نقد فیلم های جشنواره فجر | «بدون قرار قبلی» عبور با وقار شعیبی از سینمای عرفانمآبی به هویت اصیل ایرانی
شعیبی اذن ورودی مقدس و دلی به ساحت قدسی فیلمهایی با مضمون امام رضا و هویت ملی و دینی خوانده است که از سینمای عرفانمآبی و تفلسفی معناگرای دهههای قبل سینمای ما فاصله گرفته و فیلم اعتقادی و ایرانی خودش را ساخته است.
خبرگزاری تسنیم-محمدباقر صنیعیمنش درباره فیلم بدون قرار قبلی که در جشنواره فیلم فجر اکران شد نوشت:
فیلم تازه شعیبی که مشخصا با حس و حال دیگر آثار او خصوصا پردهنشین قرابت دارد، یک عبور موفق و با وقار از سینمای عرفان مآبی و معناگرای سالهای دهه 80 و قبلتر از آن است که برای برخی بسیار محبوب بود. سینمایی که نه نشان درستی از دین داشت و نه هویت و صرفا با مفهومگرایی تفلسفی میخواست دریچههایی از فکر و معنویت را با تقلا و دست و پا زدن بهروی مخاطب باز کند. فیلمهایی که آبرومند و شریف بودند اما نه برای مردمی که با دین و معنویت ریشهای و صمیمی برخورد میکنند و نه نخبگانی و پیچیده.
بدون قرار قبلی درباره هویت است اما نه هویت به معنای عام و کلی که بیشتر مخصوص فیلمهای روانکاوانه است بلکه هویت به معنای خاک و وطن. محتوای فیلم کارگردان سینمای ایران که دیگر دوران تجربه را پشت سر گذاشته است، یکی از عاشقانههای مردم است که بسیار به آن علاقهمندند و هر بار که در پرده نقرهای نقش بسته است، با شوق به تماشای آن نشستهاند؛ حب و حس معنوی به امام رضا برای زندگی و هویتمندیشان.
اما این هویت یکباره و ناگهانی نیست، شأن و جایگاه عظیم و رفیع ایشان حفظ میشود و در موقع خود تجلی امر متعالی و قدسیش ضمن جذبه و کشش هیبت خود را نمایان میکند. همان امر متعالی که رودلف اوتو متفکر و الهیدان آلمانی درباره آن میگوید که باید جذبه و هیبت را با هم داشته باشد. اشاره این خط به سکانس پایانی فیلم است که الکس کاملاً در جذبه و هیبت ساحت قدس رضوی قرار گرفته است.
اما شعیبی توانسته در بدون قرار قبلی درگیر کلاسهای فلسفه دین و هنر سینمای مورد اشاره در ابتدای این سطور نشود و فیلم ایرانی و اعتقادی خودش را بسازد. داستان فیلم یک ماجرای اولاً نزدیک به واقعیت است که چه بسا مانند آن را برخی از ما دیده و شنیده باشیم، و ثانیاً روند و فراز و نشیبی قابل باور دارد که مفهوم نهایی خود را که بسیار عمیق است آرام آرام ملموس و مفهومپذیر میکند. نکته مهم این است که این دست از سینما عموماً از آنجایی که برای بیان حرف و مفهوم خود مایه و گره قوی ندارد، بار توجیهی و توضیحی کار خود را روی المانگرایی و سمبلیسم پیاده میکند که در نتیجه دچار نوعی نامفهومی و فلسفهبافی میشود. اما روایت شعیبی که بدون شک بدون نگارش فرهاد توحیدی و با برداشتی از قلم مصطفی مستور و همراهی سید مهدی شجاعی غیر ممکن بود، منطقی و دارای زبانی عمومی برای مردم ایران است.
البته فیلم نزدیک به توریستگرایی و کارت پستال بازی میشود و نزدیک است که فیلم دچار آسیبهای مرسومی که گفته شد بشود اما با کمی تنه به تنه آنها زدن، به سلامت عبور میکند.
آدمهای فیلم در جای خود درست نشستهاند و جهان یاسمین را که به سوی برگی دیگر در زندگی است هدایت میکنند. آنها همگی شعاعهای این دایرهاند که سالکی را به سوی منشأ نور با وجود خودشان راهنمایی میکنند.
همت و توان مهندس مشایخی از آن معدود حرکتهای آدمها در سینمای ایران است که هر چند سالی یکبار رخ میدهد؛ آدمی که قلب و روحش به او فرمان میدهد نه مشهورات و روزمرگیهای دنیای واپسگرا که تعالی و هویت و مفاهیم ارزشی زندگی برایشان بیمعنا است. مهربانی و همراهی او با پیرمرد همسایه کنار هتل در حال ساخت، نشاندهنده همین روحیه عمیق، الهی و معنوی اوست.
شخصیتهای فیلم از نرگس و مهندس مشایخی گرفته تا یاسمین و حتی بچهها به حدی محبوباند که دوست داریم همانگونه که هستند در عالم خارج باشند، آنها را ببینیم و با آنها همنشین شویم. دنیای بدون قرار قبلی متفاوت است اما نه در اندرونیهای خانقاهی و مسترکلاسهای زیباییشناسی، بلکه مانند فضای خود حرم است، خاص اما صمیمی و عزیز.
سبک فیلم تازه شعیبی میتواند اذن دخولی باشد به شکل جدیدی از سینمای معنویتگرای دینیِ مردمی که کمی باید از بازیهای فرمی برای خلق معنا کم کند.
انتهای پیام/