نقد فیلم های جشنواره فجر | «مرد بازنده» شخصیت منفی قوی در مقابل قهرمان ندارد/ «بیرو» پرداخت سینمایی بهتری میخواهد
در این یادداشت سید سعید هاشمزاده به نقد فیلمهای روز اول جشنواره فیلم فجر پرداخته و حواشی دیروز را نیز بررسی کرده است.
خبرگزاری تسنیم، سید سعید هاشمزاده درباره فیلم های اولین روز چهلمین جشنواره فیلم فجر درباره فیلم مرد بازنده محمدحسین مهدویان نوشت:
«مرد بازنده» همان عناصر ساختاری، به خصوص از منظر کارگردانی سریال متأخر مهدویان یعنی «زخم کاری» را دارد. همان آش است و همان کاسه. که البته داستان زخم کاری سینماییتر از مرد بازنده است. مهدویان در «مرد بازنده» به سمت درام کارآگاهی/پلیسی رفته است همراه با شخصیت ویژهای که میخواهد خلق کند اما موفق به پرداخت آن نمیشود، زیرا داستان پرکشش و جذاب نیست، و به طبع شخصیت ویژه در داستانی لاغر نمیتواند جای رشد و نمو داشته باشد. یک داستان کارگاهی بیشک نیروی منفی قوی و قدرتمندی را در درام میخواهد. و دقیقاً مرد بازنده از همین مسئله لطمه میخورد. قطب منفی در فیلم مهدویان هولدینگی است که تبهکار پرورش میدهد و کلاهبرداری میکند، اما هویت آن و کاری که میکند در ابهام و لفافه بیان میشود، و اساساً شناسنامهاش دارای خدشه است و ناکامل. اگر «مخمصه» مایکل مان را به عنوان یک معیار بیاد آوریم، متوجه میشویم که در درام پلیسی/کارآگاهی قطب منفی یک داستان باید قدرتمند و حداقل همپای قطب مثبت اثر حرکت کند و پیش برود. اما مرد بازنده قطب منفی ناپیدایی دارد. شخصیت و قطب منفی اثر غایب است و این غیاب جدای از ساخت مضمون و پاتکسی ویژه از قطب منفی است. گاهی غیاب امر منفی خود پاتکسی سیاسی ایجاد میکند اما در مرد بازنده فیلم و فیلمساز به سمت سیاست نمیرود و اصلاً وارد امر سیاسی نمیشود. مسئله اصلی که مرد بازنده را از رمق میاندازد نبود کشمکش است. کارآگاه تنها و پیر و گاه دچار پارانویای ما، هیچ رقیب رودرروی قدرتمندی ندارد، پس چرا باید تماشاگر قهرمان را در شرایطی خطرناک بیابد؟! و آن را دنبال کند؟!
از سوی دیگر قهرمان ظاهراً ویژه مهدویان هم دچار پارانویاست و هم تنهایی و فرسودگی که هیچ کدام از آنها توسط درامنویس پیگیری و دارای نتیجه نمیشود بلکه داستان شخصیتمحور با اتمام و کشف ماجرای کارگاهی خاتمه مییابد، در حالی که این درام باید با داستان شخصیت خاتمه پیدا کند؛ یعنی فرسودگی و پارانویای او به نقطهای قابل اتمام و نتیجهگیری برسد و عاقبت او را مشخص کند و همچنین خانواده و درگیری قهرمان با خانوادهاش نیز باید مشخص گردد تا بیننده قهرمان بازنشسته خود را بفهمد و درک کند.
باید دقت داشت که فیلم مهدویان با داشتن مثلث قتل، کارگاه، زن، یک «نوآر» را یادآوری میکند که از این منظر نیز میتوان یک معیار نوآر کلاسیک را برای ارزیابی فیلم ترسیم کرد اما به عقیده نگارنده، نوآر و تحققش در چنین جغرافیایی، اثربخشی آن را کاریکاتوریزه میکند و قواعد نوآر با بافت فرهنگی اینجایی دچار تعارض و تناقضی عجیب است و به همین خاطر نمیتوان با این متر و معیار فیلم مهدویان را دید. فیلم مهدویان بیشتر باید یک سریال میشد، تا یک فیلم سینمایی البته با کششی مناسبتر و نشان دادن شخصیتهای منفی دقیقتر.
و اما هاشم زاده درباره «بیرو» بیرو نیز اینچنین نوشت:
بیرو فیلم غافلگیرکنندهای نیست با اینکه سوژهاش قابلیت کار فراوانی دارد. درام زندگینامهای/ورزشی که میتوانست از زیر بار داستانگویی فرار نکند، از یک رویداد به رویدادی دیگر نپرد و به اصطلاح تکنیکالی این ترفند جامپ نکند. بیرو چون نمیتواند درست و پرداخت شده داستان بگوید یا بهتر بگوییم حتی یک داستانک را از الف تا ی کامل و در روندی تکاملیافته بیان کند ناگزیر به پرش است، ناگزیر به این است که اشاره کند و قطع کند و به اشارهای دیگر بپردازد. به همین دلیل فیلم بیش از اینکه فیلم باشد به مانند کلیپ/تیزری تصنعی و کلیشهای در میآید که لحظات خوب خود را هم هدر میدهد و نمیتواند از پس سوژه خوب خودش بر بیاید. اگر این جامپ کردن را موضوع محوری نقد خود قرار بدهیم میتوانیم اشارهای دیگر به ساختار اثر داشته باشیم. اگر بخواهیم به فوتبال به شکلی تصویری و تدوینیافته نگاه کنیم، فوتبال یک شکل کلی یعنی لانگشاتی دارد که در آن تیم معنا مییابد.
فوتبال، تیمی است یعنی تصویر کلی است از یک تیم که پس از این تصور کلی و لانگشات میتوان آن را تقطیع کرد و به قسمتهای جزئیتر آن نگاه کرد؛ یعنی به حتم میتوان از لانگشات به نمای متوسط و سپس اکستریمکلوزآپ رسید. این تقطیع و نگرش تصویری به فوتبال در تصاویر یک گزارش فوتبال همانطور که در اول و آخر فیلم (بازی ایران و پرتغال) آورده شده قابل رؤیت است. نگرش تدوینی/تصویری که یک کارگردان فوتبال دارد. اما کارگردان بیرو از این نگرش میگریزد. از لانگشات که اصل و اساس تصویر تیمی فوتبال است فرار میکند و به مجموعهای از کلوزآپها پناه میبرد تا از تولید سخت و با پرداخت جزئینگرانه یک لانگشات فوتبال بگریزد. به همین خاطر است که ساختار فوتبالیستها برای صحنه بازیکردن فوتبال انتخاب میشود. کلوزشاتها و مدیومشاتهایی که با تقطیع فراوان میخواهد ایجاد ریتم کند اما تیزر میشود نه اثر سینمایی. و این جز گریختن از کارگردانی سخت یک صحنه فوتبالی چیز دیگری نیست. بیرو در نهایت اما پر بازدید خواهد بود. به خاطر سوژه و رعایت پارامترهای فیلمهای عامهپسند چون حضور عشق و تِم موفقیت که این روزها بیش از زمانهای دیگر به این موضوعات نیازمندیم، اما با پرداختی سینمایی.
حاشیه: بیرون فیلم
* بعد از چهل سال برگزاری جشنواره فیلم فجر هنوز کارتها صادر نشده، هنوز فیلمها دیر و زود پخش میشود. هنوز تهویهای مناسب برای میزبانی تهیه نشده، هنوز یک سالن بیش از حد گنجایش پر میشود و هنوز آنهایی که نباید باشند هستند و آنهایی که باید باشند نیستند.
* فیلم اول با یک ربع تأخیر اکران میشود. و فیلم دوم یک ربع زودتر پخش؛ هنوز هنرمندان و منتقدان بسیاری سرگردان گرفتن بلیط مهمان هستند و سالن کنفرانس برای پرسش و پاسخ شرایط بحرانی در دوران کرونا دارد. بعد از چهل سال برگزاری هنوز به یک وضعیت نرمال نرسیدهایم. وضعیتی که بتواند منظم، دارای قاعده و قانون، دارای احترام متقابل میان خبرنگار و منتقد و هنرمند باشد. تصویر منتقدی که جایش در سالن رسانه است و پشت در ایستاده و کارتی ندارد در کنار تصویر اعضای فلان گروه اینستاگرامی که به راحتی وارد سالن میشوند و کارتشان زودتر از موعد آماده شده، بیشک زننده است و جای تصحیح دارد.
* فجر نیازمند دبیرخانه و سالنهای دائمی است و امروز بیش از پیش باید این را فریاد زد.
انتهای پیام/؛