راهبرد فشار ۳ضلعی غرب در مذاکرات وین
طرفهای غربی یک راهبرد فشار سهضلعی مشتمل بر تهدیدهای زمانی، نظامی و اقتصادی را علیه ایران همزمان با مذاکرات وین بهکار گرفتهاند.
گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم ـ دور جدید مذاکرات رفع تحریمها در وین در حالی آغاز میشود که در دور پیشین پیشرفتهای مناسبی صورت گرفت و در تثبیت خواستههای ایران و نگارش متن نتایج موفقیتآمیزی را رقم زد.
بازی مقصرنمایی با 3 نوع تهدید
با این حال، صدایی که از طرفهای غربی به گوش میرسد با آنچه در میز مذاکرات وین میگذرد همخوانی چندانی ندارد. مقامهای انگلیس، فرانسه و آلمان، حتی قبل از شروع گفتوگوها موضعگیریهایشان را حول این خط تنظیم میکردند که انتظاری از گفتوگوها نمیرود و طرفهای غربی آمادگی توسل به «گزینههای جایگزین» را در صورت شکست گفتوگوها دارند.
بهطور کلی، تهدیدهای طرف غربی را میتوان حول سه محور هشدارهای زمانی،هشدارهای نظامی و هشدارهای تحریمی طبقهبندی کرد.
در زمینه تهدیدهای زمانی، طرفهای غربی هر بار ضربالاجلی مشخص و از آن برای خطونشان کشیدن علیه ایران استفاده میکنند، مثلاً در دور نخست مذاکرات که از هشتم آذرماه آغاز شد محور موضعگیریهای این طرفها را این موضعگیری که ظرف دو تا سه روز آینده مشخص خواهد شد که ایران در مذاکرات جدی است یا خیر. در دور جدیدتر، آنها این جدول زمانی را به «چند هفته آتی» افزایش دادهاند.
بهنظر میرسد مأموریت مانور روی هشدارهای نظامی به رژیم صهیونیستی و آمریکا محول شده است، همزمان با آغاز دور تازه مذاکرات، «بنی گانتز»، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی درست در روزی که دور جدید مذاکرات وین آغاز شد به واشنگتن سفر کرد و در آنجا بر ضرورت تداوم فشارها بر ایران تأکید کرد، و همزمان با همین سفر رسانههای آمریکایی بهطور گسترده روی این ادعا که واشنگتن و تلآویو در تدارک برگزاری تمرین حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران هستند مانور دادند.
ضلع دیگر این بازی ترکیبی را تهدید به تحریم تشکیل میدهد، باز هم در روزهای نخست آغاز مذاکرات وین روزنامه والاستریتژورنال گزارشی منتشر کرد که در آن ادعا شده بود واشنگتن قصد دارد با اعزام گروهی از کارشناسان به امارات اجرای تحریمها علیه ایران را سختتر کند.
تهدیدها تا چهاندازه واقعی هستند؟
بررسی هر سه ضلع این تهدید نشان میدهد که این تهدیدها بیش از آنکه از برنامهای هدفمند و طراحی روشن برای مقابله با ایران نشئت گرفته باشند نشاندهنده نوعی سردرگمی راهبردی هستند،
مثلاً ضربالاجلهای زمانی طرف غربی تاکنون چندین بار دچار تغییر و به زمانی دیگر موکول شده است، بنابراین، این استدلال را احتمالاً میتوان متقن دانست که هدف مذاکرهکنندگان سه کشور اروپایی از تأکید بر عنصر زمان، ایجاد نوعی احساس اضطرار برای تحت فشار قرار دادن طرف ایرانی است.
درباره اینکه تهدید تحریمها تا چهاندازه واقعی و برای آمریکاییها قابل استفاده است نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که اصولاً تحریم مقولهای «زمانمند» است، به این معنا که در یک بازه زمانی از اوج اثرگذاری برخوردار است و بهمرور که اقتصاد هدف راهی برای همزیستی با آن پیدا میکند از دامنه اثراتش کاسته میشود و بهسمت خنثی شدن پیش میرود.
تا آنجا که مسئله اثرگذاری تحریم به تجربه ایران مربوط میشود میتوان گفت اقتصاد کشورمان سختترین شوک «فشار حداکثری» را پشتسر گذاشته و با توجه به گشایشهای بهوجودآمده در حوزه بازار نفت، در حال ورود به دوران سیر نزولی آثار تحریمها است.
از آن طرف، خود آمریکاییها از یک طرف اعتراف کردهاند که تمام توان تحریمی ممکن خود علیه ایران را بهکار گرفتهاند، یعنی عملاً در اقتصاد ایران حوزهای وجود ندارد که قابل تحریم باشد و آمریکاییها آن را نشانه نگرفته باشند. احتمالاً یادآوری این اظهارنظر از «رابرت اوبرایان»، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ که آبانماه سال گذشته گفته بود تحریمهای چندان دیگری باقی نمانده است که بتوان آن را علیه ایران اعمال نمود، کافی خواهد بود.
باز هم این خود آمریکاییها و از جمله مقامهای دولت «جو بایدن» هستند که اعتراف میکنند قدم فرسودن در راه تحریم و پیمودن این جاده تا انتها علیه ایران عملاً هیچ نتیجه مطلوب و موفقیت راهبردی برای طرف آمریکایی حاصل نکرده است.
در حوزه تهدیدهای نظامی هم عملاً با وضعیت مشابهی مواجهیم و بهنظر نمیرسد لفاظیهای آمریکا و رژیم صهیونیستی از گزینههایی واقعی و عملیاتی از یک عملیات نظامی امکانپذیر علیه تأسیسات هستهای ایران نشئت گرفته باشد.
در روزهای گذشته چندین مقام سابق رژیم صهیونیستی با بیان ادلههای مستند به این موضوع اشاره کردهاند که طرح مسئله حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران امکانپذیر نیست، مثلاً همین چند روز پیش «اسحاق بن اسرائیل»، یکی از ژنرالهای رژیم صهیونیستی که طی چهار دهه گذشته از مقامهای تصمیمگیر تلآویو در زمینه امنیت داخلی رژیم بوده اعتراف کرده است که تلآویو دیگر نمیتواند برنامه هستهای ایران را نابود کند.
اسحاق بن اسرائیل در پاسخ به خبرنگار بلومبرگ که گفته بود آیا نفتالی بنت بهدنبال بمباران برنامه هستهای ایران است گفت: «برای این کار خیلی دیر است، شاید این کار 10 سال پیش ممکن بود، اما امروز دیر است.»
اسحاق بن اسرائیل تصریح کرد: «ما میتوانیم این کار را بهتنهایی انجام دهیم، چون ابزارهای مختلفی در دست داریم. مسئله، عمدتاً به بهصرفه بودن این کار از لحاظ هزینهها است. اگر ما یک تأسیسات هستهای را تخریب کنیم ایران ظرف یک تا دو سال آن را بازسازی و دوباره فعال میکند و البته بدون بازرسیها، پایگاههای جدیدی وجود خواهند داشت که اطلاعات کمتری درباره آنها خواهیم داشت. واقعیت این است که اسرائیل دیگر نمیتواند پروژه هستهای ایران را نابود کند.»
از طرف دیگر، چنین گزینهای برای آمریکاییها هم که بنا به دلایل مختلف از جمله تمرکز بر سیاست چرخش بهسمت شرق گرفته تا عملی نبودن امکان بمباران تأسیسات هستهای ایران چندان عملی و معقول بهنظر نمیرسد و مقامهای واشنگتن هم بارها اذعان کردهاند که «دانش هستهای» را نمیتوان بمباران کرد. از طرف مقابل با توجه به گشایشهای بهوجودآمده در حوزه بازار نفت امکان تشدید فشار بیشتر بر ایران در شرایط فعلی وجود نخواهد داشت. بسیاری از مشتریان نفتی در سطح دنیا بهدلیل کمبودهای موجود حاضر هستند خریدهای نفتی از ایران را بهرغم ریسکهای موجود انجام دهند.
دلیل عملیات روانی غربیها
اگر نه گزینه نظامی و نه توسل به تحریم گزینههای کارآمدی برای استفاده نیستند چرا آمریکا و رژیم صهیونیستی مرتب، همزمان با مذاکرات آنها را خرج میکنند؟
برای پاسخ به این سؤال بد نیست از دریچه نگاه آمریکاییها به وضعیت مذاکرات بنگریم، تیم آمریکایی در شرایطی پای به وین گذاشته است که ایران بعد از اثبات اینکه با معادلات زور، هرچند از نوع حداکثری از میدان به در نمیرود عملاً ابتکار عمل را در دست گرفته است و هر لحظه ممکن است با پیشرفتی جدید طرف مقابل را غافلگیر کند.
از طرف دیگر، طرف آمریکایی تمام کارتهای بازی خودش را بهکار گرفته است و تقریباً ابزاری که بتواند آن را اهرم فشار علیه ایران بکند در اختیار ندارد؛ در چنین شرایطی است که احساس میکند بایستی دست به کار شود و با فضاسازی رسانهای ـ روانی از گزینههایی که موجود نیستند اهرم فشار تولید کند.
مذاکرهکنندگان ایران این را روشن کردهاند که آمریکا تنها در صورتی میتواند به برجام بازگردد که مسیر شکستخورده فشار حداکثری را کنار بگذارد و خسارتهای گذشته را جبران کند و سیاست فشار حداکثری به همان مقصدی منجر خواهد شد که در دوران ترامپ اتفاق افتاد.
با آنکه لفاظیهای آمریکا و رژیم صهیونیستی از گزینههای واقعی نمینمایند اینطور نیست که بر فضای مذاکرات اثر نگذارند. دولت آمریکا مدعی شده با حسننیت پای به میز مذاکرات گذاشته است و به همین دلیل نمیتواند از یکسو هر روز با مقامهای رژیم صهیونیستی که از هیچ اقدامی برای نابودی توافق 2015 دریغ نکردهاند، رایزنی کند و ایران را تهدید کند و از سوی دیگر داعیه تلاش برای احیای این توافق را داشته باشد، چنین رویکردی صرفاً موجب افزایش بیاعتمادی میشود و ایران را برای دریافت تضمینهای محکمتر مصممتر خواهد نمود.
انتهای پیام/+