گروه سرودی که معجزه انقلاب بود
مراسم رونمایی از کتاب «مادر برام قصه بگو»، روایتی از شکلگیری و فعالیت گروه سرود آباده، با حضور نویسنده و جمعی از اهالی فرهنگ برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، مراسم رونمایی از کتاب «مادر برام قصه بگو» ،با حضور هاشم طالب و مهدی نظری از راویان کتاب، بهنام باقری نویسنده کتاب، محمدصادق کوشکی استاد دانشگاه، محمدصادق باطنی مدیر مجتمع آموزشی شهید آوینی و میثم رشیدی مهرآبادی مجریکارشناس در کتابفروشی چاپونشر بینالملل برگزار شد.
در ابتدای این مراسم، هاشم طالب، از راویان کتاب و مسئول وقت روابط عمومی دفتر ریاستجمهوری دوره آیتالله خامنهای، در سخنانی درباره نحوه آشنایی رهبر انقلاب با گروه سرود آباده گفت: طریقه آشنایی ما اینگونه بود که یک روز، برنامه کودک شبکه اول سرود «آلاله» گروه سرود آباده را پخش میکرد و آیتالله خامنهای هم تصادفاً آن را دیده بودند، بعد از آن، مرا صدا زدند و فرمودند که "ببینید اینها کی هستند؟"
وی ادامه داد: به صداوسیمای مرکز شیراز متوسل شدیم و معلوم شد که سرپرست گروه آقای احمد توکلی است که مسئول امور تربیتی شهرستان آباده هم بود، گزارشی نوشتیم و خدمت آیتالله خامنهای دادیم، فرمودند که "من خیلی دلم میخواهد اینها را ببینم، در اولین فرصت برنامهریزی کنید که بیایند اینجا تا من از نزدیک ببینمشان."
طالب افزود: در سفری که آیتالله خامنهای برای اعزام سپاهیان حضرت محمد(ص) به شیراز داشتند، گروه سرود آباده، سرودی را اجرا کردند و بعد آنها را ما پشت جایگاه بردیم. موقعی که رهبر انقلاب میخواستند به جایگاه سخنرانی بروند، با بچههای این گروه سلاموعلیک کردند و ما آنها را به آقا معرفی کردیم، ولی ایشان فرمودند که "اینگونه فایده ندارد، اینها را به دفتر و محل اقامت من بیاورید، میخواهم با اینها بنشینیم و حسابی صحبت کنیم"، همین کار را کردیم و این گروه، موقع ناهار در ساختمان استانداری خدمت حضرت آقا آمدند و سرودی خواندند که آنجا آیتالله خامنهای با اجرای آنها گریه کرد. اولین دیدار گروه آباده با آیتالله خامنهای در همین سفر شیراز بود.
اُرگ در جماران
مسئول وقت روابط عمومی دفتر ریاستجمهوری تصریح کرد: بعد از اجرای سرود، خدمت آقا گفتم که "اینها یک سرود تازهای هم ضبط کردند که کار خوبی است."، ایشان گفتند که "آقای توکلی، بخوان ببینم چیست."، آقای توکلی به من گفت که "چرا لو دادین؟ ما هنوز فقط مولودی اولش را تنظیم کردیم."، آقا فرمودند "نه، بخوانید."
طالب ادامه داد: آیتالله خامنهای بعد از اجرا گفتند که "آقای توکلی! این سرود، خوب است، شعرش خوب است، آهنگش خوب است ولی حزنش زیاد است، خانواده شهدا خودشان بهاندازه کافی غم و غصه دارند، شما باید کاری کنید که برای اینها تسلیخاطر باشد. جنبههای حماسی این سرود کم است". بعد از آن، آقای توکلی سرود را دوباره اجرا کردند و برای من فرستادند و بعد از تأیید آیتالله خامنهای اجرا شد.
طالب با اشاره به برگزیده شدن گروه سرود آباده در مسابقه بهترین سرود انقلاب در آن مقطع بیان کرد: مراسم اختتامیه مسابقه در دفتر ریاستجمهوری و با حضور آیتالله خامنهای برگزار شد، بعد از شام آقا از تک تک اعضای گروه سرود میخواستند که بخوانند، میگفتند که "همه صدایشان خوب است ولی جنس صدای آقای مهدی نظری یک چیز دیگر است"، بهنظرم تنها کسی که از آن گروه به موسیقی ادامه داد، فقط آقای نظری بودند.
این راوی کتاب با اشاره به اجرای این گروه سرود در جماران توضیح داد: زمانی که گروه سرود آباده در صداوسیما برنامه داشت، آیتالله خامنهای گفتند که "شخصاً هماهنگ کن که گروه سرود بهمناسبت عید مبعث در حضور امام خمینی(ره) در جماران برنامه اجرا کنند."، هماهنگیهای لازم را انجام دادیم، شب قبل از برنامه آمدیم و سازها، نی و ارگ را تحویل قسمت حفاظت دادیم و صبح بهسمت جماران راه افتادیم، آمدیم، گفتند که "گروه کجا میخواهد بایستد؟" آقای توکلی، مربی گروه، شروع به جانمایی سازها کرد؛ یکی از مسئولان دفتر امام(ره)، گفتند که "بههیچوجه! امکان آوردن ساز در حسینیه جماران وجود ندارد."، آقای توکلی هم سفت و سخت گفتند که "ما بدون ساز نمیتوانیم اجرا کنیم". آن مسئول گفت "یک پرده مشکی میکشیم که پشت پرده باشند."، آقای توکلی گفتند که "نه! کسی که اُرگ میزند باید گروه را ببیند."، به توافق نرسیدیم و وسائل را جمع کردیم، بیرون آمدیم.
طالب اضافه کرد: گفتم قبل از اینکه گروه برود، تلفنی به دفتر آیتالله خامنهای بزنم و توضیح دهم که چه اتفاقی افتاد، نمیدانم که آقا چه به حضرت امام(ره) گفته بودند که دیدم احمد آقا آمدند و گفتند "شما چرا نمیروید مستقر شوید؟"، ماجرا را تعریف کردیم، گفت "خیر، شما بروید داخل هر جا که آقای توکلی گفت، مستقر شوید، بهگونهای هم بنشینید که حضرت امام(ره) بتوانند بچهها را ببینند."
«مادر برام قصه بگو» از بزرگترین گمشدههای فرهنگ ماست
در بخش دیگری از این مراسم، مهدی نظری، از تکخوانهای گروه سرود و راوی کتاب در سخنانی درباره نحوه ارتباطش با گروه سرود آباده گفت: من در مدرسه راهنمایی بودم که آقای توکلی آمدند و گفتند میخواهند گروه سرودی تشکیل دهند. در سال 1365 تعدادی از بچهها را جمع کرد و تست گرفت، من نیز انتخاب شدم.
نظری با اشاره به فعالیتش بعد از انحلال گروه سرود بیان کرد: در سال 1371 در دانشگاه هنر ساز نی میزدم و از همین دانشگاه کارشناسی موسیقی را اخذ کردم، آواز و ردیفهای موسیقی را هم کار میکردم و رها نکردم.
وی درباره بازخوردهای گروه سرود آباده و نامههای مردم توضیح داد: آن زمان، فضای مجازی مانند الآن نبود و ارسال نامه هم مشکلات زیادی داشت. نامههایی که برای گروه سرود میآمد، اکثراً به آموزشوپرورش شهرستان آباده ارسال میشد. جالب بود که آموزشوپرورش نامهها را به خانه ما میآورد و نمیگذاشت هیچکدام از بین برود. بیشتر نامهها از سوی علاقهمندان گروه بود و خیلیها هم به کارهای انجام شده، علاقه داشتند. مثل الان که کار زیبایی اجرا میشود، همه جذب آن میشوند و هم خود شخص و هم کار را دوست دارند. در این نامهها هم از هر دو جنس و تمام شهرهای ایران نامه میآمد و من الان از اکثر شهرهای ایران نامه دارم.
وی درباره نقش گروه سرود در تغییر رشته تحصیلیاش بیان کرد: سال اول دبیرستان سنتور را شروع کردم و بعد نی را آغاز کردم و برای دانشگاه هم در کنکور هنر شرکت کردم. اولین کاری هم که کردم این بود که یک لوله پلیکا برداشتم و آن را سوراخ کردم و یک نی پلاستیکی ساختم.
در بخش دیگری از برنامه، محمدصادق باطنی، مستندساز و مدیر مجتمع آموزشی شهید آوینی مرکز بسیج صداوسیما در سخنانی گفت: متن کتاب «مادر برام قصه بگو»، بسیار شیرین و روان است. چون خودم در دوران نوجوانی، تکخوان گروه سرود بودم و سفرهای مختلف استانی داشتیم، این زاویه نگاه برای من، شیرین بود که یک گروه سرود کشوری در آن دهه و در ایام جنگ از محلی به محلی دیگر میرود و خاطرات شیرین نوجوانیشان را با حوزه موسیقی و سرود آغشته کرده است.
وی افزود: کتابی که جمعآوری شده و سرودهای خاطره انگیزی مانند «مادر برام قصه بگو» یکی از بزرگترین گمشدههای ما در حوزه فرهنگ است، در کنار همه نگاههایی که میتوان به این کتاب داشت، از نظر بنده مهمترین زاویه نگاه، هویتی است، یعنی قشر زیادی از آدمهایی که از دهه60 خاطره دارند وقتی این شعر را میشنوند، یاد یک بستهبندی هویتی میافتند که در آن دفاع مقدس، خون شهید، امام حسین(ع)، آرمان، عدم سازش با دشمن هم است که در قالب یک فضای موسیقی چند دقیقهای به یاد ما میآید.
باطنی ادامه داد: یک امر خیلی جذاب دیگر برای من درباره این کتاب، آقای توکلی، مربی گروه سرود بود که طبق روایت بچههای گروه سرود، ایشان فردی منظم و در جاهایی حتی با عصبانیت گروه را جمع میکرد؛ ولی این آقای توکلی و امثالشان به نظرم گوهر نایابی هستند که در شهرهای دور افتاده به کمک 20-30 نفر نوجوان، اسم یک شهر را بر سر زبانها میاندازد، یک فضای مشترک فکری و همدلی را به واسطه سرود ایجاد میکند و این آقای توکلیها گمشده امروز فرهنگ ما هستند که باید دستشان را به خاطر ایستادن در صحنه فرهنگی بوسید.
این نویسنده و مستندساز تصریح کرد: خیلی متأسفم که با وجود فرهنگ غنی و داشتههای انبوه در زمینه دینی و ملی، امروز محبوبترین گروه موسیقی در بین نوجوانان ایرانی یک گروه شبیه bts کرهجنوبی است. میخواهم بگویم که کاری نکرده و صحنه تولید محتوای فرهنگی را به حال خودش رها کردهایم. چند مؤلفه کتاب «مادر برام قصه بگو» را جذاب میکند. این اثر حرف زمانه خودش است. این حرف کاملاً از عمق واقعیت آن زمانه بیرون آمده و به همین خاطر به عمق مردم آن زمانه نفوذ کرده است.
اگر حمایت آقای خامنهای نبود گروه سرود آباده زمین میخورد
محمدصادق کوشکی، استاد دانشگاه نیز در بخشی از مراسم رونمایی در سخنانی گفت: نمیدانم آن دوستانی که زحمت تهیه و تدوین کتاب «مادر برام قصه بگو» را کشیدهاند، متوجه هستند که چه کردهاند یا نه! ولی این کتاب، یک کار بسیار مهمی است، به عنوان معلم تاریخ عرض میکنم که این کار، این روزها قدرش شناخته نخواهد شد، شاید باید زمان زیادی بگذرد تا اهمیتش درک شود.
وی ادامه داد: از چند زاویه این کتاب، کار ارزشمندی است. شما در این کار متوجه میشوید که یک فردی بدون اینکه هیچ انگیزه مادی یا مالی داشته باشد یا کسی از او چیزی بخواهد، خودش با انگیزه و هنر شخصی میآید و گروه سرودی ایجاد میکند. این کتاب میتواند زمانی برای هنرمندان جامعه ما کتاب درسی باشد، آنهایی که این کتاب را نخواندهاند، خواهند خواند که آقای توکلی، هزار مانع پیش روی خود داشت که این کار را به سرانجام نرساند. مهمترین مانعش این بود که در جایی شروع کرد که نه کسی قدر این کار را میدانست و نه متوجه اهمیتش بود، نه امکاناتی بود، نه حمایتی و نه پشتیبانی ولی او با پشتکار، علاقه و در سختی، کاری را شروع میکند که نه وظیفه اداری است، نه منفعتی برایش به همراه دارد و نه شهرتی.
کوشکی توضیح داد: نکته دوم که میتواند درسی برای مسئولان ما باشد، این است که رئیس جمهور وقت، یعنی فردی که بعد از حضرت امام(ره)، دومین مقام رسمی کشور است، این حرکت را میبیند و قدرشناسی میکند. ایشان در مقام یک فقیه، در مقام یک رئیس جمهور، هزار بهانه میتوانست داشته باشد که سراغ چنین کاری نرود، اما اتفاقاً ایشان با توجه به همه این مسائل و با توجه به اینکه هنرشناس هستند، میآیند و هر امکانی را دارند، بسیج میکنند که این گروه و هنر دیده شود. این نکتهای است که مسئولان ما به شدت از آن غافل هستند. بچههای کوچکی که در عمرشان از آباده بیرون نیامده بودند و به تهران آمدن برایشان یک اتفاق خیلی خاص بود، خودشان را همسفره رئیس جمهور میبینند، آنهم نه یک بار! دوبار! بلکه چندینبار! قطعاً میگویم اگر رئیسجمهور وقت دست این گروه را نمیگرفتند، حسادتها و نادانیها، این گروه را مثل دهها گروه دیگر زمین میزد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: تاریخی که همه خواندهایم مربوط به زندگی بزرگان و پادشاهان است ولی انقلاب اسلامی، تاریخ را تغییر داد. تاریخ در گفتمان انقلاب اسلامی شد زندگی مردم؛ مردمی که هر کدام سلولی بودند برای یک حرکت بزرگ و این کتاب، تاریخ مردمی است. اینکه یک گروه مردمی، منتخب و برگزیده مردم ایران میشود، این معجزه انقلاب اسلامی است و برهمین اساس، تاریخنگار باید بیاید و بگوید که انقلاب اسلامی یک انقلاب مردمی است و هنرش هم از جنس خودش است. ویژگی دیگر کتاب، این است که نشان داده که انقلاب اسلامی سازوکارهایش چگونه است، مردمی بودن در این کتاب کاملاً مشخص و بارز است.
وی افزود: یک نکته دیگر که در این کتاب میتوان کشف کرد این است که موسیقی انقلاب، فراز و فرودی داشته است. تا سال 1360 موسیقی انقلاب اسلامی همین سرودهای مردمی است، اما از دهه 1360 به بعد کمکم اشخاص می آیند و این گروه سرود مردمی حذف میشوند، سال 1366 کار گروه سرود آباده یک فلشبک به ابتدای دهه 1360 است، یعنی یک گروه سرود مردمی میآید و سکه رایج میشود و به قدری سکه رایج میشود که همه افتخاراتی که یک هنرمند آن زمان میتوانست به دست بیاورد، اینها بدست آوردند، اجرا در حضور حضرت امام(ره) چیزی است نسل فعلی اصلاً درکی از آن نمیتوانند داشته باشند.
در هنر بنبست نداریم/ یکمیلیون کلمه مصاحبه داشتیم
بهنام باقری، نویسنده کتاب نیز در سخنانی در این برنامه گفت: در مورد کتاب و محتوای خام آن، مصاحبههایی که داشتهایم خیلی زیاد بود، نزدیک به یک میلیون کلمه بود و خیلی کار بزرگی بود،160 ساعت مصاحبه بود، در حوزه تاریخ شفاهی فرهنگی، فکر میکنم این کار، جزو پرحجمترین مصاحبهها بود.
وی تصریح کرد: من نویسندگی را به عنوان یک هنر میدانم و معتقدم نویسنده، هنرمند است و در هنر هم بنبست نداریم، هنرمند هر جایی که یک کار سختی احساس میکند با نگاه هنرمندانه و ایجاد یک راه هنری، میتواند گرهگشایی کند. من در این کتاب همین کار را کردهام، چون نمیخواستم به عنوان نویسنده در متن حضور داشته باشم و مخاطب خودش بیاید و حرف راوی را از زبان خودش بشنود. به نظرم بهترین حالت هم همین بود که هر روایتی مکمل روایتهای دیگر باشد، در واقع میتوان گفت که روایت هر شخصی از اتفاقاتی که بیان میشود هم تکمیلکننده و هم مقدمه روایت بعدی کتاب است.
باقری اضافه کرد: من ابتدا کتاب را از مشهورترین بخش روایتها که اجرا در حضور رهبری بود، شروع کردم و کتاب تا جایی پیش رفت که من احساس کردم که آخر کتاب دارد با خاطرات تلخ مواجه میشود، این در واقع بهترین و مشهورترین کار فرهنگی دهه 1360 ما در سرود بود، نمیخواستم روایت این تجربه ناب و موفق فرهنگی که چندین سال در کشور خاطره ساخته، با تلخی تمام شود؛ برای همین از اواسط کتاب، مجبور شدیم کتاب را از فصل دیدار آقا شروع کنیم و در فصل سوم است که گروه منحل میشود؛ ولی یک شروع دیگر دارد که با اجرا در محضر حضرت امام(ره) پایان مییابد. میخواستم کتاب هم در شروع و هم اتمام کتاب، کام مخاطب را شیرین کند.
کتاب «مادر برام قصه بگو»؛ در 392صفحه، شمارگان هزار جلد و با قیمت 80 هزار تومان توسط انتشارات راه یار به چاپ رسیده و علاقمندان علاوه بر کتابفروشیها میتوانند از طریق صفحات مجازی ناشر به نشانی raheyarpub و یا سایت vaketab.ir نسبت به تهیه کتاب اقدام کنند.
انتهای پیام/