آشنایی با شهدای ایلام|«شهید غیوریزاده»؛ غیوری از خطه ایلام+ عکس
حجم آتش آن قدر سنگین بود که فضای مهران را کاملا روشن کرده بود. اما در محور لشکر ۱۶ زرهی قزوین خبری از حجم سنگین آتش نبود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سردار شهید علی غیوریزاده در سال 1332 در بخش «ملکشاهی» در استان «ایلام» به دنیا آمد. پدرش او را «علی» نام نهاد. دوران کودکی، نوجوانی و جوانی مانند تمام مردم آن دیار با فقر و محرومیت همراه بود. با آغاز انقلاب اسلامی امید و جان تازه ای در جسم سختی کشیده علی دمیده شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی وارد مرحله ای جدیدی از زندگی شد و به عنوان یکی از چهره های شاخص استان ایلام درآمد. اوایل جنگ به عنوان عضوی از بسیج راهی جبهه شد و در سا ل 1359 به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد. در دیار ایلام، غیوری را به غیرت، جوانمردی، شجاعت و غریبی می شناسند.
* فرماندهای غیور، اما خاکی
روزی به همراه جمعی از رزمندگان به جبهه عراقیها در میمک حمله میکند. علی حاتمیان، یکی از همرزمان او در این عملیات، میگوید: شهید غیوری با این که فرماندهی این عملیات را به عهده داشت، به جای دیگر رزمندگان میگشت که شاید گلولهای پیدا کند و به سمت عراقیها شلیک کند. او از اینکه کارهای پیش و پا افتاده و خارج از حیطه فرماندهی را انجام دهد، ابایی نداشت؛ خصلتی که تمام فرماندهان ایرانی در طول دفاع مقدس از آن برخوردار بودند.
بارها مجروح شد اما در والفجر 9 در دره لری مریوان شدت مجروحیتش به حدی بود که همه میگفتند او شهید شده است. هرجا عملیاتی بود علی حضور داشت. او یا در کسوت فرمانده بود یا همراه قناصهاش دشمنان را شکار میکرد. در عملیات کربلای 10 روی ارتفاع بالو کاوه رفته بود. شهید بسطامی و فرمانده (سابق) لشکر 11 امیرالمومنین(ع)، سردار کرمی، هم حضور داشتند. آن روز جنگ غیوری با هلیکوپترهای عراقی با آرپی جی 7 دیدنی بود.
* شکستن محاصره و ضربات سهمگین به دشمن
در 29 خرداد 1367، ارتش متجاوز عراق حمله شدیدی را در جبهه مهران آغاز کرد. برای دفع این حمله دشمن، مهمترین معبر را که برای حفاظت از مهران پیشبینی شده بود به علی و گردان تحت امر او دادند. یکی از همرزمانش از آن شب این گونه میگوید:
«شب قبل از عملیات ساعت 12 شب ما به گردان علی سر زدیم. گفت: مگر تانکهای عراقی از روی جسد من رد شوند تا این معبر سقوط کند. کاملاً مهیای شهادت بود. در جواب شوخی یکی از دوستان گفت: من هم میدانم این بار کار خیلی سخت شده است. عملیات دشمن در مهران آغاز شد تا ساعت 4 صبح صدای یا حسین(ع) و لا حول و لا قوه الا بالله علی برای فرمانده لشگر امیدوارکننده بود. ساعت 9 صبح روز بعد، بیسیمچی شهید غیوری گفت: علی در روی معبر بهرام آباد مورد اصابت گلولههای تیربار تانک عراقیها قرار گرفت. آخرین پیام علی مقاومت بود.
وقتی بعد از 12 سال و 4 ماه و 20 روز مردم خبر پیدا شدن پیکر مطهر علی را شنیدند به استقبالش رفتند. مردان و زنان ملکشاهی، 50 کیلومتر پیاده حرکت کردند تا به محلی که پیکر مقدس علی پیدا شده بود رسیدند. جنازه علی با کارت شناسایی و لباسهای تیر و ترکش خوردهاش شهر به شهر گردانده شد و در زادگاهش به خاک سپرده شد تا برای همیشهی تاریخ سندی باشد بر افتخار سربلندی غرور ایرانیان.
امروز سنگر شهید غیوری در قرارگاه امیرالمومنین(ع) در مناطق عملیاتی غرب کشور، ماوا و مامن همرزمان و زیارتگاه عاشقان و آزادگان است.
شجاعت شهید غیوریزاده در مواجه با دشمن زبانزد بود و گواه این ادعا منطقه «میمک» است که وقتی با چند نفر از دوستانش برای شناسایی میروند، دشمن چون از پیش متوجه موضوع شده بود در چند نقطه آنها را محاصره میکند.
آنها در بیش از 16 ساعت در محاصره زیر آتش انواع سلاحهای عراقیها قرار میگیرند اما با شجاعت مثالزدنی غیوریزاده و در حالی که یکی دو نفر از نیروهای همراهش به شهادت میرسند و یکی دو نفر نیز از معرکه جان سالم به در میبرند و به نیروهای خودی میرسند، غیوریزاده همچنان در محاصره بوده اما با استفاده از تاریکی شب و نقاط کور، ضمن وارد آوردن ضربات سنگین به دشمن از محاصره خارج میشود.
* نحوه شهادت
خط پدافندی گردان 503 به فرماندهی علی غیوریزاده که در ساحل رودخانه گاوی شروع میشد و در مجاورت آن، یکی از گردانهای لشکر 16 زرهی قزوین (در کنار رودخانه گاوی) مسئولیت پدافند از آن را داشت، متأسفانه دشمن، در ضلع بین گردان 503 و گردان لشکر 16 زرهی قزوین رخنه و نفوذ کرد و در ساعت 2:30 بامداد مورخه 30/3/1367 از پشت سر گردان 503 لشکر 11 عبور کرد و بخشی از خط گردان سقوط کرد.
علی غیوریزاده همچنان با شجاعت تمام، هرگونه رخنه و نفوذ دشمن را در خط پدافندی گردان تحت امر خود سد کرده بود. او و نیروهایش شجاعانه استقامت میکردند و تعداد زیادی از منافقین و ارتش عراق را به هلاکت رساندند. ایشان فرمانده دلاور گردان 503 وارد نبرد تن به تن و تن با تانک شد.
دیگر صدای علی غیوری از پشت بیسیم شنیده نشد. فرمانده لشکر به بیسیمچی علی غیوری تشر زد و گفت تا گوشی بی سیم را به علی بدهد. بی سیم چی پاسخ داد، علی غیوری در حال نبرد با دشمن است، وقت ندارد. غیوری تنها میجنگند و حاضر به پاسخگویی نیست. نبرد سختی در جریان بود. دشمن با تمام توان و به کارگیری انواع توپخانه و آتش بارهایش بر روی خط و محور لشکر 11 اجرای آتش میکرد.
حجم آتش آن قدر سنگین بود که فضای مهران را کاملا روشن کرده بود. اما در محور لشکر 16 زرهی قزوین خبری از حجم سنگین آتش نبود. در ساعت 3 بامداد روز 30/3/1367 غیوری در حین نبرد با بعثیها و منافقین مورد هدف تیربار دشمن قرار گرفت و از ناحیه سینه و پا پرپر شد. به محض شهادت این قهرمان خستگیناپذیر، نیروهای منافقین و ارتش بعث به خط دفاعی گردان 503 یورش بردند و در ساعت 4 بامداد روز 30/3/1367 خط گردان 503 نیز سقوط کرد.
بعدها شاهدان و همرزمان غیوری اظهار داشتند که غیوری، علیرغم مجروحیت شدید حدود 300 الی 400 متر از محل مجروحیت به عقب حرکت کرد و مظلومانه و غریبانه بر فراز تپهای کوچک به آسمان پر کشید.
انتهای پیام/