ایران در سوگ «مرد میدان»| چشمان اشکبار مردم اصفهان در فراق حاج قاسم/هوای لبخندت بر در و دیوار شهر نفس می‌کشد + فیلم

گروه استان‌ها ـ اگرچه دو سال از شهادت سردار سپهبد قاسم سلیمانی می‌گذرد اما جای جای شهر اصفهان هنوز هم حال و هوای دلتنگی سردار سلیمانی را دارد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان،  سردار ما تا بحال فکر می‌کردیم که تو فتح الفتوح کردی اما نقش بستن عکس‌های پر لبخندت بر درد و دیوار شهر به ما فهماند که تو فتح القلوب کردی.

برای نوشتن از تو باید وضو گرفت، بی‌شک باید ذکر تنهایی و دلدادگی را هم خواند و اشک‌ها را پاک کرد تا چشم بینا شود برای نگارش واژه شهید در کنار اسم قهرمان‌گونه‌ات، گرچه که تو به آرزویت رسیدی و ما جوانان داغ‌دیده از زمستان سرد نبودنت.

"کمربندها را محکم ببندید، بند پوتین‌هایتان را محکم کنید، فشنگ اسلحه‌هایتان آماده باشد، تجهیزات را به بدنهایتان محکم ببندید، خیلی قبراق، آماده‌ عملیات باشید، برادران، جنگ بدون تلفات، زخمی، شهید اصلاً معنا ندارد، در قاموس جنگ، سختی، خشنی، تشنگی، یک واقعیت و جزو لاینفک جنگ است" ... این‌ها حرف‌های حاج حسین خرازی رفیق دیرینه‌ات بود و تو چنان مسلک عشق را باور داشتی که حرف رفیقت را زمین نگذاشتی و تا لحظه آخر بند پوتین‌هایت محکم بود برای دفاع از میهن و حمایت از مظلومیت.

حاج قاسم این دل‌نوشته از دلی بر‌می‌آید که سیمای پدرانه‌ات را در نثار لبخند به آن دختر کرمانشاهی سرمازده از زمستان محرومیت به خوبی به یاد دارد، آن هنگام که میدان برای تو فرق نمی‌کرد اصل بر خدمت بود، چه در میدانی در سیل و زلزله و چه در میدان رزم با داعش.

سردار در روزگاری که شما نیستید، ترس حتی یک حرف از واژگان نامتان در دل بسیاری لرزه می‌اندازد، هوش مصنوعی به استخدام درمی‌آورند برای حذف نام تو اما تو در قلب این ملت چندان ریشه دوانده‌ای که هیچ تعلقی صدایت، نگاهت و لبخندت را از دل‌ها پاک نمی‌کند.

در تقویم امروز روز توست اما حاج قاسم بگذار کمی ساده‌تر برات بگویم، از روزی که تو آسمانی شدی، دلمان را به مکتبت خوش کردیم وگرنه بدون تو این دنیا نه امن است و نه امین.

این واگویه‌ها، رنج‌نامه‌ای دردناک برای ماست، نسلی که همه سربازند در مکتب تو و همه با تک تک کلام‌ها و اشک‌های تو در فراق همرزمان دیروزت عجین شده‌اند و انقلابی در قلب‌ها رخ داد که هیچ نفوذ و نیرنگی رسوخ نمی‌کند به باورهایمان.

حاج قاسم اجازه هست کمی دخترانه هم برایت بنویسم، وقتی دلمان از بازی میز و قدرت، تملق و ریا، دسته‌بندی‌های سیاسی می‌گیرد، وقتی فراموش می‌شود همه ما فرزندان این خاک و انقلاب هستیم، وقتی خطی نامرئی تقسیم می‌کند جوان ایرانی را، دلمان برایت تنگ‌تر می‌شود.

پدر جان وقتی آب سیل می‌شود بر سر شهرها، آجرها آوار می‌شود بر تله‌های زلزله، وقتی رودخانه تشنه می‌شود برای زیستن و وقتی کوچ می‌کند جوان روستایی از سر مزرعه ..‌. وقتی مرد همسایه شرمگین است از نگاه زن و بچه اش، وقتی کودک کار نگاه حسرت به ویترین‌ یک اغذیه‌فروشی دارد، وقتی مادری برای یک شیر خشک التماس می‌کند ...

حاج قاسم دلمان برات تنگ‌تر می‌شود، آنقدر تنگ که یادمان نمی‌آید کی آخرین بار لبخند از ته دل زده‌ایم، وقتی شما نیستید و شهر هوایت را دارد.

حاج قاسم ببخش که درجه ای نظامی بالاتر از سپهبد نداریم که بر دوش و یا بر سینه‌ات بگذاریم، سردار ما تا بحال فکر می‌کردیم که تو فتح الفتوح کردی اما نقش بستن عکس‌های پر لبخندت بر درد و دیوار شهر به ما فهماند که تو فتح القلوب کردی.

ما هم بند پوتین‌هایمان را محکم بسته ایم برای ادامه راه تو سردار قلب‌ها ...

 

 

انتهای پیام/174/ ع

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
گوشتیران
triboon