شیوه حل بحرانهای پس از انقلاب اسلامی در تبعیت محض از مقام معظم رهبری است
دغدغهمندی نسبت به جامعه و بهرهمندی از بصیرت دینی برای حل بحرانهای فعلی ضرورت دارد تا این آزمون را نیز مانند رویدادهای پس از انقلاب اسلامی به بهترین وجه طی کنیم و این امر، با تبعیت محض از ولی امر مسلمین، مقام معظم رهبری، ممکن است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از ابتدای آفرینش آدم ابوالبشر علیه السلام نمایش تضاد فرهنگی و مسائل انسان بر روی زمین وجود داشت. در این میان، مردمی در همیشه تاریخ با بصیرت و آگاه در صف دینداران و خداشناسان قرار گرفتند و به بهای کم بودن غذای سفره، مشکلات اقتصادی، معضلات فرهنگی و سیاسی، هرگز حاضر نشدند ایمان خود را کنار بگذارند. بلکه همه موارد را با معیار حق سنجیدند تا خداوند هم در روز جزا حق آنها را ادا کند. اما گروهی دیگر هم بوده و هستند که در خوشیهای روزگار دم از ایمان میزنند و همین که چرخ روزگار، کشور و دنیا به کام آنها نچرخد، بنای بیایمانی گذاشته و هر نوع رسانه مغرض و حیلهگری میتواند آنها را با خود همراه و هم آهنگ کند.
مرور زندگی و بصیرت یاران پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام در دوران صدر اسلام و تطابق آن با تلاشهای مجاهدانه مردم کشورمان در دوران انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس، میتواند گویای سرانجام ما باشد؛ ما که در این دوران از تاریخ و در عصر غیبت امام خود به دنیا آمدهایم و با مشکلاتی در زندگی و کارمان مواجه هستیم.
خبرگزاری تسنیم برای بررسی دلایل انحراف یاران و اطرافیان اهل بیت علیهم السلام و تطابق آن با این دوران، گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین ادیب یزدی، استاد حوزه و کارشناس مسائل دینی انجام داده است. طبق گفته این پژوهشگر دینی و سخنران اخلاقی، در این دوران دغدغهمندی نسبت به موضوعات دینی، اخلاقی و اجتماعی و همچنین بهرهمند شدن از بصیرت دینی راهحلهایی است که برای حل بحران اقتصادی در این روزگار و پایدار ماندن در جبهههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نیاز داریم تا این آزمون را نیز مانند رویدادهای پس از انقلاب اسلامی به بهترین وجه ممکن از سر بگذرانیم و این امر، با تبعیت محض از ولی امر مسلمین، مقام معظم رهبری، ممکن و میسر است.
دلیل پیروی افرادی از باطل با وجود مشخص بودن حق
در قرآن کریم میخوانیم که «وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کانَ زَهُوقًا» این آیه شریفه بر ذات باطل شدنی باطل اشاره دارد. با این وجود در دوران زندگی خودمان مشاهده میکنیم که با وجود مشخص بودن حق، گروهی از افراد راه باطل را میروند. دلیل این امر چیست؟
درست است که به وعده الهی و آن طور که خدای متعال مژده داده است، حق پایدار خواهد ماند و باطل از بین خواهد رفت و درواقع ریشهکن خواهد شد، اما نبرد میان حق و باطل در تمام دوران و حتی در متن زندگی ما انسانها جریان دارد. چنانکه ما در هر شرایطی بر اساس قدرت اختیاری که خداوند به ما داده و قوه عقل خودمان باید میان حق و باطل یکی را انتخاب کنیم.
بنابراین این مژده به افرادی داده شده که اهل حق هستند. در حالی که در متن زندگی نمیتوان باطل را نادیده گرفت. اینکه چه کسی میتواند حق را انتخاب کند و از باطل روی بگرداند به قدرت تعقل و بصیرت او بستگی دارد. انسان با بصیرت در هر دورانی و در هر مشکلی که قرار بگیرد، بهترین و صلاحترین امر را گزینش میکند، در حالی که انسان بیبصیرت حتی اگر در دوران حضور ائمه اطهار علیهم السلام هم باشد باز هم در اثر کوردلی نمیتواند حقیقت را درک کند.
ضرورت کنترل مداوم تعلقات و دغدغههای زندگی
به دوران حضور و ظهور ائمه اطهار علیهم السلام در میان مردم اشاره کردید. چرا در آن دوران هم گروهی بودند که با وجود اینکه به طور مستقیم امام معصوم و حجت خدا را میدیدند و سخنش را میشنیدند باز هم از راه حق برمیگشتند؟
عوامل گوناگونی در این زمینه نقش دارد. یکی از عوامل مهم تعیینکننده در درک حق و حقیقت، تعلق خاطر است. تعلق به این معنا که چیزی را بر دیگری مقدم بدانیم. گاهی ما آسایش و راحتی خودمان را بر دفاع از حق و به خطر انداختن جانمان برای حمایت از دین خدا ترجیح میدهیم. به این معنا که تعلق خاطرمان به سوی آسایش زندگی خودمان است، نه اینکه نسبت به دین خدا تعلق خاطر داشته باشیم.
همین نوع موارد است که در ما در امتحانهای کوچک و بزرگ زندگیمان میسنجد و در نهایت در روزی که کارنامه اعمال به دست ما میرسد، نگاه میکنیم و خودمان را در یکی از دو گروه حق یا باطل میبینیم. نمیتوانیم بگوییم من دین خدا را دوست داشتم ولی دیگران برای من مهم نبودند و همین که خودم در رفاه و آسایش بودم برای من کافی بود.
این کار به منزله ترجیح خود بر دیگر بندگان خداست. چنانکه در بسیاری از موارد افراد نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام اظهار ارادت و عشق میکردند ولی امر آنها را گوش نمیدادند و مطیع نبودند. این گروه تعلق خاطر به ولی خدا نداشتند هرچند که در مواقع آسایش و راحتی ابراز علاقه میکردند.
سرانجام کوچک شمردن آرزوهای دنیایی و گناهان
چه خصلتهایی ممکن است در ذات و خلق و خوی ما باشد که زمینهای میشود تا در شرایط امتحان نتوانیم حق را تشخیص بدهیم؟
شهرتطلبی، ریاستطلبی، مال دوستی، کینه، حسادت و هرزهگویی از جمله عواملی هستند که در وجود انسان ریشه میدواند و به مرور آن قدر گسترده میشود که وقتی زمان امتحانات سنگین میرسد انسان آنقدر کوردل شده که نمیتواند حق را از باطل تشخیص بدهد، هرچند که حق روشن و واضح باشد اما فرد باز هم راه باطل میرود. چون تعلق خاطرش به سمت دنیا و باطل رفته است.
توجه داشته باشید لزومی ندارد که انسان حتماً در مقام مدیریتی و ریاست باشد تا عشق به قدرت و مال پیدا کند. هر کسی در هر موقعیتی که زندگی میکند میتواند در معرض این نوع گناهان باشد که هر کدام به نوبه خود زمینه کوردلی و شکست و مردود شدن در امتحان الهی را فراهم میکند. البته مشخص است افرادی که در پستهای بالاتر مدیریتی و دولتی قرار دارند بیشتر در معرض خطر دارند و باید نسبت به کنترل نفس خود قویتر عمل کنند. چون در برابر گروه گستردهای مردم باید پاسخگو باشند و این طور نیست که اگر امروز و در این دنیا از پاسخ به مردم سر باز زدند، در روز آخرت هم بتوانند از مسئولیت خود فرار کنند. بلکه آن روز هر کسی به قدر اعمال خود و نسبت به افرادی که با آنها در تعامل بوده مسئولیت دارد و باید پاسخگو باشد.
خصلت کوفی صفتی زنده است
ما کوفیان را به عنوان نمونه این نوع کوردلی و بیبصیرتی در تاریخ میشناسیم. چه شد که مردم کوفی به این درجه از بیبصیرتی رسیدند که با وجود همعصر بودن با چندین امام معصوم، این طور مهر بیبصیرتی بر پیشانی آنها نشست؟
وقتی که ابن زیاد وارد کوفه شد، فقط دوازده نفر را همراه خود آورده بود و آن لشکر سی هزار نفری که در برابر امام حسین علیه السلام در روز عاشورا صف کشیدند، مردم کوفه بودند که با باطل همصدا شده بودند. آن هم مردمی که دوران امامت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را درک کرده بودند و با امام حسن علیه السلام معاصر بودند.
جالب اینکه مردم کوفه مردمی معمولی بودند، یعنی این طور نبودند که از اول کوردل باشند و نتوانند حق را درک کنند. حتی گروهی از آنها در روز عاشورا موقع غارت خیمههای اهل بیت علیهم السلام، گریه میکردند. حتی زمانی که حضرت زینب سلامالله علیها در برابر دروازه کوفه خطبه خواندند، آنها اشک میریختند. این نکته نشان میدهد که آنها مرحله به مرحله در جهل غور کرده بودند در حالی که اگر از ابتدا جنایتکار بودند، هرگز بر جنایت خودشان اشک نمیریختند. این نوع آلودگیها و گناهان است که انسان را قدم به قدم در نادانی و گمراهی فرومیبرد. درواقع کوفی بودن به نام و عنوان نیست، در این روزگار هم هستند افرادی که دم از ایمان میزنند ولی اگر در برابر امر ولی قرار بگیرند همان کاری را میکنند که کوفیان آن دوران با امام حسین علیه السلام کردند.
بصیرت دینی در میان مردم ما
مرد خدا در روز عمل مشخص میشود. فکر نکنیم که ما امتحانی نخواهیم داشت و زندگی یکدستی داریم. این طور نیست. ما هم در دوران خودمان با انواع امتحانها آزمایش میشویم. مشکلات اقتصادی که این روزها مردم دنیا را گرفتار کرده، انواع هجمهها و حملههای تروریستها به مردم مظلوم در دنیا، فقر، سیل، زلزله و این نوع بلاها نمونهای از امتحانهای دوران ماست. تکتک ما هم مورد حسابرسی قرار میگیریم که چقدر سر در لاک خودمان فروبردهایم و یا چه اندازه به فرمان خدا مبنی بر حقالله و حقالناس توجه داریم.
درست است که امروزه ما در دوران غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف زندگی میکنیم، اما میدانیم که آن حضرت در میان ما حضور دارند، با ما زندگی میکنند، از اعمال و احوال ما خبر دارند. پس امتحان خدا هم جاری است و نباید خودمان را به غفلت بیندازیم.
انتهای پیام/