استعفای قرداحی چگونه سرخوردگی عربستان در لبنان و منطقه را به نمایش گذاشت؟
عربستان بعد از استعفای جورج قرداحی به یک هدف ثانویه رسید؛ اما درواقع سرخوردگی و شکست خود در رسیدن به اهداف اصلیش در منطقه و لبنان را به نمایش گذاشت.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، دیپلماسی یکی از ابزارهای اصلی در اجرای سیاست خارجی هر کشوری است و اشکال مختلفی دارد. برخی از اشکال دیپلماسی بسیار نرم و منعطف هستند و منجر به حل و فصل بحرانها در آرامش و بدون هیچ سر و صدایی پشت درهای بسته می شوند. اما دیپلماسی اشکال خشنی نیز دارد که در قالب تهدید نظامی و اقتصادی خود را نشان میدهد.
دیپلماسی خشن عربستان در منطقه و فرسایش رژیم آل سعود
سیاست خارجی عربستان سعودی در سالهای اخیر دستخوش دگرگونیهایی شده که به بازخوانی اشتباه این کشور از تحولات سریع منطقه بر میگردد. عربستان در این سیاست جدید خود به شکل قابل توجهی از دیپلماسی خشن و اقدامات زننده علیه کشورهای مختلف استفاده کرده است.
مواضع عربستان در قبال تغییرات منطقهای و بین المللی نشان میدهد که عملکرد مقامات این کشور در سالهای اخیر ممکن است تهدیدی برای ثبات رژیم آل سعود در عربستان باشد.
عربستان سعودی از سال 2011 به طور مستقیم و فزاینده در بحرانها و درگیریهای منطقه عربی مداخله کرده است؛ به این صورت که ابتدا در بحرین جهت سرکوب جنبش مردمی علیه رژیم آل خلیفه که وفادار به سعودیهاست مداخله نظامی کرد. ریاض همچنین در جریان بحران سوریه از تروریستها و گروههای مسلح در این کشور حمایت نظامی و عضویت سوریه در اتحادیه عرب را لغو کرد.
جنگ ویرانگر یمن نمونه دیگری از سیاست اشتباه و خشن عربستان در منطقه عربی است که پیامدهای آن را در حال حاضر به چشم خود میبیند. علاوه بر آن عربستان سعودی در سال 2017 یک محاصره سیاسی و اقتصادی خفقان علیه قطر اعمال کرد که در نهایت مجبور شد به آن پایان دهد.
اخیرا نیز سعودیها جنگ دیپلماتیکی را علیه لبنان به بهانه انتشار اظهارات «جورج قرداحی» وزیر رسانه (مستعفی) این کشور که قبل از انتصاب به پست وزارتی از جنگ ویرانگر یمن انتقاد کرده بود به راه انداختند. در سالهای اخیر رژیم سعودی بر این باور بود که کنار گذاشتن احتیاط در سیاست خارجی و استفاده از دیپلماسی خشن سطح تهدیدات علیه عربستان را کاهش میدهد و جنگ، حمایت از عناصر مسلح، تحریم اقتصادی و تحریمهای دیپلماتیک، موجب می گردد تا مخالفان ریاض در برابر آن تسلیم شده و از خواستههایش اطاعت کنند.
اما بعد از گذشت نزدیک به 10 سال نتایج این سیاست عربستان چیزی جز نابودی و فرسایش بیشتر موقعیت و مشروعیت رژیم سعودی در منطقه و کل جهان نداشته است. واقعیت آن است که خود سعودیها نیز می دانند که سیاستهایشان در قبال ایران و سوریه و یمن و قطر کاملاً شکست خورده و عربستان حتی به حداقل انتظارات خود در این زمینه نیز نرسید.
علیرغم تصورات عربستان برای اشغال یمن طی چند هفته بعد از آغاز جنگ، اما این کشور تبدیل به عرصه تهدید برای فرسایش عربستان شده و جنبش انصارالله با چند برابر کردن قدرت خود توانست دست به عملیات هایی بزند که منافع راهبردی عربستان را به ویژه در تاسیسات نفتی به شدت تهدید میکند؛ جایی که تاسیسات شرکت آرامکو بارها مورد حملات موشکی و پهپادی انصارالله قرار گرفته است.
همچنین طی این سالها عربستان موضع تندی در قبال ایران پیش گرفته و روابط میان دو کشور متشنج شد. عربستان موضع خود در حمایت از رویکرد آمریکا و رژیم صهیونیستی در قبال پرونده هستهای ایران و سایر پروندههای منطقه را به ویژه در دوره «دونالد ترامپ» رئیس جمهور سابق ایالات متحده به شکل قابل توجهی تشدید کرده بود؛ اما جمهوری اسلامی ایران موفق شد همه این مواضع را دور زده و موقعیت استراتژیک خود را در منطقه تقویت کند.
در منطقه خلیج فارس نیز عربستان با سیاست محاصره و تحریم و بستن مرزهای زمینی و دریایی و هوایی نتوانست قطر را مجبور به پذیرش شروط ریاض کند و در نهایت مجبور شد از این موضع خود عقب نشینی کند.
روابط عربستان و ترکیه نیز بعد از قتل وحشتناک «جمال خاشقجی» روزنامه نگار منتقد سعودی در کنسولگری عربستان در ترکیه و همچنین همزمان با محاصره قطر توسط ریاض و چند کشور عربی دیگر، تیره و تار شد. به دنبال آن قطر روابط خود را با ترکیه و ایران تقویت کرده و از این طریق توانست در برابر سیاستهای عربستان و متحدانش ایستادگی کند.
جنگ جدید ریاض ضد لبنان و رسوایی بزرگ برای سعودیها
این سیاست سردرگم عربستان اکنون در لبنان و تحریم همه جانبهای که ضد این کشور و دولت نوپای آن تحمیل کرده بار دیگر احساس شکست ریاض در همه پروندههای منطقه از جمله پرونده لبنان را منعکس کرد. تشدید سیاست خصمانه عربستان در قبال لبنان بعد از آن اتفاق افتاد که نفوذ تاریخی ریاض در این کشور بعد از تقویت موقعیت حزبالله و همپیمانان آن کاهش یافت و کاروانهای حامل سوخت ایران برای نجات مردم لبنان راهی این کشور شدند.
عربستان در تمامی مراحل تلاش خود برای نفوذ در لبنان سعی کرد تا موقعیت و نفوذ حزبالله را در این کشور محدود کند. ریاض به دنبال سیاست حاشیهسازی در قبال لبنان با هدف بی ثبات کردن محیط داخلی این کشور و مشغول کردن حزب الله در بحرانهای داخلی بود تا مقاومت لبنان به تدریج از جبهه خارجی غافل شده و عربستان بتواند به راحتی نقش خود را در یمن و عراق و سوریه احیا کند.
واقعیت آن است که بعد از استعفای جورج قرداحی، عربستان به یک هدف ثانویه دست یافت اما با مجبور کردن یک وزیر لبنانی به استعفا بار دیگر شکست و سرخوردگی بزرگ خود در رسیدن به اهداف اصلیش در لبنان و منطقه را به نمایش گذاشت. در واقع نتیجه همه تلاشهای عربستان برای رسیدن به اهداف خود در لبنان و کل منطقه، استعفای یک وزیر لبنانی شد!
کارشناسان امور خاورمیانه معتقدند که شکست سیاست عربستان در منطقه به دلیل ائتلاف تاریخی این کشور با آمریکاست که با آرمانهای امت اسلامی دشمنی میکند. عربستان تصور میکرد که حمایت آمریکا از آن ابدی و تغییر ناپذیر است اما سیاستهای اخیر واشنگتن در منطقه به ویژه شکست آن در افغانستان نشان میدهد که سعودیها تا چه اندازه در محاسبات خود دچار اشتباه شدند.
روابط آمریکا و عربستان در دوره «دونالد ترامپ» رئیسجمهور سابق ایالات متحده تقویت شد و علت این امر منافع مشترک دو طرف در پروندههای منطقه به ویژه پرونده هستهای ایران و دیدگاه آنها ضد محور مقاومت بود. ریاض به شدت از اقدام ترامپ در خروج از توافق هستهای استقبال کرد. دولت آمریکا نیز در این دوره تا جایی که توانست از سعودیها باج گرفته و قراردادهای نظامی هنگفتی با عربستان امضا کرد.
سیاست سردرگم عربستان و ترس از پایان حمایت آمریکا
رژیم سعودی همچنین طی این سالها تلاش زیادی برای علنی کردن روابط خود با رژیم صهیونیستی و همکاری با این رژیم در تحت فشار قرار دادن دولت ترامپ جهت تقابل نظامی با ایران کرد و نقش مهمی در هموار کردن مسیر عادی سازی کشورهای عربی با اشغالگران صهیونیست داشت.
اما ترس و نگرانی عربستان از زمان روی کار آمدن دولت دموکرات آمریکا به ریاست «جو بایدن» و خروج تحقیر آمیز این کشور از افغانستان و اتخاذ سیاستهای متفاوت توسط دولت بایدن در منطقه و بازگشت آن به مذاکرات هسته ای افزایش یافته است.
واقعیت این است که عربستان اکنون به این نتیجه رسیده که اتحاد با آمریکا قابل اعتماد نیست و چیزی که سیاست خارجی ایالات متحده را تعیین میکند منافع این کشور است و آمریکا تا زمانی از کشورهای دیگر حمایت میکند که پای منافع خودش در میان باشد.
سیاستهای جدید آمریکا در منطقه تصمیم سازان سعودی را بر آن داشت تا رویکردهای جدیدی را که هنوز هم محدود و حاشیهای هستند در منطقه آغاز کنند. عربستان اکنون به دنبال راهی برای تغییر توازن قوا در منطقه و بازگرداندن جایگاه قبلی خود میباشد. اما به نظر میرسد که در رویکرد جدید ریاض نیز همچنان سطح بالایی از عدم اطمینان و سردرگمی دیده میشود.
عربستان اکنون در تلاش برای کاهش تنش با ایران و بهبود روابط با ترکیه و قطر است. البته رژیم صهیونیستی نیز از این صحنهها غایب نیست و احساس میکند که سیاست جدید آمریکا منجر به کند شدن روند عادی سازی کشورهای عربی با اسرائیل میشود و همچنین نرم شدن مواضع عربستان در قبال ایران نیز برای صهیونیستها بسیار خطرناک است.
مهمترین علت سردرگمی و محاسبات اشتباه سعودیها در منطقه آن است که هرگز نمی توانند بازخوانی صحیحی از تحولات داشته باشند. همین امر همواره گزینههای محدودی را در قبال آنها قرار میدهدکه هیچ یک تاکنون کارساز نبوده است.
انتهای پیام/