انقلاب اسلامی گذرگاه بعثت نبوی تا عصر ظهور/ نگاه رهبر انقلاب از جنس مهدویت است
توجه رهبر معظم انقلاب به مقوله قرارگیری اراده انسان در امتداد اراده الهی از جنس مهدویت(عج) و ظهور است. اگر امروز میخواهیم از دوران رسالت نبوی(ص) درس بگیریم و بهسوی آن سرزمین آرمانی حرکت کنیم، باید در نقشه راه با پشتوانه قرآن گامهای بلند برداریم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بعثت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقطه عطفی در تاریخ بشریت در راستای تحقق برنامههای الهی محسوب میشود. این روز که همراه با آغاز رسمیِ رسالت نبی مکرم اسلام است، با نزول اولین آیات قرآن همراه بود. ابلیس که بهواسطه اخبار پیامبران با ظهور رسول خدا و تبعات بعثت آگاهی داشت، همواره مترصد اولین فرصت بود تا بهوسیله ایادی اِنسی خود که متشکل از یهودیان شبهجزیره عربستان بودند، مقابل پیامبر و ظهور اسلام بایستد، اما خواست خداوند تحقق یافت و خط جریان بعثت روز به روز مرزهای اعتقادی و جغرافیایی را درمینوردید. همان اعرابی که در اوج جهالت و کوردلی بودند، با رهنمودهای آسمانی نبی اسلام تبدیل به افرادی بسیار متدین و وارسته شدند و در مسیر اعتلای اسلام و نصرت نبی زمان، حاضر شدند تا پای جان بایستند.
اما سؤالی که در این بین مطرح میشود، این است؛ آیا با رویکرد تاریخی میتوان به معرفت بعثت دست یافت؟ آیا قرآن درباره بعثت نبوی، اهداف و آینده آن سخنی به میان آورده است یا خیر، در این بین، انقلاب اسلامی در پازل بعثت چه جایگاهی دارد؟
دراینباره با حجتالاسلام سعید اصفهانیان محقق و پژوهشگر مهدویت(عج) و آیندهپژوهی به گفتوگو نشستیم تا ابعاد معرفتی این رویداد را مورد بررسی قرار دهیم.
وی معتقد است با نگاه تاریخی صرف، نمیتوان به حقیقت معرفت مربوط به خوبان درگاه الهی از جمله حضرا ائمه(ع) دست یافت؛ چرا که تاریخ اگر صحیح هم باشد، به پیکره مسائل میپردازد و روح حاکم بر رویدادها را نمیتواند به مخاطبان ارائه دهد.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
نگاهی که درباره رویدادهای مربوط به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و اهلبیت علیهم السّلام وحی وجود دارد، مبتنی بر تحلیل تاریخ است، کنار وجه مثبتی که در نگاه تاریخی وجود دارد، چه چالشهایی را برای فهم سیره عترت ایجاد میکند؟
طبیعتاً در تحلیل ماجراهای مربوط به گذشته میبایست به تاریخ رجوع کنیم، اما کدام تاریخ و از کدام زاویه به تاریخ؟ در بررسی کلانشهری مثل تهران وقتی میخواهیم ابعاد آن را بررسی کنیم، یک نقشه چندلایهای و چندبعدی پیش چشم ما قرار میدهند، حدود 150 لایه را برای بررسی ما آماده میکنند. بررسی 150 نقشۀ منطبق بر هم، وضعیت آن کلانشهر را از ابعاد مختلف روشن میکند. یک نقشه، مربوط به آب، یک نقشه مربوط به لولههای گاز و نقشهای مربوط به شبکه برقرسانی است. بررسی این لایههای گوناگون در مجموع وضعیت جسد و پیکره مادی شهر را بهصورت دقیق پیش چشم ما قرار میدهد، اما هیچکدام از اینها نمیتواند روح حاکم بر شهر را بهدقت برایمان تبیین کند، چهبسا روح حاکم در هر دورهای بهگونهای دیگر با سایر دورهها باشد.
در این مثال، اگر بررسی یک کلانشهر صرفاً با ابعاد مادی آن نمیتواند واقع شود، بررسی تاریخ نیز همین گونه است. برخی از گویشهایی که برای تاریخ گذشته برای ما بیان شده است، لایهای از لایههای پیکره تاریخ است؛ آیا لایههای مختلف تاریخ مجموعاً پیکره و جسد تاریخ را برایمان تشکیل میدهد و در مجموع فراتر از پیکره مادیِ تاریخ، آیا ابعاد فوقمادی، یعنی بعد روحی و حسی تاریخ متصل به این نقشه موجود تاریخی است؟
مورخان تحلیل جامعی نسبت به انسانهای قدسی نداشتند
* با این توضیح درمییابیم که شما معتقدید مورخان پیکره تاریخ را آن هم با تمام اعوجاجاتی که وجود دارد، نقل کردهاند و ما را با حقیقت جریانات بهویژه جریانات مربوط به پیامبر و عترت پیوند نمیدهند.
تاریخ در نگاه مصطلح، صرفاً گزارش میکند، تحلیل نمیدهد. باید دانست که تاریخ اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و انبیای الهی و در مجموع تاریخ انسانهای آسمانی، تاریخی آسمانی و قدسی است و کسانی که صرفاً ابعاد مادی و پیکرهای این تاریخ را برایمان بهیادگار گذاشتند، هیچ نتوانستند نگاهی جامع به این تاریخ داشته باشند. اگر جامع نگاه کرده باشند، جسد آن تاریخ را برایمان بهصورت صحیح نقل کردهاند؛ از این جهت تحلیل جامعی نسبت به انسانهای قدسی نداشتند، برای بررسی تاریخ انسانهای قدسی باید آسمانی نگریست.
حضرت زینب(س) به رویداد کربلا نگاهی قدسی داشت و زیبا دید
بنابراین اولین چالش در نگاه صرف تاریخی، عدم رسیدن به جامعیت و عدم رعایت شئون موضوعات و عدم فهم سیره خوبان بهویژه پیامبر و عترت در میدان عمل است. ما رفتارهایی را میبینیم، اما خیلی اوقات ممکن است متوجه نشویم که چگونه این رفتارها به سیره آن معصوم متصل میشود. عدم اشراف به آن قطعه تاریخی در اتصال به گذشته و آینده چالش دیگر نگاه تاریخی است. کارگردان آن قطعه تاریخی، خداوند است. صاحب ولایت آن قطعه تاریخی، خداوند است، «وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ»؛ یعنی خداوند صالحین و رسولش را ولایت میکند. بررسی آن قطعه تاریخ بدون نگاه به فعل صاحب ولایت در گذشته و آینده، عملاً نمیتواند برایمان نگاه جامعی را نسبت به پیامبر و اهلبیت به ارمغان بیاورد؛ بهعنوان نمونه شما با مطالعه تاریخیِ قیام امام حسین علیه السلام هیچگاه به فهم علت قیام و حکمت شهادت ایشان نمیرسی، وقتی تاریخی به ماجرای قیام حسینی نگاه کنی، کاروانیان در نگاه مورخان محکوم به شکست هستند؛ افزون بر اینکه راویان کربلا از جبهه دشمن هم بودند و از زاویه نگاه دشمن به قیام حسینی پرداختند؛ از این جهت است که آنها خون و شمشیر دیدند، اما حضرت زینب سلام الله علیها با نگاه آسمانی و قدسی خویش، جز زیبایی ندید. ایشان غیب کربلا را دید اما مورخ ظاهر ماجرا را دید. ایشان رشد اصحاب در درجات فضل را دید، مورخ به زمین خوردن اصحاب را دید. ایشان ثمرات ثاراللهی در آینده را دید، اما مورخ نگاهی مقطعی و گذرا داشت.
تاریخ را باید با منظر قدسی و قرآن کریم بررسی کنیم
بنابراین چالشهای متعددی در بررسی صرف تاریخی نسبت به پیامبر و اهلبیت عصمت و طهارت وجود دارد؛ از این جهت میبایست در بررسی این انوار الهی، تاریخ را با زاویه دیگری مطالعه کنیم، میبایست از منظر و از زاویه قدسی و قرآن کریم ورود کنیم نه از زاویه دید انسانهایی که صرفاً بخشی از پیکره مادی تاریخ معصومین را روایت کردند. قرآن کریم از آنجا که از نگاه خداوند متعال، از فوق آسمان به زمین نگاه میکند، با اشرافی کلی و گسترده به تاریخ میپردازد و آن قطعه تاریخی را در پیکره گذشته و آینده و در شبکه و زنجیره برنامههای خدا تحلیل میکند و بعد بهشکلی جامع در اختیار ما قرار میدهد، برای همین است تاریخی که قرآن از ماجرای موسی علیه السلام برای ما نقل میکند، با تاریخ مصطلح متفاوت است. تاریخی که خداوند نسبت به ابراهیم و عیسی علیهما السلام مطرح میکند، با تاریخ مورخین متفاوت است و تاریخی که خداوند نسبت به تمام پادشاهان مطرح میکند، با تاریخی که از گذشتگان برایمان بهجا مانده، متفاوت است. تاریخ قرآن مبتنی بر زاویه حق است، زاویه حقی که از ابعاد مختلف تاریخ از جمله تاریخ مادی سخن میگوید و تاریخ ضعیف ما نسبت به این انسانهای الهی با زاویه دید کوچک شکل گرفته است، امیدواریم با منطقهای قرآنی بتوانیم بهسمت تحلیل اهلبیت برویم.
* این اتفاق درباره تاریخ بعثت هم رخ داد؛ یعنی وقتی از بعثت سخن گفته میشود، با انبوه گزارشهای تاریخی مواجه میشویم که گاهی ساختگی است و موجبات تقویت ایمان و معرفت ما را فراهم نمیآورد.
در قرآن کریم بالغ بر 1500 آیه نسبت به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله مطرح شده است، ضمن اینکه در نگاه کلی، تمام آیات قرآن در ارتباط با آن حضرت است. از میان آیاتی که نسبتی با پیامبر دارد، برخی آیات بهصراحت درباره موضوع بعثت نبوی سخن گفته است. این آیات، بعثت آن حضرت را از مهمترین نقاط عطف بعث و بعثت در کل تاریخ شمرده است، در واقع مراحل بعث و بعثت در قرآن متعدد است و آیات مربوط به بعثت پیامبر، از مهمترین این آیات است.
تمام دوران پیامبر و عترت تا مهدویت در چارچوب بعثت است
بعثت رسول الله عمدتاً با نزول قرآن و گسترش دین اسلام مورد بررسی قرار میگیرد، اما بهتعبیر قرآن، تمام آنچه از دوران پیامبر و اهلبیت و مهدویت بهعنوان نقاط عطف رؤیت میشود، ثمره بعثت نبوی است. تمام نقاط عطف از دوران رسالت تا دوران مهدویت همگی در چارچوب بعثت پیامبر اکرم شکل میگیرد. بهتعبیر آیات قرآن کریم بهویژه آیات اولیه سوره جمعه، هدف کلی بعثت نبوی، تلاوت آیات، تزکیه، تعلیم کتاب و تعلیم حکمت است: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ...» یعنی اوست کسی که میان اُمّیّین، رسولی از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان کند و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد.»، این آیه برای بخشی از اهالی صدر اسلام و همچنین برای بخشی از آیندگان آنجا که در آیه بعد فرمود «وَ آخَرینَ مِنْهُمْ لَمَّایَلْحَقُوا بِهِم»، یعنی بر جماعتهایی دیگر از ایشان که هنوز به آنها نپیوستهاند، واقع میشود، اینها برنامه بعثت پیامبر اکرم است.
البته در برخی دیگر از آیات قرآن کریم، یعنی حداقل در سه آیه، دوران بعثت پیامبر تا دوران مهدویت را در این منطق مورد مطالعه قرار میدهد و تمام نقاط عطف را در راستای رسالت نبوی قرار میدهد، چنانچه آیه 33 توبه یا 9 صف تصریحی بر این موضوع است، آنجا که فرمود «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ...»؛ یعنی اوست کسى که فرستاده خود را با هدایت و آیین درست روانه کرد، تا آن را بر هرچه دین است فائق کند.
نسبت خودمان را در میانه دو کلانفضای رسالت و مهدویت ترسیم کنیم
ما حداقل طی یک دهه گذشته و گفتوگوی متعددی که در جامعه تحقیقی داشتیم، به این موضوع اشاره کردیم که غایت رسالت و امامت بهحسب این آیات، مهدویت است و این اندیشه قرآنی باید در علم کلام و سایر علوم اسلامی مورد مداقه قرار گیرد. کلاننگاه راهبردی که عصر پیامبر را بهسوی آینده راهبری میکند و از دو ابزار هدایت «بِالْهُدى» و دین حق «دینِ الْحَقِّ» استفاده میکند، در این آیه مورد توجه قرار گرفته است، بر این اساس، چه کنیم؟ ما باید سایر چشماندازهای دینی خودمان را متأثر از این فضا طراحی کنیم و نسبت خودمان را در میانه دو کلانفضای رسالت و مهدویت ترسیم کنیم.
اگر میخواهیم از بعثت نبوی و رسالت حضرت درسی بگیریم، باید در اتصال میان فضای رسالت و مهدویت، نسبت خود را با عناصر هدایت و دین الحق مشخص کنیم. درسهای مبعث از سویی برای ما درسهای پیوند خوردن با هدایتهای الهی و دین حق است و از سوی دیگر درسهایی جهت همراستا شدن با مقوله صحیح مهدویت و با نگاههای قرآنی مهدوی است.
منطق انقلاب اسلامی تحقق اراده خدا در مسیر مهدویت و ظهور است
* شما با توجه به آیه 33 سوره توبه یا 9 سوره صف یکی از مهمترین اهداف و سیاستهای نبوی را اراده خداوند مبنی بر تحقق جامعه آرمانی مهدوی عنوان کردید که خب، دلایل روایی متعددی دراینباره وجود دارد. جالب است که رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیر خویش تصریح بر این موضوع داشتند که «مهمترین درس بعثت این است که اگر اراده مردم در طول اراده الهی قرار گیرد، کارها و اهدافی که براساس محاسبات انسانی رسیدن به آنها غیرممکن بهنظر میرسد، محقق خواهد شد.»
توجه رهبر معظم انقلاب به مقوله قرارگیری اراده انسان در امتداد اراده الهی از جنس مهدویت و ظهور است. تحلیل انقلاب اسلامی در الگوواره دنبالهروی از اراده الهی، دقیقاً ترسیمگر مسیر ما میان مبدأ رسالت و مقصد مهدویت است. حرکت ارادهای انسان، در امتداد اراده الهی، آن چیزی است که منطق کلان انقلاب اسلامی را تبیین میکند، در این میانه، انقلاب اسلامی امروز بهتعبیر رهبر معظم انقلاب، هرچند الگوی ناقص برای ملتها در حرکت بهسوی آینده الهی است، اما میتواند به الگویی کامل تبدیل شود. طرح این موضوع یعنی طرح اراده انسان در طول اراده خدا، در گام دوم انقلاب عملاً مسیر ما را در حرکت بهسمت آینده روشن میکند.
ما میبایست ابعاد اراده الهی در این زمان را در نسبت با رسالت و مهدویت کشف کنیم و از سویی دیگر، اراده خودمان را در امتداد و طول اراده حق قرار دهیم. اگر اراده خداوند متعال در حرکت بهسمت آینده است یا در ایجاد حرکتهای اجتماعیِ مصلحانه برای تحقق آینده الهی است و انقلاب اسلامی بهعنوان اراده انسان امروزین در امتداد آن اراده حق شکل گرفته است، میبایست در گام دوم انقلاب هم اراده ما در طول اراده خدا قرار بگیرد و در پیوند عمیق با اراده الهی باشد.
نسبتهای میان اراده انسان و اراده الهی، در این زمانه و زمانه آینده طبعاً میبایست مبتنی بر نقشه راه قرآن ترسیم شود؛ نقشه راهی که هرچه بیشتر در آن عمیق میشویم، میبینیم ابعاد بیشتری از رسالت بهسمت مهدویت را برایمان روشن میکند. تمام آنچه در میانه دوران رسالت تا دوران تحقق دین تا دوران غلبه دین بر تمام ادیان در عصر مهدویت مطرح است، تماماً متأثر از دو کلانفضاست: کلانفضای هدایت و کلانفضای دین الحق. اراده ما میبایست در امروز و در این دوران، در صدد کشف ابعاد هدایتی باشد. اراده ما در امروز باید جهت تحقق دین حق باشد؛ مگر خداوند متعال در میانه دوران رسالت تا دوران مهدویت را با دو ابزار هدایت و دین حق به سرانجام نمیرساند؟ پس کل تاریخ قدسی در میانه رسالت رسول تا دوران مهدویت میبایست بر اساس این دو ابزار دیده و ترسیم شود. ما هم که امروز میخواهیم از دوران رسالت حضرت درس بگیریم و بهسوی آن سرزمین زیبا و آرمانی حرکت کنیم، میبایست اراده الهی در راستای ترسیم هدایت و دین الحق را فهم کنیم و در این زمان متأثر از دین حق به عملیات بنشینیم و در نقشه راه بهسمت مهدویت، با پشتوانه قرآن گامهای بلند برداریم.
امیدواریم که خداوند به همه ما توفیق عطا کند تا در امتداد اراده حق حرکت کنیم و گام دوم انقلاب را که ترسیم زیبایی از اراده حق را دارد و روش حاج قاسم را که ترسیم زیبایی را در امتداد اراده حق دارد، خوب فهم کنیم و با نگاهی قرآنی به این میدان ورود کنیم و با بهره از ظرفیتهای مباحث گام دوم انقلاب و روش حاج قاسم، در تحقق مسیر قرآن کریم موفق باشیم.
انتهای پیام/+