نقد فیلم های جشنواره فجر| شوتِ جامپکاتی "عباس میرزایی" در "بیرو"
مرتضی علی عباس میرزایی که به بازیهای تصویری علاقه زیادی دارد این بار توانست از تکنیک مورد علاقه خود یعنی جامپ کات در یک فیلم ورزشی که مناسب این تکنیک است بهتر استفاده کند.
خبرگزاری تسنیم-محمدباقر صنیعی منش
مرتضی علی عباس میرزایی از ابتدای کار خود در سینما به بازیهای تصویری علاقه بسیار زیادی داشت بطوری که جامپکاتهای فراوان و بازی با صداوتصویر یکی از مشخصههای فیلمهایش شد. او این روند را با تظاهر زیادی در "انزوا" شروع کرد. میرزایی خود در مصاحبهها این شکل از کار را نتیجه تلاشش برای ایجاد حس هیجان در فیلمهایش عنوان میکرد و یکبار به صراحت گفت که میخواهم آدرنالین خون تماشاگر هنگام تماشای فیلم بالا بیاید و با فیلم کیف کند.
این روحیه مخاطبمحور او قابل تحسین است اما فیلمهای او تا قبل از "بیرو" نشان دادند که این سبک از کار از حد و توازن خارج میشد و بیشتر توی ذوق میزد. چراکه بازیهای تصویری و پرشهای بلند تدوین حرکتهای تند و از شاخهای به شاخه دیگر پریدن، بیشتر به جای آنکه مخاطب را از روی صندلی نیمخیز و چشمان او را از هیجان گرد کند دچار سردرگمی و کلافگی ممتد میکرد.
علت هم روشن بود زیرا داستانها و ژانر فیلمهای میرزایی قابلیت چندان خوبی برای این سبک از کار را نداشت. داستانها کمرمق بود و فیلم برای جبران کمبود هیجان ماحصل از یک داستان و ایده قوی با بازیگوشیهای بصری دست و پای بدی میزد.
اما فیلم تازه او یعنی «بیرو» نشان داد که این ایده سرگردان میرزایی که روی هر اتمسفری مینشست آن را خرد و خاکشیر میکرد، در فیلم ژانر ورزشی خصوصاً با موضوع فوتبال به عنوان پرهیجانترین ورزش روی زمین، میتواند بهتر جوابگو باشد. البته در بیرو نیز این روند و تکنیک قدری باید کمتر و در جای خود مانند لحظات بازی و ورزش مورد استفاده قرار بگیرد وگرنه در صحنههای دیگر فیلم کاملاً گزافه است و بیشتر سکانسهای ساده را بیدلیل و بیهوده شلوغ و کارتونی کرده است. با این وجود داستان فیلم ریتم خوبی دارد و روایتگری آن میتوانست با پایین آوردن بازیهای تصویری بهتر در ذهن مخاطب بنشیند. البته این تکنیک به شکلی و تا حدی فضای فیلم را فوتبالی و جاندار کرده است.
بیرو فیلمی با محوریت زندگی علیرضا بیرانوند دروازهبان ملیپوش کشورمان، یک کار نوجوانپسند است که میتواند مخاطبین زیادی را به سینما آورد. نه فقط بخاطر آنکه موضوع فیلم این چهره مطرح ورزش است که البته در آن تأثیر روشن دارد، بلکه بخاطر آنکه زندگی پرفراز و نشیب این چهره ورزشی در فیلم شکل گرفته است. فیلم صمیمی است و از تکلفهای سینمای روز ما یعنی سوپراستاربازی و درامهای مفهومی که بلای جان فیلمهای قهرمانی شده ، بدور است. فیلم غلامرضا تختی را به یاد بیاوریم که با پول همین بنیاد سینمایی فارابی بجای تصویر زندگی درخشان این قهرمان ملّی، یک فیلم ضدقهرمانی و سرد ساخته شده بود و با سر در گیشه به زمین خورد.
بازیگر نوجوان فیلم که دفعه اول است بطور جدی دنیای سینما را تجربه میکند، به اندازه خودش نقش بیرانوند را طبیعی جلوه داده است.
جوهره و آنچه که بیرانوند را به اینجا رسانده یعنی سختکوشی یک بچه شهرستانی لُر که برای رسیدن به خواستهاش میایستد در فیلم محسوس است و همین عامل تحسین مخاطب خواهد شد. شخصیت بیرو به عنوان یک نوجوان بلندپرواز ما را یاد قصههای مجید میاندازد که با تمام سرتقبازیهایش به ضدقهرمان تبدیل نمیشود، همه او را دوست دارند، محیط او را تغییر نمیدهد بلکه او است که محیط را به نفع خود تغییر میدهد و در نهایت امیدوارانه پیروز میشود.
فارغ از بحثهای فنی و فرمی، احترام بیرو به خانواده و حمایت خانواده از او برای رسیدن به آرزوهایش قابل تحسین است. او با اینکه یک چک آبدار از پدرش میخورد احترام او را نگه میدارد و خانواده با اینکه دوست ندارد ناز زنعمو را برای ازدواج با دخترعمویش بکشد، همهجوره پای عشق "علیرضا سفر بیرانوند" میایستد تا دروازههای خوشبختی به روی دروازهبان آینده تیم ملی باز شود.
البته یک نکته بسیار مهم در فیلم مغفول است که عموماً در فیلمهای قهرمانی ورزشی مورد توجه است و آن فضای مرشد و مرید میان ورزشکار با مربی است. رضا داوودنژاد با تمام آنکه نقش کوتاهی در فیلم دارد، در موفقیت بیرو نقش بسزایی دارد. رفتن او از اوایل به بعد منطبق با زندگی بیرانوند است و حرفی در آن نیست، اما زیبا و درخشان آن بود که در پایان شاهد بازگشت بیرو نزد مربی دلسوزش باشیم تا ما نیز از لذتی که مربی با تماشای ثمرهای که خود به بار نشانده بهرهمند شویم. اینها همان نکاتی است که اگر میرزایی بجای آنکه با جامپکات بازی خودش را سرگرم کند به آنها فکر میکرد بار غنایی فیلمش افزایش پیدا میکرد. البته همانطور که گفتیم این بازیها برای این فیلم ورزشی و تینیجری جواب داده اما باز هم در خیلی از سکانسها زیاد است و بهتر آن است که این کارگردان هیجانانگیز کمی از دُز این هیجانات کم کند.
در هر حال این بار و به لطف خدا شوتِ جامپکاتی میرزایی توپ را از کنار تیر وارد دروازه کرد.