر از دیگر گروه‌ها بود. حجم بالای این کتاب‌ها به تولید یک مجله به نام «بچه‌های بهرنگ» می‌انجامد. مجله‌ای که ماحصل گردهمایی نویسندگان چپ در یک جُنگ ادبی است. این طرف با تشکیل حوزه هنری مجله‌ای تحت عنوان «گاهنامه سوره» که ویژه ادبیات کودک و نوجوان است منتشر می‌شود. در این مجله نویسندگانی جدید مثل آقای عموزاده خلیلی. نقی سلیمانی. تقی سلیمانی. شهرام شفیعی.

محمدرضاسرشار و مجموعه‌ای از این دوستان با فرمولی استاندارد برای ادبیات کودک و نوجوان داستان‌هایی جدید می‌نویسند که هم رنگ‌آمیزی این داستان‌ها متفاوت است، هم شکل و شمایلی جدی‌تر دارد، از سوی دیگر پایگاه دینی مثبتی نسبت به فرایند تولید ادبیات کودک و نوجوان دارد.

در طول این سال‌ها یکی از مشکلات اساسی در حیطه ادبیات کودک و نوجوان، اعلام قطب توسط یکسری از نویسندگان قدیمی است که خود را قطب ادبیات می‌دانند. قطب ادبیات کودک و نوجوان. مثل مرحوم نادر ابراهیمی که خود را درباره ادبیات کودک و نوجوان قطب می‌داند. مثل محمود کیانوش مثل هوشنگ مرادی کرمانی. در حقیقت این نویسندگان توسط پیرامونشان  به سویی تشویق می‌شوند که خود را قطب بنامند، علاوه­ بر این در مراکزی کار می‌کنند که امکان این قطبیت برایشان فراهم است. همین باعث می شود که ما در سال‌های آغازین انقلاب اسلامی کتاب‌های این نویسندگان را در شکل‌های مختلف بینیم.

به طور مثال در این سال‌ها از مرحوم نادر ابراهیمی چند جلد کتاب داریم که هیچ‌گونه تناسبی میانشان نیست؛ یعنی یک‌جا می‌بینیم اندیشه‌های چپ در آن وجود دارد و یک جا می‌بینیم اندیشه‌های مذهبی وجود دارد. کتابی دیگر در چهار جلد توسط نادر ابراهیمی منتشر می‌شود با نام «فارسی‌نویسی برای کودکان و نوجوانان»، «مصورسازی برای کودکان و نوجوانان» و چند مجلد دیگر که درباره ادبیات کودکان و نوجوانان در قالب یک تئورسین ظاهر می‌شود و نویسندگان کودک را در آن سال‌ها با یک پرسش فراگیر رو به رو می‌کند. مگر آقای نادر ابراهیمی نویسنده کودک است؟ پرسشی که در پاسخش اگر به داستان‌هایی که برای کودکان و نوجوانان در پیش از انقلاب نوشته است اشاره کنیم، پاسخی جامع نخواهد بود؛ زیرا بعد از انقلاب دیگر این داستان‌ها را در میان آثارش نمی‌بینیم. نه فقط نادر ابراهیمی که جمع کثیری از نویسندگان داستان‌های شعاری می‌نویسند و ظاهرا فرمول تربیتی و انقلابی دارند اما این فرمول‌ها ماندگاری ندارند و ابراهیمی بعد از مدتی از این کار دست بر می دارد و با همان ادبیات بزرگسال و رمان‌های مطرحی که می‌نویسد جایگاه خود را مستحکم می‌کند.

با انتشار «آتش بدون دود» نادر ابراهیمی به طور کامل از ادبیات کودک و نوجوان جدا می‌شود. برای خیلی از نویسندگان همین اتفاق می‌افتد؛ یعنی بعد از مدتی از گردونه ادبیات کودک و نوجوان جدا می‌شوند. اما مشکل ما آن قطبیت است. قطبیتی که با تمام نظریاتش کماکان حفظ می‌شود و این نظرات خود را در جایی که حضور دارد اعمال می‌کند. مثلاً در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان این نظریه اعمال می‌شود. تا جایی که رمانی به نام «مادر» از یک نویسنده روس در کانون چاپ می‌شود و فیلم «باشو غریبه کوچک» از روی همین رمان ساخته می‌‌شود. با نمایش این فیلم جنجالی صورت می‌گیرد. این فیلم یک اقتباس است و در هیچ جای فیلم نام نویسنده رمان نوشته نمی‌شود؛ با اینکه تولیدگر کتاب و فیلم یک مرکز ادبی است.

نزاع و رقابت‌ها به جایی می‌رسد که نسل جدیدِ شکل گرفته از نویسندگان در حوزه هنری تقریباً به یک تکامل فکری می‌رسند و نویسندگان مستقل و پرمایه‌ای از آن بیرون می‌آید. نمونه سرآمد آن‌ها محمد میرکیانی است. کتاب‌های میرکیانی چنان میان بچه‌ها رواج می‌یابد که وارد قصه‌های متل‌گونه شده و موفق می‌شود قصه‌هایی شیرین تعریف کند. در حقیقت آثار قبل از انقلاب تحت عنوان کلاسیک خوانی برای کودکان و نوجوانان که توسط  فضل‌الله مهتدی صبحی و مهدی آذریزدی نوشته شد، این بار به شکلی دیگر توسط نویسندگانِ مستقل و به بار نشسته در حوزه هنری ادامه می‌یابد.

انتشارات گوتنبرگ با چاپ کتاب‌های نفیس همچنان به فعالیتش در ایران ادامه می‌دهد. انتشارات ابتکار همچنان با چاپ نوارها و قصه‌هایی که ارتباط چندانی با کودکان و نوجوانان ندارد فعالیتش را ادامه می‌دهد. نوارها و کتاب‌هایی که بیشتر روسی هستند تا جایی که شازده کوچولوی اگزوپری را شاملو بازخوانی می‌کند و نوار شاپرک‌های بیژن مفید تحت عنوان نوارهایی برای کودک و نوجوان بیرون می‌آید اما هیچ ارتباطی با کودک و نوجوان ندارد.

در این دوره بازاری تحت عنوان نوار قصه و کودک به راه می افتد و افکار کودکان و نوجوانان را پمپاژ می‌کند. در این بلبشو والدین به سراغ آن دسته از آثار کودک و نوجوان می‌روند که نویسنده‌اش زمانی مورد علاقه خود بوده است و حالا آثار کودک و نوجوان خلق می‌کند. بنیان فکری نوجوانان در آن سال‌ها  با ترویج این طیف از افکار،  از سلامت تهی و به یک نوع پرخاشگری منتهی می‌شود. اما آن طرف  انتشارات پولداری که به تولید کتاب‌های لوکس مثل آثار هانس کریستین اندرسون و برادران  گریم و ... می‌پردازند، همچنان به ساخت کتاب‌های مقوایی و لوکس خود ادامه می‌دهند. کتاب‌هایی که در برقراری رابطه با کودکان و نوجوانان موفق است اما هیچ ارتباطی با ادبیات کودک و نوجوان ندارند.

پس در طول این سه سال یعنی سال های 57 و 58 و 59 در حوزه ادبیات کودک و نوجوان گروه جدیدی از نویسندگان در حال شکل‌گیری است. هم زمان ما شاهد تحلیل رفتن یکسری از قطب‌های ادبی در این حوزه هستیم تا جایی که هوشنگ مرادی‌کرمانی از «بچه‌های قالیباف­خانه» به «قصه‌های مجید» می‌رسد. یعنی تصمیم می‌گیرد از آن محتوای کودکان فقیر بیچاره‌ای که در حال استثمار هستند به سمت کودکانی برود که بسیار ساده و بی‌آلایش هستند و مثل مجید زندگی می‌کنند.

این تغییر و تحول محصول آن سال‌های انقلاب است. در این تحولات بسیاری از نویسندگان مثل مرادی کرمانی خود را بازسازی می‌کنند و عده‌ای دیگر از دور خارج می‌شوند، نویسندگان بزرگی مثل علی‌اشرف درویشیان، ناصر ایرانی و نادر ابراهیمی که بعد از نوشتن چندین قصه برای کودک و نوجوان، به سمت نوشتن رمان بزرگسال می‌روند و از این دور خارج می‌شوند. در حقیقت ستیز بین دو گروه نویسنده باقی می‌ماند. نویسندگان چپ و نویسندگان مسلمان. این دو رویکردِ باقی مانده سعی می‌کنند کاریزمای خود در قالب جُنگ سوره و جُنگ بچه‌های بهرنگ کماکان حفظ کنند. کتاب بچه‌های بهرنگ که شمارگان بسیاری از آن منتشر می‌شود، بیش از آنکه در مورد ادبیات کودکان و نوجوانان باشد، تبلیغ سازماندهی سازمان چریک‌های فدایی خلق است.

در حقیقت مشخصات و آموزش رفتار و کار حزبی است که در قالب داستان منتشر می‌کنند. همین امر باعث می‌شود آثار این طیف از نویسندگان به طور گسترده در میان کودکان و نوجوانان مورد استقبال قرار نگیرد و بیشتر میان بزرگسالان و هواداران مقبول افتد. از آنجا که این کتاب‌ها روی بساط سازمانی می‌آید، باعث می‌شود بسیاری از مردم خود به خود از این نوع آثار دوری کنند. در نهایت تنها دو نوع ادبیات کودک و نوجوان باقی می‌ماند. درون‌ستیز و برون‌ستیز. درون ستیز آن‌هایی هستند که کتاب‌های لوکس منتشر می‌کنند و پا به پای نویسندگان غربی سعی می‌کنند آثار غربی را در ایران  ترویج کنند. بیرون ستیز که در آثار خود سعی می‌کند جامعه را برای مردم و کودکان برون‌افکنی کند. در میان آثار بیرون ستیز قصه‌ای از آقای عموزاده خلیلی به نام  «سفر به شهر سلیمان» چاپ می‌شود.

این داستان درباره سرنوشت یک بچه زاهدانی و مشکلاتش است. این قصه و قصه‌ای دیگر از  محمدرضا سرشار به نام «اگر بابا بمیرد» به شدت طرح می‌شود و با ورود سید‌مهدی شجاعی به ادبیات کودک و نوجوان به نقطه آغازین ادبیات دینی در حوزه کودک و نوجوان می‌رسیم. سرانجام کانون پرورش فکری کودک و نوجوان با آمدن مهدی فیروزان و سیدمهدی شجاعی به تحول می‌رسد. انتشارات سروش با انتشار مجله «سروش نوجوان» دست به انتشار آثار بسیار متنوعی می‌زند.

در نهایت می‌توان گفت ما در این سال‌ها یک صافی دست گرفته‌ایم و فضای پر از اضداد ادبیات کودک و نوجوان را صاف کرده‌ایم. فراموش نکنیم در آن سال‌ها همین اتفاقات آنقدر با شوربختی همراه شد که نسلی از کتاب‌خوان‌‌ها و بچه‌های آن دوران در بزرگسالی بیهوده نسبت به سمپاشی‌های آن دوران جبهه‌گیری کردند. در حقیقت ادبیات کودک و نوجوان جای آنکه محل تولید خلاقیت باشد، تریبون سیاسی شد.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران