بیخبری از "ذاتگرایی جدید" و لطمات بسیار بالای آن
متأسفانه جریان ذاتگرایی جدید در ایران معاصر عمدتاً ناشناخته است. منشأ اصلی بهرهبرداری تعدادی از اندیشمندان ایرانی از آن فلسفهها و فلسفهعلمهای نسبیگرایانه هم همین بیخبری از ذاتگرایی جدید است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ابراهیم دادجو، عضو هیئت علمی گروه معرفت شناسی پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در نوشتاری که در اختیار تسنیم قرار داده است از لطماتِ معرفتی بیخبری اندیشمندان ایرانی از ذاتگرایی جدید" و ضرورت ترجمه و تألیف آثاری در این حوزه سخن گفته است که متن کامل آن را در زیر میخوانیم:
علوم، اعم از علوم طبیعی و علوم انسانی، تحتتأثیر فلسفه و فلسفهعلمی که پشتوانه فکری دانشمندان و اندیشمنداناند به بار نشسته و به پیش میروند. به طورمثال، نیوتن با این باور که بین زمین و چیزی که جذب زمین میشود "خلأ" وجود دارد به این اعتقاد روی آورد که زمین دارای ذات یا خاصیت جذبکننده بودن نیست و به این اعتقاد عمومی دامن زد که اشیاء در درون خود دارای هیچ گونه خاصیتی که از آن خود آنها باشد نیستند و بنابراین به جای این که در درون خود دارای خواص جوهری و ذاتی، رویدادی، فرآیندی، ساختاری و دارای علیت و ضرورت باشند و ما آنها را کشف و توضیح بدهیم، ما انسانها هستیم که این گونه اوصاف را به اشیاء نسبت میدهیم.
خود آدمی نیز به جای اینکه در درون خود دارای ذات و خواص ذاتی، یعنی دارای قوا، استعدادها و گرایشهای علّی، و بنابراین دارای آگاهی و اراده باشد، همه اینها را از خارج دریافت کرده است و میتوانند در گذر ایام تغییر یابند.
همین فهم باعث شده است که عموم فلسفهها و فلسفهعلمهای مابعدنیوتن همچون هیومگرایی، کانتگرایی، پوزیتیویسم، عملگرایی، ابطالگرایی، فلسفههای تحلیل منطقی و زبانی، انسجامگرایی، کلّگرایی، پدیدارگرایی، هرمنوتیستها، تأویلگرایان، ساختارگرایان، فیزیکالیستها، کارکردگرایان، قراردادگرایان، و بسیاری دیگر، عمدتاً شناخت آدمی از واقعیتها را مطابق با واقع ندانسته و در نهایت "بهترین توضیح از واقع، در نزد حامیان آن توضیح" بدانند و به تدریج شناخت واقعیتها را تابع فهم آدمی، فهم آدمی را تابع زبان آدمی، و زبان آدمی را تابع شرایط تاریخی و اجتماعی و جغرافیایی آدمی بدانند و به انحائی از نسبیگرایی دامن بزنند.
در ایران معاصر نیز بخش اعظم اندیشمندانی که نیم نگاهی به فلسفهها و فلسفهعلمهای مغرب زمین دارند با این برداشت که ذخیره علمی ما همین فلسفهها و فلسفهعلمها است به بهرهبرداری از آنها روی آورده و در دهههای اخیر در باب امثال علم و دین، فلسفه، فلسفهعلم، فلسفه علم دینی، فلسفه علوم طبیعی، فلسفه علوم انسانی، فلسفه علوم انسانی اسلامی، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، و تمدن نوین اسلامی، به اشاعه فلسفهها و فلسفهعلمهایی که نسبیگرایانهاند دامن زدهاند.
حاصل آن میتواند انباشت دیدگاههایی باشد که بر فضای فکری جامعه علمی و فلسفی ایران معاصر احاطه یافته و آنها را در مسیرهای نسبیگرایانه و غیرواقعگرایانه پیش ببرند.
نخبگان و اندیشمندان ایران معاصر را به آشنایی با جریان 40 ساله اخیر "ذاتگرایی جدید" دعوت میکنم. بزرگان این جریان، در مغربزمین، از درون همان فلسفهها و فلسفهعلمهای نسبیگرایانه علیه همان فلسفهها و فلسفهعلمها قیام کرده و با تفطّن به ریشه انحراف آنها، دوباره به مبنای ارسطویی ذاتگرایی توجه کرده و مابعدالطبیعه جدیدی را تحت عنوان "ذاتگرایی جدید" بسط دادهاند.
ذاتگرایی جدید که تفسیری پخته و دانشمندانه و صورتی امروزین از ذاتگرایی ارسطویی، و بنابراین از ذاتگرایی در فلسفه اسلامی است و توسط دانشمندان و فیلسوفان برجسته زیادی، و به خصوص توسط امثال پل موزر، نانسی کارترایت، هیلاری کرنبلیت، کارولین لیرز، استاتیس پسیلوس، هاوئرد سنکی، الکساندر برد، و رهبر این جریان برایان الیس، به بار نشسته است، نقطه مقابل همه آن فلسفهها و فلسفهعلمها است و از این روی که با سنّت ذاتگرایی در فلسفه اسلامی همسوییهای زیادی دارد، در عین اینکه مورد تحلیل و نقد و بررسی قرار گیرد، به خوبی میتواند در امروزین سازی فلسفه اسلامی و به کارگیری آن در نقّادی فلسفهها و فلسفهعلمهای نسبیگرایانه معاصر و در تبیین علم و دین، فلسفه، فلسفهعلم، فلسفه علوم طبیعی، فلسفه علوم انسانی، فلسفه علم دینی، فلسفه علوم انسانی اسلامی، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، و تمدن نوین اسلامی، مورد بهرهبرداری واقعگرایانه قرار گیرد.
متأسفانه جریان ذاتگرایی جدید در ایران معاصر عمدتاً ناشناخته است و آثار مربوط به آن به فارسی ترجمه نشدهاند. منشاء اصلی بهرهبرداری تعدادی از اندیشمندان ایرانی از آن فلسفهها و فلسفهعلمهای نسبیگرایانه هم همین بیخبری از ذاتگرایی جدید است.
اصلیترین آثار مربوط به ذاتگرایی جدید، آثار برایان الیس و تحت عناوین ذاتگرایی علمی(Ellis, Brian, Scientific Essentialism, Cambridge, 2001) و انسانگرایی اجتماعی، مابعدالطبیعه جدید(Ellis, Brian, Social humanism, A new metaphysics, Routledge, 2012) است که به خوبی این مابعدالطبیعه جدید را به تصویر کشیدهاند.
این دو کتاب با ترجمه و پژوهشی که از آنها به دست دادهام در نوبت چاپ قرار دارند. در باب ذاتگرایی جدید مقالات اندکی منتشر شدهاند که میتوان از طریق فضای مجازی به آنها دست یافت.
همین طور مقاله "ذاتگرایی جدید، مابعدالطبیعه جدید" اینجانب (در فصلنامه «ذهن»، شماره 84، سال 1399) در معرفی علمی و دقیق این جریان، مقاله خوبی است.
جریان "ذاتگرایی جدید" علوم اجتماعی و رفتاری را نیز نخست بر بنیاد ذات و سرشت و فطرت آدمی و ایدهآلها و اصول اخلاقی برخاسته از آنها و سپس بر بنیاد اعتباراتی میداند که یا تابع سرشت آدمی و عاماند و یا تابع فرهنگها و خاصاند و وقتی به عرصه سیاست میرسد، با ردّ هر دو اردوگاه کاپیتالیسم و سوسیالیسم، به ایده جامعه جهانی مبتنی بر همین ذات و فطرتی میاندیشد که در حال حاضر قابل تحقق نیست، و نوشداروی جوامع کنونی را قوام بر اساس همان ایدهآلها و اصول اخلاقی عام و خاص دانسته و به بسط آنها مبادرت میورزد.
انتهای پیام/